عناوین این صفحه
کد خبر: ۱۳۴۴۱۹

یک جهان موسیقی و فرهنگ در بوشهر و «فستیوال کوچه»

محمد‌هادی جعفرپور

غالبا از دوستان و نزدیکان خویش و یا در مراودات روزمره و بگو مگوهای مردمان کوچه وبازار شنیده‌ایم که اگر روزگاری قصد کنم از شهر و زادگاهم هجرت کنم، فلان شهر و دیار را به عنوان محل زندگی انتخاب خواهم کرد.

یکی شمال و آن یکی جنوب، برخی برای دوری از همهمه و شلوغی کلان‌شهرها، کُنجِ دنج روستاها را برگزیده و برخی تنوع آب و هوا را بهانه‌ی این انتخاب می‌دانند و القصه اغراق نیست که بگویم هر یک از آدمیان ولو برای لحظه و آنی هم که شده در ذهن و خاطر خویش جغرافیایی جدای از مکانی که در آن سکنی گزیده را برای هجرت خویش انتخاب کرده‌اند. این مقدمه را بهانه ای بدانید برای توصیف بوشهر عزیز و ساحل دلنشین خلیج فارس که به غایت سرشار از زندگی است و آرامش، طوری که غالب همشهری‌های عزیزم مردمانِ شیرازِ دوست داشتنی، این نقطه از جغرافیای ایران‌زمین را شهردوم خویش می‌دانند؛ از طرفی بوشهری‌های عزیز نیز چنین حسی به شیراز دارند، طوری که در تعطیلات و روزهای آخر هفته شاهد حضور شیرازی‌ها در بوشهر و بوشهری‌ها در شیراز هستیم و بدون شک این قرابت دوست داشتنی ریشه در تاریخ و فرهنگ این تکه از خاک ایران زمین دارد.
آنچه بیش از همه نمایان است و شایسته‌ توجه، ساری و جاری بودن هنر در رگ و پی مردمان این شهر است. شاهد این ادعا،همین فستیوال کوچه و هنرنمایی مردان و زنان این خطه‌ی دوست داشتنی است، که برای چند روز حال و احوال مردمان ایران زمین را دگرگون کرده بود. کافی بود برای لحظاتی سراغ پلتفرم‌ها و شبکه‌های اجتماعی بروی تا با حجمی‌از تصاویر و نواهای دلنشین در ویدیوهای پربازدید این رویداد فرهنگی مواجه شوی. فستیوال کوچه برخلاف تصور غالب که آن را یک رویداد در حوزه‌ی موسیقی می‌پنداشتند، نمایشی تمام عیار بود از فرهنگ غنی مردمان این سرزمین. اغراق نیست اگر بگویم در این چند روز، تمام ایران در بوشهر و فستیوال کوچه حلول کرده بود .
سومین فستیوال موسیقی «کوچه» از آنچنان اهمیتی در عالم موسیقی برخوردار شده که لئو روخاس (هنرمند مطرح آمریکای لاتین) حاضر شده بود به عنوان مهمان ویژه‌ مراسم اختتامیه در کنار هنرمندان عزیز کشورمان حضور یابد و صد حیف که دوستداران این فستیوال و مهمانان آن پیش از برگزاری مراسم اختتامیه با اعلانی مواجه شدند که بدون شک حاصل برخی تنگ ‌نظری‌ها و ندانم‌کاری‌های برخی مثلا مسئول بوده که می‌توان اندوه برگزار کنندگان فستیوال را در این اعلان دید: «کوچه فستیوال را و شما را و خودمان را بغل می‌گیریم و خداحافظی می‌کنیم. دلخوشی و روشنایی دمی‌کنج کوچه‌های بوشهر فرش پهن کرد و از چهارگوشه ایران نشستیم روی چای خوردیم و لحظاتی، کمی‌دقیق تر به جهان نگاه کردیم. همین ما را بس. موسیقی مقصد نبود، نیت بود. ما در واقعیت تمام راه را رفته‌ایم، هر چند در ظاهر گام آخرش در پایمان ماسیده باشد. حالا همه با هم در دل‌مان هر جا که هستیم روز پایانی را جشن می‌گیریم. گویی که وسط عمارت حاج رییس التجار نشسته‌ایم و سازها کوک‌اند و ابرها پراکنده. خوش برگردید به خانه و خلوت تان و زورتان برای ادامه جهان بیشتر باشد.» تحلیل و پرداختن به آنچه در فستیوال کوچه رخ داد نیازمند نگاهی کارشناسانه از سوی متخصصین است که در توان نگارنده نیست اما آنچه در کنار نواها و ترانه‌های دوست داشتنی این فستیوال توجه‌ام را جلب کرده و در خاطرم مدام تکرار می‌شود عبارتی است که با صدای خوش لهجه‌ احسان جان عبدی‌پور در فضای مجازی بازنشر شده و آدمی‌را به فکر وا می‌دارد: جنوب مگر چه دارد جز ناله و رقص، از غم زیاد است که می‌رقصیم...

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد
۱۴۰۲/۱۲/۱۵ -  شماره 5556
جستجو
جستجو
بالای صفحه