این استاد اصولگرای اقتصاد میگوید: بیایید با عدد صحبت کنیم. تولید ناخالص داخلی اگر افزایش یابد، رشد اتفاق میافتد. حالا همین رشد نیز به تنهایی کافی نیست. مساله توزیع درآمد در کنار رشد درآمد اهمیت دارد. اگر به مساله توزیع درآمد توجه نشود، وضعیت فاجعهبار آرژانتین پیش میآید که رشد اقتصادی بالای ۱۲ درصد داشت اما در اوایل دهه ۲۰۰۰ با فروپاشی اقتصادی روبرو شد چراکه هشتاد درصد از مردم این کشور زیر خط فقر بودند و نرخ بیکاری به ۳۵ درصد رسیده بود. جامعه معقول جامعهای است که اکثریت مردم آن از تولید ثروت منتفع میشوند اما چنین اتفاقی در جامعه تولیدمحور میافتد. خاصیت ارز نفتی انتفاع اکثریت مردم نیست. میبینیم ارزهای نفتی صرف قاچاق و غیره میشود و چنین خاصیتی را ندارند.اینطور است که با افزایش مداوم ثروتمندان روبهرو هستیم در حالی که تولید با بحران روبهروست. مشکلات محیط زیستی بیداد میکند و اقتصاد با فساد و اختلاس و غیره دست به گریبان است. اصلا معنای توسعه پایدار همین است که مردم باید از ثروت جامعه منتفع شوند و رشد و توسعه اقتصادی و افزایش تولید به محیطزیست و منابع حیاتی کشور آسیب نزند. اینکه جامعه در حال حرکت به سمت دوطبقه شدن است اتفاقاً مطلوب برخی جریانهای سیاسی است که اغراض سیاسی خاص دارند و فرآیندهای اقتصادی نیز در خدمت این ماجرا قرار دارد. برخی فکر میکنند با دوطبقه شدن جامعه اوضاع بهبود مییابد. معتقدند مردم هر چه فقیرتر باشند در اختیارترند و اگر سیرتر بشوند مطالبهگر خواهند شد. با این تفاسیر طبقه متوسط در حال کوچک شدن است. من این نتیجه را از توضیحات شما گرفتم.خوش چهره در ادامه تاکید کرد: در مورد جنبش گرسنگان و خطر اینکه لشکر بیکاران بیرون بریزند و ... اما چنین نظری ندارم. اگر قرار بود چنین اتفاقی بیفتد تا به حال رخ داده بود. آنچه مانع است همان تئوری خط بقاست. توزیع یارانهها و منابعی از این دست مانع بروز این اتفاقات شده است.