● برای دریافت نوبت با منشی مطب تماس میگیرید، منشی به شما میگوید فلان روز ساعت ۴ مطب باشید، برای احتیاط ساعت ۳ و نیم عازم مطب میشوی، از منشی میپرسی تقریبا چه ساعتی نوبت به شما میرسد؟ پاسخ منشی: معلوم نیست باید بنشینید! شاید ده دقیقه دیگر شاید ۴ ساعت دیگر، میگویید این جوری که نمیشود، یا پاسخی دریافت نمیکنید یا میشنوید: همینه که هست...
● برای پیگیری یک پرونده قضایی وارد دادسرا میشوید، مراحل مختلف اداری را یکی پس از دیگری طی میکنید، پرونده شما به اتاق قاضی میرسد، مسئول دفتر از شما میخواهد بعد از تحویل پرونده بیرون منتظر بمانید؛ میپرسید تقریبا چه زمانی باید منتظر بمانم؟ پاسخ: معلوم نیست، بنشینید صدای تان میزنم، با خودتان میگویید این جوری که نمیشود، ندای درون شما پاسخ میدهد همینه که هست...
● برای جلسه مصاحبه هیات علمیبه یک دانشگاه معتبر دعوت میشوید، تماس گیرنده میگوید فلان روز ساعت ۹ دانشگاه باشید، ساعت ۹ به محل جلسه میرسید، به جز شما هفت هشت نفر دیگر هم در همان ساعت دعوت به مصاحبه شده اند! میگویند بیرون بنشینید یکی یکی صدایتان میزنیم! میپرسید چقدر طول میکشد، پاسخ میشنوید مشخص نیست باید بنشینید، ندای درون تان دوباره به سراغ تان میآید، این جوری که نمیشود؟! همینه که هست...
● همین قاعده در اکثر نهادها و دستگاهها و ارگانها حاکم است، بی توجهی مطلق به حقوق شهروندان و اینکه مردم به جز وقت پزشک و دادگاه و نوبت مصاحبه هزار و یک دغدغه دارند که باید برایش مرخصی بگیرند، وقت بگذارند و زمان شان را مدیریت کنند، این که نمیشود هر اداره ای فکر کند برای هر کار اداری میتواند ساعتها و روزها وقت یک شهروند را بگیرد. مدیریت زمان ساده ترین اصل مدیریت است، آیا منشی، مسئول دفتر و مدیری که نوبت میدهد بر اساس تجربه نمیتواند بازههای زمانی تقریبی را مشخص کند و بر اساس آن برای نوبت دهی برنامه ریزی کند؟ آیا آن استاد دانشگاه نمیتوانست بازه زمانی یک ساعته برای زمان مصاحبه در نظر بگیرد تا هر یک از مصاحبه شوندگان با فاصله زمانی یک ساعته در محل مصاحبه حاضر میشدند تا به بقیه امورات خود هم برسند؟ ساده ترین اصل توسعه اهمیت دادن به نظم و زمان است که اثری از آن در جامعه امروز ایران مشهود نیست، به هر اداره ای که سر بزنید همین منطق و قاعده حاکم است و هیچ نیتی برای اصلاح و بازنگری این ساختار و فرهنگ بوروکراتیک زمان بر، هزینه زا و استبدادی نیست...