به نظر میآید که دیگر آن اصطلاح معروف «کوچک شدن سفره مردم» توصیف دقیقی از وضعیت اقتصادی کنونی نباشد و باید گفت برای اقشاری از جامعه دیگر سفرهای باقی نمانده که نیازی به صحبت درباره کوچک شدن آن باشد. تحریمهای خارجی که در یک سال و نیم اخیر به شکل سختتری از گذشته بر کشور تحمیل شده و همچنین تصمیمات نادرست و غیرعلمی دولتمردان در کنار مشکل همیشگی متناسب نبودن اختیارات و مسئولیتها شرایطی را رقم زده است که نرخ تورمی که تا همین یک سال پیش رسانههای دولتی تک رقمی شدن آن را جشن گرفته بودند با جهشی عجیب به بیش از ۴۰ درصد افزایش پیدا کرده است.از سوی دیگر سقوط ارزش پول ملی با بیش از سه برابر شدن قیمت دلار هم مصداق خوبی است از آنچه بر اقتصاد ملی و زندگی مردم رفته است. شاید آنچه از اصل وجود این چنین شرایطی در حوزه اقتصادی نگرانکنندهتر باشد عدم باور مسئولان به وجود بحران در کشور است با نگاهی به اظهارات رییسجمهور، معاون اول و دیگر مسئولان کشور شاهد هستیم که در این اظهارات هیچ نشانهای از فهم شرایط خطیر کشور وجود نداشته و برنامهها و سیاستپگذاریهای اقتصادی به سمت و سویی در حرکت است که گویی تصمیمگیران در حال برنامهریزی در یک شرایط عادی و معمولی اقتصادی هستند. در کنار این نگاه غیر واقعی مسئولان به اَبَربحران اقتصادی موجود که میتواند کشور را به سمت فروپاشی ببرد با پدیدهای دیگر نیز روبرو هستیم که شاید از فقدان عملکرد مناسب مسئولان نیز نگرانکنندهتر باشد، و آن سِرشدگی اقتصادی مردم است.
گرانی اقلام اساسی زندگی روزمره مردم، نرخ رشد اقتصادی منفی و در نتیجه رکود جدی که بر صنایع و تولید کشور حاکم شده است، مدیریت فشل و ناکارآمد دولتی، سیاستهای رانتآفرین که سبب خلق مفاسد اقتصادی و غارتگریهای بی سابقهای از اموال مردم شده است و... همه و همه مسائلی است که هر یک به تنهایی قاعدتاً میبایست مردم را به جهت مقابله با چنین شرایطی به تکاپو بیندازد اما ما مردم ظاهرا دیگر دچار بی حسی کامل نسبن به شرایط سخت موجود شدهایم و عزمی برای حرکت در مسیر تغییر این شرایط هم در وجودمان باقی نمانده است. شاید بتوان گفت این خستگی و درماندگی اجتماعی بیشتر از هر تحریم خارجی و بی کفایتی داخلی کشور را دچار مشکلاتی جدی خواهد کرد.