نزدیک به یک سال از پیدا شدن گور خمرههای برآمده از دادههای باستانی در فاز۴ کوی ملت (کورش) اهواز میگذرد. گورستانی نویافته که به باور کارشناسان نشانی از روزگار اشکانیان دارد. چنان که در چهاردهم تیر ماه سال ۱۴۰۱ خورشیدی معاون وقت اداره کل میراث فرهنگی خوزستان این نکته را یادآوری نمود: «در این گورستان تاریخی گورخمرههایی سفالی و نخودی رنگ با اندود قیر شبیه به تدفینهای اواخر اشکانی و اوایل ساسانی کشف شده است و در آینده نزدیک با مجوز پژوهشگاه میراث فرهنگی نسبت به کاوش گسترده در این محوطه اقدام میشود و اقدامات لازم برای ثبت ملی آن صورت خواهد گرفت.»
اما تا کنون نه تنها کاوشی در این زمینه انجام نگرفته است، که شوربختانه فرنشین (مدیر) اداره میراث فرهنگی اهواز و معاونت میراث اداره کل میراث فرهنگی خوزستان نیز از برنامهها و رویکرد خویش پیرامون این گستره تاریخی سخنی نگفتهاند، که این جستار خود به بدگمانیها بر پایه نمونههای پیشین دامن میزند. زیرا در دو دهه گذشته سازهها، دیوارهها، لایهها، آوندهای سفالی و گور خمرههای بسیاری از دل خاک این شهر بیرون آمد، که با بی مِهری و چشم پوشی دستاندرکاران میراث فرهنگی سر به مُهر ماندهاند. در اینباره میتوان از گذرگاه قطار شهری در میدان خلیج فارس در سال ۱۳۸۶، کوی ۲۰متری شهرداری، ساختمانهای اداری خرمکوشک و... نام برد. گاه نیز برخی گسترههای تاریخی مانند تپههای باستانی مراونه، تپههای روستای رداده، سه راه صنایع فولاد، خرم کوشک، هفتپیرون«چنیبه» و زمینهای پشت نیروگاه زرگان که به شوند (دلیل) داشتن نشانههایی از کارگاه شیشهگری دوران اشکانی از جایگاه باستان شناسی و پژوهشی برجستهای برخوردار هستند، بی هیچ پیگیری به حال خود رها شدهاند. از این رو بیم آن میرود گورستان نویافته اشکانی نیز دچار سرنوشتی مانند نمونههای پیش گفته گردیده، خواسته یا ناخواسته به فراموشی سپرده شود. از سویی دیگر به گواه گزارشها و پژوهشهای کتابخانهای و کاوشهای باستان شناسی، اهواز کنونی بر ویرانههای شهر ساسانی هرمز اردشیر که روزگاری از نامیباشکوه و جایگاهی ارزنده برخوردار بوده، ساخته شده است. چنان که ابن حوقل در صورهالارض میگوید: «اهواز شهری است معروف به هرمزاردشیر، ولایتی بزرگ و ناحیهای پهناور و وسیع دارد.» به گفته جیهانی نیز در کتاب اشکالالعالم، «اهواز، نام هرمزشهر است که جمله شهرها را در آن ولایت به آن نسبت میدهند.»
با آمدن اسلام به ایران، بخش بزرگانِ این شهر ویران شد اما هوجستان پابرجا مانده آن را «سوق الاهواز» یعنی بازار هوزیها نامیدند و پس از اندکی این نام به همه شهر گفته شد. در همین زمینه ابومنصور جوالیقی در سده پنجم قمری چامهای را از «جریر» چکامه سرای عرب در سده نخست اسلامیآورده که نشان میدهد نام اهواز در میان اعراب نیز با «ه» نوشته میشد: «سیرو ابنی العم فالاهواز منزلکم/ و نهر تیری فما تعرفکم المعرب» همچنین فخرالدین اسعد گرگانی نیز در سده پنجم در چامهای (شعری) از اهواز این گونه سخن گفته است: «یکی زان شهرها اهواز ماندست/ کش او آن گاه شهر رامخواندست» با همه اینها، به باور گزارش نویسان تاریخی ،هرمز اردشیر تا سده ششم هجری کرسی خوزستان بوده است، چنان که ابوسعد سمعانی «اهواز را شهری مشهور دانسته که دانشمندان، بزرگان و بازرگانان بسیاری در آن زندگی میکنند.» اما این شهر به شوندهای (علت) زیادی مانند جنگها و جنبشهایی مانند صاحب الزنج، دیلمیان و صفاریان، گسترش بیماری وبا و طاعون، جابهجایی پایتخت استان به شوشتر، شکسته شدن سد شادروان، برگشتن رودخانه مشرگان (مسرقان) از جوی خود، از پیشرفت باز ایستاده و مردمانش پراکنده شدند. به گونهای که اهواز از سده ششم رو به ویرانی نهاده تا سده چهاردهم هجری آبادانی به خود ندید. در انتها باید یادآور شد كه بیگمان کاوش و بررسی گورخمرهها و گورستان نویافته اشکانی شهر اهواز که تیر ماه سال گذشته در پی کنده و کاریهای شرکت ملی حفاری نمایان گردید، میتواند رازهای ناگفتهای را از پیشینه کهن این شهر آشکار ساخته و بر دیرینگی آن بیفزاید. همچنین پاسخی باشد به کسانی که همواره در پی وارونه سازی و دروغ پردازی پیرامون پیشینه خوزستان هستند. یادمان باشد میراث فرهنگی یعنی آب و خاک که باید همچون «تمامیت ارضی» آن را ارج گذارد و پاسداری نمود. از این رو بایسته است دستاندرکاران اداره کل میراث خوزستان و شهر اهواز در سال ۱۴۰۲ با نگاهی ویژه و تلاشی افزون در راستای میراثبانی خویش بستر شایستهای را برای کاوش گورستان اشکانی فراهم سازند.