واکنش تند باشگاه استقلال به یک مجری شبکه سه تلویزیون، او را به عذرخواهی و در عین حال بیان عذر بدتر از گناه واداشته و گفته است: «با تهیه کننده و کارگردان، کل کل داشتم و در صحنه هم ادامه دادم!»
ماجرا از این قرار است که مجری یک برنامه غیر ورزشی بر روی آنتن زنده تلویزیون، به سبک کُریخوانیهای کوچه و خیابان گفت: «اگر احیانا لوگو توقیف شد و خواستید لوگوی جدیدی طراحی کنید از سوراخهای کمتری استفاده کنید. یه دونه کلی داره سه تا هم اون وسط داره. این چه وضعیتی یه؟!»
البته پس از آغاز جنجالها، مجری «سلام صبح به خیر» عذرخواهی کرده و قسم و آیه آورده که کارگردان و تهیهکننده برنامه «استقلالیِ تیر» هستند.مشخص است که مشکل همانا رواج ادبیات لمپنی در صدا و سیما با تصور «صمیمیت» است.آنها احتمالا در تلویزیون های ماهواره ای دیده اند که مجریان همدیگر را با نام صدا می کنند یا جای دیگر صمیمی کنار هم نشسته اند و شوخی میکنند و خیال میکنند صمیمیت به معنی استفاده از الفاظ سخیف و کوچه و خیابانی است! حالا جای شکرش باقی است که این مجری به جای سوراخ، نگفته «سولاخ» تا مبتذلتر جلوه کند!
مشکل این است که خیال میکنند خیلی با نمکاند و چون در برنامهای مجری شدهاند میتوانند هر چه را که به دهانشان آمد بگویند. حال آدم از این همه لوسبازی و کمسوادی و لمپنی برخی مجریان صدا و سیما به هم میخورد و گویا در دوره جدید تکثیر هم شدهاند. چرا زنده یاد منوچهر نوذری که به معنی فنی کلمه «شومن» بود و در فیلمهای طنز هم بازی میکرد و خیلی هم جانماز آب نمیکشید آن قدرشسته و رُفته سحن میگفت و دایره واژگان گستردهای داشت ولی اینها این گونه حرف میزنند؟ پاسخ روشن است. چون گویندگی حساب و کتاب داشت.چرا مطالب هفتگی «د. اسدالهی» در کیهان ورزشی هواخواه داشت؟ چون شاهنامه خوان و اهل مطالعه بود. حالا سواد پیش کش! ادبی دست کم! ادب هم هیچ اندک نمکی حداقل. این همه بیمزگی و تصور بانمکی واقعا نوبر است. سؤال این است که این افراد با این سطح از اطلاعات عمومی و دانش اجتماعی را از کجا پیدا می کنند و به آنها تریبون می دهند؟این آدم ها مثلا مزه میریزند و میخواهند بامزه جلوه کنند غافل از آن که «نه هر که سر بتراشد قلندری داند!»
اجرا اما باید به مخاطب احساس لذت بدهد و مجری اطلاعات خود را با بیننده به اشتراک بگذارد تا حس کنی نکتهای آموختهای نه آن که یک مشت حرفهای سخیف را شنیدهای. اینها نه از «کتاب» تازهای که خواندهاند حرف میزنند نه از «فیلم» تازهای که دیدهاند چون نخوانده و ندیدهاند و خیال میکنند تکرار شوخیهای تلگرامی از آنها موجودات بامزهای میسازد.آدمی که نمیفهمد با احساسات میلیونها هوادار یک تیم حق ندارد بازی کند چه چیز دیگری را در این عرصه میفهمد؟ ممکن است بگویید اشتباهی کرده و عذرخواسته و خلاص و مته به خشخاش نگذاریم.
اگر استثنا بود بله. ولی درد این است که این لمپنبازی به اسم صمیمیت، جاهای دیگر هم دیده میشود. داستان، منحصر به برنامههای اجتماعی و عمومی هم نیست. گویندگان تصور میکنند با اتکا به قدرت صدا و سیما فقط در قبال بخشهایی مسئول هستند و جاهای دیگر دست و زبان آنان باز است و همین میشود که شده است!تا این رسانه انحصاری است آش البته همین آش است و کاسه همین. فضای بسته بهتر از این پرورش نمیدهد و اگر هم جذب شوند روزی مانند عادل فردوسیپور و مزدک میرزایی باید بروند.این ماجرا البته یک دستاورد مثبت هم دارد. این که تلویزیون به فوتبال بیشتر نیاز دارد تا فوتبال به تلویزیون. مزیت نسبی تلویزیون ایران فوتبال است و به خاطر همین به سرعت عذرخواهی کردهاند. اگر باشگاهها خصوصا استقلال و پرسپولیس و دیگر باشگاههای پرهوادار همین قاطعیت را بر سر حق پخش هم نشان دهند شاید بتوانند سهم خود را بگیرند و به وضعیت کنونی پایان دهند که به بهانه دیده شدن آگهیها ،حق باشگاهها را نمیدهند.