بروجردی درباره مطالبات مردم از اعتراضات اخیر گفت: اینها مطالبات انباشته شدهای هستند که به بغض فروخورده بدل شده بودند و بالاخره روزی سر بر میآوردند. شورای نگهبان باعث شد دست مردم از انتخاب نماینده یا رئیسجمهور مورد نظرشان کوتاه شود؛ یکی از دلایل اعلام نارضایتیهای همیشهی مردم همین بوده و هست مثال این موضوع هم همین انتخابات گذشتهی ریاستجمهوری است.در این یک سالی که از ریاست آقای رئیسی میگذرد به نحوی به تمام مطالبات مردم، از گشت ارشاد گرفته تا مطالبات اقتصادی، پاسخ منفی داده شد. شاید در دورههای قبل هم این اعتراضات مثلا در همین مورد گشت ارشاد وجود داشت اما در آن دوره شیوهی برخورد اینگونه نبود. رفتارهای گشت ارشاد در این یک سال به مردم حس حرمتشکنی و بیاحترامی داده است. علاوه بر این مشکلات اقتصادی مردم نیز بدتر شده است. مردم روزبهروز فقیرتر میشوند و به بهانههای مختلف مالیات از آنها ستانده میشود اما تریبونهای رسمی حاکمیت دائما مدینهی فاضلهای را از شرایط حال حاضر کشور به نمایش میگذارند که همه چیز آنجا برخلاف دور قبل بر وفق مراد است. حاکمیت ما باید یاد بگیرد که اجزای این نظام به یکدیگر پیوسته است؛ تخطئهی روحانی یا هر مقام مسئول قبلیای در حقیقت تخطئهی کل نظام است. این رفتارها بیاعتمادی مردم را به دنبال دارند. نتیجهی این شرایط همین میشود که مقاومت مردم در برابر خواست حاکمیت افزایش پیدا میکند. باید به نوعی به حاکمیت تفهیم کرد که خواست او خواست مردم نیست. او میافزاید: علیرغم وعدههایی که داده شد شرایط اقتصادی مردم مرتبا بدتر میشود و فشار زیادی از این نظر روی مردم است. حالا ما دیگر یک طبقهی متوسط فراگیر نداریم. در حال حاضر جامعهی ما غالبا یا روی خط فقر هستند و یا زیر خط فقر در مقابل عدهی محدودی با رانت مرفه شدهاند. این فاصلهی طبقاتی مردم را خشمگین میسازد و به دنبال بهانهای هستند که خشمشان را ابراز کنند.
دختر جوانی بیدلیل کشته میشود یا حتی تحت فشاری که گشت ارشاد به او وارد کرده فوت میکند. مردم دیگر این را برنمیتابند و همین بهانهای میشود تا مردم به خیابان بیایند و اعتراضات خود را فریاد بزنند به این امید که صدای آنها توسط مسئولین شنیده شود. این حرفها به گوش مسئولان میخورد ولی شنیده نمیشود. متاسفانه با وجود این همه مشکلات این چند وقت اخیر همچنان حرف خود را میزنند و میگویند همه چیز عالی است. دائما مردم را به گفتوگو دعوت میکنند. مردم با چه کسی گفتوگو کنند؟! با کسی که میخواهد نهایتا حرف خودش را بزند؟! در سطح بینالملل هم به همین طریق عمل میکنند. ساعتها پای میز مذاکرات مینشینند ولی نهایتا فقط خواستهی خودشان را میشنوند؛ خواستهی طرف مقابل را نمیشنوند. این خلاف عرف دیپلماتیک است. بروجردی راه برون رفت از این بحران را بازگشت نخبگان کنار گذتشته شده از عرصه سیاست میداند و میگوید: اگرگشت ارشاد جمع شود . این فضای ملتهب حداقل قدری آرامتر میشود. به اضافهی اینکه حضور نخبگان گذشتهی مردم در کنار حاکمیت احساس متفاوتی را در مردم ایجاد خواهد کرد، البته بنظر من خیلی دیر است ولی هنوز هم اگر زبان نرمی در مقابل اعتراضات مردم به کار ببرند؛ برخورد سخت و خشن را کنار بگذارند و امنیت مردم معترض را تامین کنند؛ این فریادها سرانجام به گفتوگو و پاسخگویی میانجامد. من امید دارم که اگر چنین شرایطی فراهم شود خشم مردم هم فروکاسته شود. مردم البته از خواستههایشان کوتاه نخواهند آمد ولی اگر دولت این خواستهها را بشنود و پاسخ دهد شرایط سامان مییابد. این راه حفظ نظام است. اما آنچه که ما تا به حال دیدهایم دولتی است که گوشهایش را بسته؛ مردم را به وابستگی به بیگانه متهم میکند.اعتماد مردم از بین رفته و بازگرداندن آن کار دشواری است اما باز هم با قید آن اگرها شاید ممکن باشد. نظام گذشته گفت مردم من صدای شما را شنیدم. مردم به جایی رسیده بودند که دیگر اعتماد نمیکردند؛ در نهایت مجبور شد کشور را ترک کند! مسئولین ما که نمیخواهند به آنجا برسد پس به جنگ مردم نروند؛ روبروی مردم نایستند؛ کنار مردم قرار بگیرند. مردم را همهی مردم ببینند و نه فقط عدهی خاصی که اطرافشان هستند و طرفداران آنها هستند. اکثریت یک جامعه را مردم میگویند. ما در این جامعه هشتاد میلیون هستیم؛ عدهی سینه چاک اطراف اینها بیش از پنج میلیون نفر نیستند. وی با بیان اینکه کارهای خانم خزعلی بنظر من بیشتر نمایشی است تا اینکه بخواهد رافع مشکلات زنان جامعهی ما باشد، میافزاید: من یکبار به ایشان گفتم اگر قرار است از خانوادهها دیدار کنید سراغ همهی خانوادهها بروید. سراغ خانوادهی آن زندانی سیاسی نیز بروید؛ سراغ خانوادهی آن دختری که در خیابان کشته شده نیز بروید.