بعد از یک روز شلوغ کاری، با همکاران، برای گذران اوقات به کافه ای در مرکز شهر رفتیم. در بدو ورود، نقش اصلی داستان که دختربچه ای ۴ ساله با لباس صورتی بود...برای مان دست تکان داد و این آغازی شد برای پیگیری یک سوژه اجتماعی...ما هم متقابلا به رفتار دوستانه دخترک واکنش نشان دادیم. دختربچه که با مادربزرگش برای صرف شام به آنجا آمده بود، بعد از دقایقی، غذایش را رها کرد، جلو آمد و کنارمان نشست. او وارد جمع سه نفره بزرگترهایی شد که هر کدام با همان سوالهای معمولی که از بچههای آن سن و سال پرسیده میشود، گپ و گفت را آغاز کردند. «چند سالته؟»، «مدرسه میری؟»، «چرا غذا نمیخوری تا بزرگ بشی؟» و...اما از جایی به بعد، صحبتهای دختر ۴ ساله، متفاوت شد و ما را شگفت زده کرد. با هر کدام از جملههای کوتاهی که میگفت، بُهت ما از این همه گره فکری کودک با دنیای بزرگسالان بیشتر میشد؛ گفت: «میدونید چیه؟ پول خیلی خوشبختی میاره»، بعد گفت: «امسال سال سختی بود؛ مردم چقدر خسته شدن»، سپس گفت: «من لاغرم؛ چون از مامانم به ارث بردمش، اونم مثل من خوش هیکله» یا گفت: «توی بعضی از خیابونها آتیش روشن کردن؛ فیلمهاش رو دیدید؟»...این جملات را در شرایطی میگفت که اصلا در این خصوص با او صحبت و یا سوالی از او نمیشد. در حقیقت او سعی میکرد صحبت سه بزرگسال را از چه دوست داری و اسم عروسکت چیست به مباحث مهم اجتماعی و سیاسی روز بکشاند. دیگر شیوه ارتباط ما با او تغییر کرد؛ همه از قالبی که مناسب ارتباط با یک کودک است خارج شدیم و دیگر از رنگ مورد علاقه و عددهایی که بلد است بشمرد نپرسیدیم. صحبتهایمان حال و هوای اجتماعی پیدا کرد. او هم مثل یک کارشناس، از مسائل روز برایمان سخن میگفت و ما جملگی، مبهوت از اینکه چرا این کودک، کودکی نیست و اصلا مگر میشود هم ۴ سالت باشد؛ هم ۴۰ سال؟
علیرضا شریفی یزدی، روانشناس اجتماعی در رابطه با این موضوع میگوید که این اتفاقات در یک کودک اصلا اتفاق معمولی نیست؛ بلکه سَم است و میافزاید: کودک ۵ ساله باید ۵ سالگی کند، ولی وقتی پدر و مادر در خانه، دائما صحبت از مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کنند، بچه نیز خود به خود این کار را انجام میدهد. وی در ادامه میافزاید: والدین باید کاری کنند که بچهها از چنین فضاهایی دور باشند، چراکه آنها، قدرت تحلیل چنین مسائلی را ندارند و طوطی وار، موارد را تکرار میکنند. آنچه باعث میشود که این اتفاق رخ دهد، شرایط محیطی نامناسب در درون خانواده، منظومه ارتباطی با دیگران، کل جامعه و رسانهها است. این روانشناس اجتماعی با تاکید بر اینکه اتفاقاتی که برای چنین کودکانی میافتد شامل اضطراب، ناکامی، سرخوردگی، ترس، احساس عدم امنیت و...است، میگوید: در واقع مغز چنین فردی، در حال آلوده شدن به موضوعاتی است که بسیار بزرگتر از ظرفیتش است. اتفاقی که برای آن دختر بچه ۴ ساله رخ داده است، معمولا در نوجوانان ۱۰ یا ۱۲ ساله رخ میدهد.
شریفی اضافه میکند: والدین باید محیط خانواده را از این آلودگیها تمیز کنند. در این راستا میتوانند وقتی بچه خواب است از رسانه استفاده کنند.
به هر حال بسیاری از افراد وقتی صحبت از کودکان و نوجوانان دهه ۸۰ و ۹۰ میشود، به گونه ای درباره آنها صحبت میکنند که انگار این افراد بسیار بزرگتر از سن خود هستند. دلیل این مسئله نیز رفتاری است که این بزرگسالان از کودکان خود در محیط خانواده یا بیرون دیده اند. البته موضوع در متولدین دهه ۹۰ بسیار متفاوت است، گویی کودکان این دهه نسبت به کودکان دهههای گذشته خیلی زودتر به بلوغ رسیدهاند و به نوعی نابغه تر هستند. بعضی آنها را ۴۰ سالههای کودک نیز میدانند. در این میان بدون شک در یک دهه اخیر، شما از پدر و مادرهای مختلفی این جملات را شنیده اید که درباره فرزندان خود میگویند: فرزند ما بیشتر از سنش میفهمد. فرزند ما گنده تر از خودش صحبت میکند، کودک ما کارهایی میکند که انگار جوان ۲۰ ساله است و... کمااینکه سرمنشا این مسئله که این کودکان نابغه هستند نیز دقیقا از همین جملات است. اما آنها متفاوت نیستند بلکه متولد عصری متفاوت هستند. جدیدترین نسل بشر پس از سال ۲۰۱۰ میلادی متولد شدهاند که در ایران دهه نودیها نامیده میشوند. البته میتوانیم متولدان دهه ۸۰ خورشیدی را نیز جزو این گروه به شمار آوریم. این نسل گرچه هنوز وارد جامعه نشدهاند و در حال سپریکردن دوران تحصیل خود هستند، حضور آنها در دنیای دیجیتال پررنگ است. برخلاف نسل زِد که در دوره نوجوانی با انفجار دنیای دیجیتال مواجه شدند، این نسل از همان لحظه تولد در این فضا غوطهورند. این نسل فناوریهای گوناگون را نه وسیلهای برای انجام کار، بلکه بخشی از زندگی میدانند.
و اما والدین، جامعه ، مسئولان، آموزش و پرورش لازم است که ابعاد مختلف این نسل جدید بشر را واکاوی کنند تا شاید در برخورد و رفتار خود با این کودکان دچار اشتباه نشویم.