برای تهران، شهری که غرق در آلودگی هوا، گرفتار در چنبرهی سرسامآور ترافیک، دچار کمبود آب، محکوم به از دست دادن بافتها و بناهای تاریخی و چشماندازها، و درگیر کوهی از دیگر مشکلاتِ حتی سادهتر مانند افزایش حیوانات ولگرد و موش است... و کاهش این معضلها همه وظیفهی شهرداری است، هتلسازی چه اولویتی در دستگاه شهرداری دارد؟!
اگر بهراستی در فکر رونق گردشگری در تهران هستند و نه فروش سرمایههای جبرانناشدنیِ شهر، بهتر است در هیات دولت خواستار پیش گرفتن دیپلماسی آشتیجویانه با همه کشورها و پیوستن به اف اِی تی اف و همچنین پیگیر حفظ جاذبههای تاریخی و طبیعی شهر و کشور شود تا انبوه گردشگران اروپایی و آمریکایی و جاهای دیگر به تهران بیایند. ناگفته پیداست که در شرایط کنونی راهاندازی هتلهای واقعا پنجستاره و هفتستاره در ایران ناممکن است و همین هتلهای بزرگ و گران کنونی هم همیشه گرفتار کمبود مسافر و ناترازی درآمد و هزینه هستند، و احتمالا میداند که ایران تا آینده قابل پیشبینی هیچ جذابیتی برای میلیونرهای خواهانِ هتلهای هفتستاره ندارد. اما این را هم میداند که ملک فروشی و گرفتن پولِ نزولی (از چینیها و...) با عنوان فریبنده مشارکت یا فاینانس و بدهکار کردن نسلهای کنونی و آینده راه سادهتر (گیرم ناپایداری) برای درآمدسازی است.
در این میان بوستانهای جنگلی مانند لویزان و چیتگر که آنها را «فضای سبز پیرامونی» میخوانند، در اصل تعیین کننده حریم شهر تهران بوده و ضرورت داشته که نه داخل آنها ساختوساز صورت گیرد و نه شهر از آنها فراتر رود. اما تا به امروز، در نتیجه چیرگی تصمیمهای شهرفروشانه که برآیند آن بی در و دروازه شدن تهران بوده، بدل به بوستانِ درون شهری شدهاند. بنابراین، بحث «پیرامونی» بودن این فضاها اساسا بلاموضوع هم شده است. به هر حال تهران با توجه به استانداردهای زندگی شهری همچنان کمبود فضای سبز دارد، و نیازی به گفتن نیست که فضاهای باز نه تنها برای جریان یافتنِ بهتر هوا، انجام ورزش، اصلاح چشمانداز فضای زیستی، و افزایش ارتباطهای مردمیو سرمایه اجتماعی ضروری هستند، بلکه برای پناه گرفتن مردم در شرایط اضطراری مانند زلزله هم حیاتی هستند. در مورد مغایرت ساختمانسازی در بوستانها با قانون و مقررات، دیگران گفتهاند و حتما دوستان هم اینها را میدانند، اما در شرایط بیاعتنایی مسئولان به قانون، برخورد هشیارانه و مطالبهگری مردمیاست که میتواند مهاری بر این قانونگریزیها بزند.