برای ایرانیهایی که بعد از انقلاب به دنیا آمده اند و حتی بخش بزرگی از ایرانیهایی که دوران پیش از انقلاب و سالهای جنگ تحمیلی را هم به چشم دیده اند و لمس کرده اند، سال ۱۳۹۹ از نظر اقتصادی با همه سالهای دیگر متفاوت بوده است. عمق بحران اقتصادی در ایران حالا به اندازهای زیاد شده که کسی نمیتواند پیش بینی کند طی ماههای آینده، خروجی این وضعیت در حوزههای اجتماعی و سیاسی چه خواهد بود. اما هر چه هست، ایرانیها میدانند و حس میکنند که به شدت فقیر شده اند و دهه ۱۳۹۰، دهه خوش یمنی برای آنها نبوده و اوج این بدیمنی را هم حالا در آخرین سال این دهه، با گوشت و پوست و استخوان خود حس میکنند.به طور طبیعی، وقتی خانواده با کاهش درآمد و افزایش هزینه مواجه میشود، منطقی است که هزینههای مازاد خود را کاهش دهد و مثلاً دیگر به رستوران، سینما و باشگاه ورزشی را از برنامههای خانواده حذف كنند و خرید کالاهای لوکس را متوقف کند اما قطع یا کاهش مصرف کالاهای اساسی مانند گوشت، مرغ، چای، شکر، لبنیات، روغن، برنج و ... آخرین چیزی است که خانوارها به طور معمول به آن فکر میکنند و این اتفاقی است كه در ماههای اخیر برای بسیاری از خانواده های ایرانی افتاده است. بر پايه ملاک تعيين شده از سوی بانک جهانی، خط فقر مطلق يک دلار و ۹ سنت در روز برای هر نفر تعريف شده است. مطابق تعاریف جهانی، معادل ماهانه ۵۷ دلار (۱.۹ دلار در هر روز ضرب در ۳۰ روز) است. با دلار ۳۰ هزار تومانی، یعنی هر نفر ایرانی با درآمد کمتر از ماهانه یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان، زیر خط فقری معادل خط فقر در قاره آفریقا زندگی میکند. این آمار فاجعه باری كه وزارت رفاه منتشر كرده است نشان میدهد وضعیت معیشتی مردم به خصوص در استانهای محروم كه حتی پی از این هم با مشكلات شدید اقتصادی مواجه بودهاند در ماهها و سال های اخیر وخیمتر شده است و ضرورت دارد تمامی اولویت ةا برای مقامات در راستای حل و فصل این معضل باشد.