اسامی نامزدهای انتخابات مجلس روز چهارشنبه اعلام شد و جمال عرف، رئیس ستاد انتخابات کشور، خبر داد که هفت هزار و ۱۴۸ نفر برای ۲۹۰ کرسی مجلس تایید صلاحیت شدهاند.تایید این تعداد نامزد در حالی است که ١۶ هزار و ١۴۵ نفر برای انتخابات مجلس یازدهم کاندیدا شده بودند و به این ترتیب صلاحیت حدود ۵۶ درصد آنها رد شده است.در انتخابات مجلس دهم ۱۲ هزار و ۱۲۳ نفر نامزد شده بودند که صلاحیت پنج هزار و ۹۴۴ نفر تایید شده بود که نشان میداد صلاحیت حدود ۵۱ درصد نامزدها رد شده است. علی مطهری، محمود صادقی، الیاس حضرتی، غلامرضا حیدری، فاطمه سعیدی، بهروز نعمتی، طیبه سیاوشی و علیرضا رحیمی در فهرست افراد رد صلاحیت شده هستند. در همین حال سخنگوی شورای نگهبان گفت: همه نظامهای سیاسی ناچارند یک روش و سازوکاری را برای نظارتها داشته باشند. عباسعلی کدخدایی تصریح کرد: بارها بنده پیشنهاد داده ام که چرا قانون اصلاح نمیشود، باید قانون بر اساس شرایط روز اصلاح شود چرا ما باید بیش از ۱۶ هزار نفر ثبتنام کننده داشته باشیم، حدود ۷ هزار نفر صلاحیتشان تایید شده است یعنی برای هر کرسی حدوداً ۲۴ نفر آیا از جهت تعداد کافی نیست؟ فرهنگ انتخابات را پا به پای اقتضائات جامعه بالا نیاوردهایم باید از احزاب استفاده کنیم، در موضوع انتخابات چرا شورای نگهبان مرتب مورد هجمه قرار میگیرد.
رای دادن بر اساس ترس که در شأن انسان نیست؛
کار اصلاحطلبان ترساندن مردم از جناح رقیب شده است
حاتم قادری، استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس، اواخر هفته گذشته در نشست حزب کارگزاران سازندگی، با ایراد یک سخنرانی انتقادی، از وضع موجود ایران به شدت انتقاد کرد.
سخنان این پژوهشگر سیاسی ابتدا در خبرگزاری ایرنا منتشر شد ولی بعد از مدتی از روی این سایت حذف شد. متن زیر گفتوگوی یورونیوز با حاتم قادری درباره نکات مطرح شده در سخنرانی مذکور است. قادری البته میگوید فروپاشی سیاسی و اجتماعی را به سود جامعه ایران نمیداند و از این بابت نگران است. قادری گفت: منظور من از فروپاشی، بیشتر فروپاشی سیاسی- اجتماعی است. من حداقل ۱۵ سال است که این دغدغه را مطرح کردهام که ما باید بتوانیم تمامیت ارضی خودمان را در مواجهه با فشارهای خارجی و بحرانهای داخلی حفظ کنیم و یک نظام بسامان داشته باشیم که همه گروهبندیهای اجتماعی بتوانند نقشی مناسب در آن ایفا کنند. اما چنین امکانی در ایران روز به روز ضعیفتر میشود. ما زمانی میتوانیم از انسجام ملی حرف بزنیم که اقتصاد گردش مناسبی داشته باشد به نحوی که مردم از یک تعادل مناسب اقتصادی برخوردار باشند و این همه اختلاف طبقاتی در جامعه وجود نداشته باشد. همچنین از حیث سیاسی، صداهای مختلف مردم شنیده شود؛ چه این مردم سکولار باشند چه مذهبی، چه سوسیالیست چه لیبرال و گردش قدرت و تعامل فرهنگی در جامعه ایران برقرار باشد. اما وقتی که امکان چنین اموری مرتباً رو به تضعیف باشد، شاید در فرصتهایی که در اثر وقایع داخلی یا خارجی پدید آید، بسیاری از اقشار ایرانی مایل نباشند سرنوشت خودشان را در کنار یکدیگر رقم بزنند. وی افزود: فقرا در آبان ماه سرکوب شدند و سالیان بسیاری است که مورد استثمار قرار میگیرند. فکر میکنم بخش زیادی از امکانات اقتصادی که پنهان است، باید شفافسازی شوند و به گردش مناسب قدرت اقتصادی برگردند و مهمتر از همه اینکه، رای سیاسی مردم از حالت تشریفاتی و مناسکی بیرون آید. رای دادن در ایران، حالتی بهرهکشانه پیدا کرده است. یعنی نوعی بهرهکشی از رای مردم، برای اینکه عدهای بتوانند سیاستهای خودشان را در ایران دیکته کنند. این پدیدهای نامطلوب است و بخش زیادی از مردم را به حاشیه میراند و در حاشیه هم دچار حاشیه ميشوند و این فاجعه است.»باید از تمرکز جغرافیایی قدرت کاسته شود و قدرت و اختیارات باید از تهران به سایر استانها و مناطق کشور هم واگذار شود تا مردم به تدریج احساس کنند که کشور متعلق به خودشان است و این طور نیست که مسئولان ما فقط در هنگام انتخابات در صدد بهرهکشی از رای آنها باشند.
این استاد دانشگاه خاطر نشان كرد: انتقاد بزرگی که به حکومت ایران وارد است این است که معمولاً خارجیها را دشمن میبیند و به داخلیها مظنون است؛ مگر اینکه عکسش ثابت شود. تکصدایی حاکم بر ایران مانع از شکلگیری روندهای دموکراتیک در داخل کشور میشود. نسبت ما با سیاست جهانی و فقدان درک این نکته که اقتصاد کاملاً مستقل وجود ندارد و ما باید با اروپا و آمریکایشمالی و آمریکای لاتین و کشورهای منطقه و سایر نقاط جهان، وارد روابط سازنده بشویم. هر کسی که در کشور ما چنین حرفی بزند، دربارهاش این تصور وجود دارد که خودفروخته یا مرعوب آمریکاست. اینکه ما همه جهتگیریهایمان را بر اساس ضدیت با آمریکا تعیین کنیم، خودش یک نقص و یک ضعف است. یعنی هیات حاکمه ایران باید تحلیل روانکاوانه شود. چگونه میشود ما دائماً در ضدیت کار کنیم؟ این تحلیلگر مسائل سیاسی در خصوص وضعیت اصلاحطلبان گفت:شاید اصلاحطلبان زمانی میتوانستند بنبستهایی را در ایران باز کنند و جلو بروند. ولی در گذر زمان، ناتوانیها و مشکلاتشان تشدید شد. یکی از مشکلاتشان همین نفعطلبی مزمن آنهاست. بسیاری از اصلاحطلبان از همین رانتها استفاده کرده یا به پستهای مدیریتی عادت کردهاند. طبیعی است که اصلاحطلبان نمیتوانند از این منافع عبور کنند. یعنی جرات نه گفتن ندارند.من حتی نمیگویم اصلاحطلبان مردم را به عدم مشارکت در انتخابات دعوت کنند. ولی آنها دستکم میتوانند بگویند وقتی شرایط فراهم نیست، نمیتوانیم در انتخابات شرکت کنیم. این حداقل انتظاری است که از گروههای سیاسی میتوان داشت. ولی اینها معمولاً همه جور آسمان و ریسمان میکنند و حرفهای کلی و متناقض میزنند تا بالاخره به نوعی سر این سفره بمانند. این کار شاید برای خودشان خوب باشد ولی برای مردم اصلاً خوب نیست. کار اصلاحطلبان شده است ترساندن مردم از جناح رقیب. با این کار میخواهند رای مردم را جلب کنند. رای دادن بر اساس ترس که در شأن انسان و ایرانی نیست. وی افزود: اصلاحطلبان دولت و مجلس دراختیارشان بود و مردم هم حامیشان بودند ولی اقدامات لازم را انجام ندادند. اینها حتی روسای دانشگاهها را انتخابی نکردند. دانشگاهی که هزار تا استاد دارد، اگر نتواند رئیس خودش را انتخاب کند، پس انتخابات دموکراتیک کجا قرار است برگزار شود؟ جامعه مدنی فقط یک شعار بود و با سلوک اصلاحطلبان سازگاری نداشت.