بحران ناترازی برق و قطع برق در صنایع، یک چالش جدی است که میتواند پیامدهای اقتصادی و اجتماعی قابلتوجهی به همراه داشته باشد.ناترازی برق به معنای عدم هماهنگی بین تولید و مصرف انرژی الکتریکی است که ممکن است به دلایل مختلفی از جمله افزایش مصرف،کاهش تولید، مشکلات زیرساختی و مدیریت ناکارآمد اتفاق بیفتند. در این زمینه، علیاصغر آهنیها، نماینده کارفرمایان در شورایعالی بهتازگی اعلام کرده است که ۵۰درصد از ظرفیت شهرکهای صنعتی به دلیل قطع برق متوقف شده است.
کارشناسان میگویند در برخی از شرکتهای صنعتی، قطعی برق تا ۵۰ درصد مشاهده میشود، اما این وضعیت در سراسر کشور یکسان نیست.» او بر این باور است که شرایط کنونی ناشی از کمبود سرمایهگذاری در زیرساختها، بهویژه در حوزه انرژی، و نتیجه ۲۰ تا ۳۰ سال مدیریت نادرست است.
مدل کاری و فرآیندها و تجهیزات آنها بهگونهای است که هر بار خاموش و روشنشدن، هزینههای بالایی را به واحد تولیدی تحمیل میکند. در مورد صنایع بزرگ مانند فلزی و ذوب شرایط متفاوتی دارند و ممکن است قطعی برق بیشتری را تجربه کنند. واقعیت این است که در برخی از شرکتهای صنعتی تا ۵۰ درصد قطعی برق وجود دارد و این یک فاجعه است. برآوردها نشان میدهد که برای بهبود ساختار تولید و شبکه برق کشور به حدود ۳۰ میلیارد دلار نیاز داریم، به شرطی که تأمین سوخت مشکلی ایجاد نکند که خود یک چالش دیگر است. اگر بخواهیم به آینده ۲۰ساله نگاه کنیم، این رقم میتواند به ۵۰ میلیارد دلار و بیشتر برسد و ما در حال حاضر این منابع را نداریم.
در نهایت، اگر تمام این منابع را در اختیار داشته باشیم و سرمایهگذاریهای لازم نیز صورت گیرد، این نیروگاه با چه نوع سوختی فعالیت خواهد کرد؟ از سوی دیگر، انرژی خورشیدی که در حال حاضر بسیار موردتوجه قرار گرفته به دلیل عدم نیاز به سوخت، تنها گزینه کوتاهمدت ما محسوب میشود؛ اما باید توجه داشت که انرژی خورشیدی نمیتواند به طور کامل پاسخگوی نیازها باشد، زیرا این نوع انرژی نمیتواند برق دائمی تولید کند. انرژی خورشیدی میتواند در ساعات اوج مصرف، بهویژه در تابستان که نیاز به سرمایش در بالاترین حد خود است، نیاز کشور را تأمین کند؛ چرا که الگوی تولید برق خورشیدی با الگوی نیازهای برودتی همخوانی دارد. در بخش تقاضا نیز ما اشتباهات بلندمدتی مرتکب شدهایم، بهطوری که توسعه صنایع انرژی برق بهصورت نامتوازن و غیر پایدار انجام شده است. این توسعه بیشتر در صنایعی صورتگرفته که ارزشافزوده پایینی دارند، مانند پتروشیمی، تولید متانول و فلزات، بهویژه تولید آهن اسفنجی. درحالیکه نیمی از ظرفیت تولید فولاد ما به دلیل مشکلات انرژی خالی مانده، همچنان مجوزهای جدیدی صادر میشود. این وضعیت به دلیل ساختار نامتوازن اقتصادی ماست که سودهای خاصی را در برخی رشتهها ایجاد کرده، بدون توجه به ارزشافزوده واقعی آنها. در نهایت، دخالتهای ما در قیمتگذاری و عدم تعادل در معادلات اقتصادی، به این نتایج منجر شده است.