بهرام پارسایی، نماینده شیراز در سه توییتی که درباره سقوط هواپیمای اوکراینی کرده از «سخن شتابزده و غيرحرفهاى رئیس سازمان هواپیمایی و مسئول منصوب ایشان در کمیته بررسی سانحه» انتقاد و در این خصوص نوشته است که چرا «آنها برخلاف قوانین ایکائو، قبل از بازخوانى جعبه سیاه، نقص فنی را علت حادثه اعلام کرده و باعث تشديد ابهامات و زیرسوال رفتن بیشاز پیش کمیته بررسی سوانح میشوند. تناقض گويی در تحویل دادن یا ندادن جعبه سیاه به شرکت سازنده، جز ابهام سازی چه سودی دارد؟ سخن شتابزده و غيرحرفهاى رئیس سازمان هواپیمایی و مسئول منصوب ایشان در کمیته بررسی سانحه تازگى ندارد. آنها برخلاف قوانین ایکائو، قبل از بازخوانى جعبه سیاه، نقص فنی را علت حادثه اعلام کرده و باعث تشديد ابهامات و زیرسوال رفتن بیشازپیش کمیته بررسی سوانح میشوند.»
فارغ از اين اظهارات، فضاي ايجاد شده در جهان پيرامون علت سقوط اين هواپيما عملا كشور را با يك چالش دیگر مواجه كرده است.
در حالي كه سران كشورهايي كه در جمع مسافران هواپيما، شهرونداني داشتهاند (كانادا، افغانستان و...) و يا صاحب هواپيما بودهاند (اوكراين) اين حادثه را مهمترين موضوع حال كشور خود دانسته و در حال پيگيري چرايي سقوط هواپيما شدهاند، در كشور ما مسئولان ذيربط به ابراز نظرهاي بعضا متناقض روي آورده و بر ابهامات ماجرا افزودهاند. فيلمهاي منتشر شده در شبكههاي خبري نيز موضوع را پيچيدهتر كرده است؛ اما ظاهرا در نزد مسئولان كشور ما، مرغ يك پا دارد!
اينكه برخي رسانههاي خبري جهان، ادعاي اصابت موشك به اين هواپيما را مطرح نمودهاند و تعدادي از سران ممالك از جمله نخستوزير كانادا بر اين ادعا، مهر تاييد زدهاند عملا مسئولان ما را در حالت تدافعي قرار دادهاند كه در نهايت اين ماجرا را براي كشور پرهزينهتر خواهد ساخت. بايد پذيرفت كه در دنياي امروز كه تكنولوژي حرف نخست را در چنين موضوعاتي ميزند و «راستیآزمايي»ها به اين سمت و سو معطوف خواهد شد كه مستندات موجود، كارشناسان و كميتههاي تحقيق را به نتايج واقعي چرايي و علل سقوط يك هواپيما منتهي خواهد كرد متاسفانه نوع تعامل مسئولان داخلي بسيار عجيبتر و ابهامآميزتر جلوه ميكند.
اين حادثه تلخ كه جان حدود ۱۸۰ انسان بيگناه كه اغلب آنها را هموطنان عزيزمان خصوصا دانشجويان نخبه شاغل در كشورهاي ديگر تشكيل ميدهند را گرفت تحتالشعاع «چرايي» و «چگونگي» سقوط هواپيما قرار گرفته است در حالي كه در كانادا به خاطر شهروندان دوتابعيتي خود (ايراني- كانادايي) پرچمها نيمه افراشته شد ولي در ايران حتي مقامات آموزشي براي از دست دادن دهها جوان نخبه دانشجوي ايراني، يك بيانيه ساده هم صادر نكردند!
متاسفانه همه اين موارد جامعه و افكار عمومي ايران را نيز به شدت آزردهخاطر نمود و برظن و گمان آنها نيز اثرات بسيار منفي باقي گذاشته به گونهاي كه عملا همگرايي با ادعاهاي مطرح شده را هموارتر ميكند. اين البته اولين بار نيست كه نحوه رفتار و تعامل مسئولان داخلي با يك حادثه تلخ نه تنها در بين افكار عمومي بازتاب همگرايانهاي پيدا نميكند بلكه رجوع مردم و افكار عمومي به نقلقولها و ادعاهاي خارج از كشور را نيز به ارمغان ميآورد.
روايت مسئولان ما همواره در حوادثي چون زلزله، سيل، اعتراضات و... سقوط هواپيما درگذشته نيز همواره براي ارضا و اقناع افكار عمومي مردم با دشواريهاي فراواني همراه بوده زيرا آنان بدون كمترين علم و اطلاعي از نقش ويرانگر تناقضگويي چنان با اعتماد به نفس، اظهارنظر ميكنند كه تنها نتيجهاش از بين رفتن اعتماد مخاطبان است و موضوع اين خبر (سقوط هواپيما) نيز يكي از همين موارد است، معلوم نيست اين چرخه معيوب تا كجا بايد تداوم يابد.