طبقه متوسط جامعه ایران آن قدر ناتوان شده بود که با تورم ۱۴۰۳ بتوان به شکل رسمی سقوط آن را اعلام کرد. سالی که گذشت طبقه متوسط جامعه ایران، تاب مقاومت در برابر هجمههای سنگین قیمتی را از كف داد و آرامآرام به سقوط ومرگ ناخواسته تن داد. حالا جامعه ایران در حالی به سال نو ورود کرده است که دیگر خبری از طبقه متوسط نیست و حتی طبقه فقیر جامعه هم دستهبندی شده است.
به قول یک استاد دانشگاه شرایط فعلی، فقط منتهی به افزایش قشر فقیر نمیشود. ما امروزه اشکال مختلفی از گسترش فقر را داریم که گروهی از فقرا را میتوان «مادون طبقه» دانست. یعنی افرادی که فاقد فرصتهای شغلی و «اشتغال ناپذیر» شدهاند. این وضعیت سیاه از فقر و آهنگ از بین رفتن طبقات در جامعه ایران تا کجا ادامه خواهد داشت و تجربههای دیگر کشورها چگونه است؟ در گزارش دکتر سریعالقلم از مهمترین اجلاس جهانی (داووس سوئیس ۲۰۲۵) آمده است؛ از نکات مهمی که در این اجلاس توسط تیم هندی مطرح شد، افق قرار دادن طبقۀ متوسط همه کشورها برای فروش کالا و خدمات هندی است.پیشبینی میشود طی ۱۵-۱۰ سال آینده ۵۰۰ میلیون نفر( ورودی جدید) در آسیا در طبقه متوسط قرار گیرند.
در حقیقت جهان امروز، از آسیا گرفته تا غرب و حتی آفریقا، فربهتر شدن طبقه متوسط را مهمترین شاخص توسعه خود میداند. بر همین اساس طبقه متوسط جهانی در ژوئن ۲۰۲۳ به چهار میلیارد نفر رسید و پیشبینی میشود تا سال ۲۰۳۱ به پنج میلیارد نفر برسد. به طور کلی، طبقه متوسط جهانی به گروه رو به رشد در میانگین جمعیت کل در یک جامعه یا در جهان اطلاق میشود که متشکل از افرادی است که به سطح معینی از ثبات و آسایش اقتصادی دست یافتهاند و به دنبال این هستند که از سبک مصرف طبقات متوسط غربی پیروی کنند.
اما پرسش مهم این که، چرا کشور ایران نتوانست از شاخص مهم فربهتر شدن طبقه متوسط جهت توسعه خود استفاده کند و این طبقه به باور بسیاری از کارشناسان در سال ۱۴۰۳ کاملا آب رفت و سقوط کرد؟
مسعود نیلی، اقتصاددان اعتقاد دارد روشهای هزینهای نشان میدهد که اندازه طبقه متوسط در ایران از دهه ۹۰ به بعد کاهش بوده است و پس از یک مسیر صعودی مجددا با افت مواجه شده است. از سال ۹۶ تاکنون قشر پردرآمد به متوسط و قشر متوسط به کم درآمد سرریز شده است.شوکها و تکانههای پیاپی در اقتصاد ایران و آنچه تحریمها و نوسانات ارز بر سر جامعه ایران آورد، نابرابریهای درآمدی و اقتصادی را عمیقتر کرده است. جمعیت زیادی از جامعه ایران، احساس میکند از چرخههای اقتصادی و یک زندگی معمولی عقب مانده است و فرصتهای رشد و برابری دیگر برای آنها وجود ندارد. ناکارآمدی در سیستم حکمرانی هم سبب شده است که دولتها نتوانند برنامهای روشن و راهگشا برای عبور از این بحران داشته باشند.
چرا سیاستگذاران و دولتها نمیتوانند برای کاهش نابرابری و کاستن از تنشهای اجتماعی، برنامههای جامع و موثری ارائه دهند وناکارآمدی سیستم حکمرانی تا کجا پیش خواهد رفت؟امروز به دلیل نابرابریهای گسترده، ثبات اجتماعی در جامعه ایران سستتر و ناپایدارتر از همیشه است. در واقع فقر گسترده ، منزلت اجتماعی افراد را نیز تقلیل داده است و آن گونه که مارکس وبر جامعهشناس کلاسیک، اعتقاد دارد منزلت اجتماعی و کیفیت زندگی با هم ارتباط مستقیمی دارند. طی سالهای گذشته، بسیاری از طبقه متوسط جامعه ایران، اگر چه فقیر بودند اما به دلیل پویایی عرصههای عمومی و سیاسی، دارای منزلت اجتماعی بودند. برای این بخش از طبقه متوسط، آن گونه که وبر اعتقاد دارد، عموما قدرت اقتصادی و خصوصا پول عریان، مبنایی برای افتخار اجتماعی نیست؛ اما حالا منزلت و ثبات اجتماعی نیز از این طبقه گرفته شده است و در یک بحران ناامیدی روزگار را سپری میکند و همین مسئله سقوط آنها را تشدید کرده است.