این موضوع که امتیازات فراوان در این ۴۲ سال پس از انقلاب اسلامی نصیب قشر خاصی شده است که بسیاری در آن زمان از حداقلهای مدیریتی هم برخودار نبودند اما به دلیل شرایط خاص آن دوره، سمتها و پستهای حساسی گرفتند و در این همه سال و حتی حالا که نسل سوم انقلاب هم به سن بالندگی رسیده است همچنان در این پستها حضور دارند، از بزرگترین انتقاداتی است که به حلقه مدیریتی در نظام وارد است. این موضوع را میتوان اینگونه تفسیر کرد که لااقل اگر کشور در شرایط معمولی نرمال به سر میبرد شاید میشد چشم بر برخی از این موارد بست اما حالا و در شرایطی که تحریمهای سنگین و سوءمدیریت در اقتصاد، فساد و اختلاسهای گسترده در سالهای گذشته و البته نبود عزم واقعی برای سروسامان دادن به اوضاع، وضعیت را به مرحلهای رسانده است که تقریبا همه مقامات ارشد به حساسیت بالای شرایط اذعان دارند و میگویند دیگر زمانی برای آزمون و خطا و یا حضور مدیران ضعیف و بیتجربه نیست اما آنچه در عمل میبینیم با تمامی این حرفها تفاوتی از زمین تا آسمان دارد. پستهای حساس و البته نیازمند تجربه، تحصیلات و هوش و استعداد مدیریتی، نصیب سیاسیونی میشود که هیچ یک ازاین موارد را ندارند و صرفا به دلیل اینکه از سالهای گذشته در لیست انتظار دولت تازه بودهاند حالا باید مدیر شوند حتی اگر پیش از این مجری نه چندان موفقی در تلویزیون بودهاند! باید قبول کنیم تا زمانی که انتخاب مدیران نه بر مبنای شایستهسالاری بلکه تنها اهداف سیاسی نه چندان مشخص باشد، مسیر موفقیت به خصوص در حوزه اقتصادی بسیار دست نیافتنی به نظر میرسد.