عمده اختلاف فکری میان دو جریان راست و چپ به موضوع اقتصاد بازمیگشت و بیراه نیست که اگر بگوییم نخستین اختلاف اساسی فکری میان انقلابیون مسلمان پس از دوران دولت موقت به اقتصاد بازمیگشت. چپها خود را در نقطه مقابله ثروتمندان و اقشار پر درآمد و اصطلاحاً «بازاری» تعریف میکردند و بر این باور بودند که الگوی اقتصادی دولتمحور آنان به سود مردم و اقشار کمدرآمد جامعه است. فارغ از آنکه چنین دیدگاهی درست بود یا خیر این یک واقعیت است که جامعه چپها را در کنار خود و راستها را حامی ثروتمندان و اقشار با درآمد بالا تصور میکرد. تغییرات سیاسی و اجتماعی پس از جنگ به تدریج جریانی که نام خود را چپ نهاده بود و رقیب را با کلیدواژه «اسلام آمریکایی» مینواخت تغییر داد و دوم خرداد ۷۶ که با ظهور اصلاحات همراه شد نقطه عطفی در این تغییر رویکرد فکری، سیاسی و همینطور اقتصادی بود. حضور اصلاحطلبان در قدرت نشان داد که نگاه آنان به اقتصاد نسبت به گذشته تفاوتهایی آشکار پیدا کرده است و سخن از «بازار آزاد» و حمایت از سرمایه و سرمایهدار حرف نخست آنان است. این تغییر تدریجی هر سال جدیتر از گذشته خود را نمایان کرد تا امروز که پس از گذشت دو دهه از آن روزها میتوان گفت چپهای دیروز و اصلاحطلبان امروز بیشتر از جناح راست دیروز از نظر اقتصادی در برابر مردم ایستادهاند. این تاریخچه مختصر از سیر تغییرات اندیشه اقتصادی اصلاحطلبان یکی از علل اصلی وضعیتی است که آنان در اعتراضات اقتصادی به آن دچار میشوند، علتی که کمتر به آن توجه شده و به نوعی پنهان مانده است. شاید بتوان گفت حتی پدیدهای همچون محمود احمدینژاد و آنچه بین سالهای ۸۴تا۹۲ بر کشور گذشت نیز از همین تغییر رویکرد بی تاثیر نبوده است.اعتراضات اقتصادی همین دوسال اخیر به دولت روحانی را مرور کنید؛ جایگاه جریان اصلاحات کجاست؟ در کنار مردم، موضعی همراه با سکوت و یا همراه با قدرت سیاسی که در دولت متبلور شده است و در برابر اقشار ضعیف جامعه؟! به نظر میآید پاسخ این پرسش روشنتر از آن باشد که نیازی به شرح وتوضیحی اضافهتر داشته باشد. تداوم مسیر تغییر تدریجی اصلاحطلبان از حضور در کنار مردم به قرار گرفتن به هر قیمتی در قدرت باعث آن شده است که شاهد موضعگیریهایی دور از انتظار از آنان در بزنگاههایی همچون دیماه۹۶ و آبان۹۸ باشیم.