برخی بازیکنان فوتبال ستاره که میشوند با محبوبیت خود به مربی و مدیر فشار میآورند و مربی و بازیکن جابجا میکنند و تیم را به نابودی میکشانند و با همه این کارها بازهم تشویق میشوند.
برخی بازیکنان در لیگ ایران و حتی در تیم ملی هستند که پس از چند بار گلزنی و تبدیل شدن به ستارهای محبوب، جایگاه خود را به عنوان بازیکن به یاد نمیآورند و آنقدر از محبوبیت روی سکوها سوءاستفادههای شخصی میکنند که هم خودشان و هم باشگاه متبوعشان را به نابودی میکشانند. کمتر ستارههایی بودند در فوتبال ایران که اسیر این نوع خود برتربینی، تصمیم سازی و ... نشدهاند. دلیلش شاید خاصیت قهرمان خواهی مردم ایران باشد، شاید احساساتی بودن آنها و البته شاید عدم آموزش صحیح بازیکنان از ستارهها بعضا آدمهایی میسازد که تیمهای خود را به خاک سیاه مینشانند و تا خودشان را هم از بین نبرند، از دید آنها کار تمام نشده است.
بازیکنی هم امروز وجود دارد که مربی عوض کرده و اتفاقا تیمش در میانههای جدول دست و پا میزند و علاوه بر خرج زیاد هزینه اوضاع بدی هم دارد.برخی بازیکنان هم هستند که اگر آنها را از زمین به هر دلیلی بیرون بکشی ول میکنند و میروند، سکوها هم نام آنها را صدا میزنند، رسانهها هم فشار میآورند مربی اصلا بیجا میکند که در مورد مسائل تاکتیکی فکر میکند، آنها باید در میدان باشند، فرقی ندارد. آقای ستاره جلوی اتوبوس تیم را میگیرد و تا پولش را نقد نمیدهند سوار بر اتوبوس نمیشود. آنیکی ستاره اشاره که بکند همه ورزشگاه آزادی را روی سر مربی و بازیکنان تیم خودش خراب میکند. مدیران هم حساب میبرند، مربیان هم میدانند که اگر نتیجه نگیرند مردم این ستاره را مثل پتک توی سر او میزنند و به وی زمان نمیدهند. آنها اگر ستاره را بگیرند، یک جور داستان دارند، اگر نگیرند جور دیگر. البته به نظر میرسد دوران ستاره بازی تمام شده است، این روزها تیمهای بی ستاره تر یا کم ستاره بالای جدول هستند و ستاره دارها وسط جدول. شاید وقت آن رسیده که با ستارهها خداحافظی کنیم و برای آنها دست تکان دهیم.