نسل ما، هنوز هم عاشق «لینچان» و «لیانگ شان پو» است، عاشق صد و هشت ستارهای که به طرزی شگفت همدیگر را مییابند و برای نجات مردم چین از ظلم و فساد و تبعیض قیام میکنند و در نهایت هم به مدد اعجازهای لینچان و «هوسان نیانگ» پیروز میشوند. اما در رسیدن به این پیروزی، سهم و نقش عموم مردم چه بود؟ ! تقریبا هیچ! آنها مفلوکانی بودند که همیشه زیر ظلم و ستم ماموران «کائوچیو» دست و پا میزدند و برای نجات خودشان فقط بلد بودند منتظر حضور برق آسای قهرمانان داستان بمانند! شاید به خاطر همین ذهنیت تاریخی است که همه ما مخصوصا آنها که صادقانه دغدغه رفع فوری مشکلات مردم و کشور را دارند، دنبال تشکیل لیستهای انتخاباتی معجزه گر و ائتلافهای نجات بخش هستیم، دنبال کشف و تبلیغ و رای دادن به کاندیداهایی که اگر نماینده شوند، قرار است معجزهها کنند و مردم ایران را به اوج قلههای افتخار برسانند!
این برداشت و رفتار، یک باور غیرمنطقی است، به چند دلیل زیر:
اول اینکه مشابه فکر و عمل و شعار غالب کاندیداهای امروزی، نمایندگانی در مجالس دورههای قبل حضور داشتهاند که اگر قرار بر معجزه میبود، باید در دوره آنها اتفاق میافتاد! شعار ساده زیستی و پاکدستی و مبارزه با فساد (و لو صادقانه)، ادعایی است که قبلیها هم داشته اند. تنها تفاوت در ظرف شعار است، آنها روی کاغذهای ارزان قیمت کاهی مینوشتند و اینها بر صفحات رایگان اینستاگرام!
دوم اینکه مجالس یک دست از منظر سیاسی، حالا چپ یا راست، اصلاح طلب یا اصول گرا در دورههای قبل هم اتفاق افتاده است و متاسفانه آنها نیز شق القمری نداشته اند. نه مجلس پنجم اصولگرا توانست و نه مجلس ششم اصلاحطلب که مشکل بیکاری و تورم را حل کند! به یقین، صرف شکل گیری محتمل مجلس یک دست اصولگرای یازدهم نیز، ضامن معتبری برای رفع مشکلات ریشه دار جامعه ما نخواهد بود!
سوم اینکه ماهیت مشکلات بزرگ (اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی) و راهکارهای جامع آنها در جهان امروز شبکهای است نه نقطه ای. این حد از پیچیدگی، هنوز در سیستم مدیریتی جامعه ما به خوبی فهم و هضم نشده است. برخلاف سالها و قرنهای قبل، راهکارهای نقطهای در دنیای امروز به هیچ وجه نمیتوانند بر مشکلات شبکهای جامعه فائق آیند. مثلا اعتیاد یک مشکل شبکهای است، اما ما بدون توجه به ابعاد فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی آن، صرفا با راهکار نقطهای «اعدام قاچاقچیهای مواد مخدر» سعی در حل آن داشتیم! نتیجه چه شد؟ موفق شدیم؟! ذات فعالیتهای شبکهای بر خلاف فعالیتهای نقطه ای، نسبت چندانی با قهرمان پروری ندارد، چون مبتنی بر توزیع مساله است نه انباشت آن در یک نقطه و مقابل حوزه عمل یک قهرمان. به این فکر کنید که چرا غالب ما اسمی از دانشمندان حال حاضر جهان نمیشناسیم، اما همه اطلاعات زندگی نیوتن و انیشتین و ادیسون را از حفظ هستیم! آیا آنها باهوشتر بودند؟ نه لزوما! آیا دانشمندان فعلی کارهایشان کم اهمیتتر است؟ به هیچ وجه. یک علت این تفاوت، ماهیت شبکهای توسعه علم در جهان امروز است. به زبان ساده، علم امروز چیزی مثل یک کندو یا کلونی مورچگان است که هیچ قهرمان فردی ندارد. قهرمان واقعی یک کندو، نه شخص ملکه بلکه نظم یا روح جمعی حاکم میان همه اعضای کندو است، قهرمان فقط یک هویت واحد است به نام کندو! انتخابات و ائتلافهای آن و حتی جامعه و معضلات آن را با این نگاه هم میتوان دید. خوشبختانه در جامعه ما نخبگان و کنشگران فعالی هستند که در مسیرترویج نگاه علمی و شبکهای به معضلات جامعه فعالیت میکنند. اساتید و عزیزانی چون محمدرضا زائری، محسن رنانی، عماد افروغ، رسول جعفریان، یاسر عرب و. . . فارغ از تفاوت سطوح فکری و دیدگاهها، هر کدام در زمینه فعالیت تخصصی خود مروج نگاه شبکهای در جامعه هستند. نگاهی که به جای امید و باور به حضور «لینچان» های معجزه گر در حل معضلات، ما را به سمت شناخت صحیح و علمی و رونق فرهنگ مطالبه گری سوق میدهد. بدیهی است که در این مقال هیچ اصراری بر صحت همه نظرات و گزارههای این دوستان ندارم، بلکه بر شیوه و منش نقادی و مسلک عقلانی و اخلاقی ایشان تاکید دارم. کاش بزرگانی که دنبال لیست بستن و ائتلاف دادن هستند، به جای عناوین خسته کننده و تکراری اصلاحطلب و اصولگرا و مستقل و. . . فقط دنبال معرفی و تبلیغ چهره هایی باشند که علاوه بر داشتن ویژگیهای ضروری از قبیل علم و تخصص، اخلاق مداری و عشق وطن، معتقد و مروج نگاه شبکهای به مشکلات جامعه نیز هستند و دنبال تمرکز بر راهکارهای شبکهای به جای راهکارهای نقطهای! باید برویم سراغ آنهایی که چنین نگاهی دارند، کاندیدا یا ناکاندیدا! باید پیش رفت و همچنان امیدوار بود تا رسیدن روزی که انشا. . . همه دویست و نود نماینده مردم عزیز ایران، چنین نگاه جامعی را داشته باشند و مجلسی نو دراندازند!