اما این تمام ماجرا نبود چرا که مشخص بود باید به زودی منتظر فاجعه بزرگ آبی در منطقه مرکزی و کویر ایران بود، جایی که دستکم چندین استان از جمله فارس، اصفهان، یزد، کرمان و ... را به طور جدی درگیر خواهد کرد.این پیش بینی، اما ابدا دور از ذهن نبود وقتی که آب یزد نه تنها قطع شد که حتی این بحران چنان گسترده شد که در نهایت برای روزهای ۱۶ و ۱۷ فروردین نیز کل استان درگیر تعطیلی شد.
راهکارهایی که نیست
در همین شرایط بود که علی شریعت، دبیر کل فدراسیون صنعت آب، در گفتوگویی با انتخاب از بحرانی بزرگ و جدی خبر داد و آن طور که او گفت «عملاً چهار سد از پنج سد اصلی تهران از مدار بهرهبرداری خارج شده» و باید منتظر «جیرهبندی آب» بود.
به گزارش اقتصاد ۲۴، او هم چنین در مورد طرح انتقال آب از جنوب و این که تا چه اندازه قادر به حل مشکل آب است، تصریح کرد که «شاید بتوان تنها از انتقال آب به شهرهای نزدیک به سواحل مانند سیستان و بلوچستان و با ارفاق به هرمزگان دفاع کرد ولی انتقال آب به استانهای با فاصله ۶۰۰ تا ۱۴۰۰ کیلومتری جای هیچ دفاعی ندارد چرا که هزینه یک متر مکعب آب از این روش در مقصد حدود ۴ الی ۶ دلار خواهد شد که هیچ توجیهای ندارد.»
اما ماجرای تنشهای آبی میان اصفهان و یزد سر دراز دارد و در نهایت، کشاورزان شرق اصفهان پس از حدود سی روز تجمع در اعتراض به جاری نشدن آب زایندهرود، به ایستگاههای پمپاژ شماره سه و چهار تعرض کردند و این عمل منجر به خسارت و قطعی آب در یزد شد.این اتفاق نهفقط یزد را با بحران آب روبهرو کرد بلکه در اصفهان نیز موجب افزایش اعتراض کشاورزان به تأمین نشدن حقابه بخش کشاورزی شد.در نهایت این تنش آبی چنان ابعاد بزرگ و ملی به خود گرفت که معاون سیاسی و امنیتی وزارت کشور هم در موضوع مداخله کند، اما بااینحال، بهنظر میرسد هیچکدام از اقدامات انجامشده، چه از سوی استان یزد و چه اصفهان، معطوف به حل مسئله نیست و با دستور استاندار اصفهان سد زایندهرود بهمنظور تأمین آب مورد نیاز کشاورزی باز شد و استاندار یزد هم اعلام کرد پس از تعمیر و برقراری دوباره اتصال لولههای انتقال آب تمام همِّ استان را برای مراقبت از آن به کار خواهد گرفت.حسین محمدی، رئیس اتاق اصناف کشاورزی هرند در اصفهان، اعلام کرده بود که تنها خواسته کشاورزان، جاری شدن آب زایندهرود است.مساله این است که با وجود این که مسئولان در سالهای اخیر برای حل بحران آب وعدههایی دادهاند، این وعدهها بهندرت به مرحله اجرا رسیدهاند و باعث تشدید تنشها میان استانها شده است.
دو روایت استانی
در این بین باید توجه داشت که بحران آب در یزد، یک مساله روزمره است. سالها پیش، زمانی که تشنگی یزد بیش از همیشه حس میشد، ایدهای در ذهن مهندسان و تصمیمگیران شکل گرفت و آن انتقال آب از دل کوههای زاگرس به قلب کویر بود؛ پروژهای که در دهه ۶۰ شمسی طراحی شد، با امید آن که عطش یک شهر را فرو بنشاند و از کوچ ناگزیر مردم جلوگیری کند.مسیر این طرح، خط لولهای به طول ۳۳۰ کیلومتر بود که از سرشاخههای زایندهرود در کوهرنگ آغاز میشد و پس از عبور از دشتها و کوهها، به یزد میرسید. در ابتدا، قرار بود ۷۸ میلیون مترمکعب آب در سال برای شرب و صنعت تأمین شود، اما با افزایش جمعیت و توسعه صنعتی، این میزان به ۹۸ میلیون مترمکعب رسید. امروز، این خط لوله، شاهرگ حیاتی یزد است.
میانگین مصرف آب شرب توسط خانوادههای یزدی از متوسط کشوری کمتر بوده است که نشان از آن دارد که یزدی قدر آب را میداند.در این شرایط، اما روایت مردم در استان اصفهان متفاوت است و آنان میگویند که در شرایطی که وضعیت آبی بحرانی شده و دیگر حق آبه خود زاینده رود به درستی پرداخت نمیشود و آبی که باید از کوهرنگ برای سه استان هزینه شود به دلیل خشکسالی با کاهش جدی مواجه است، دیگر زاینده رود آبی ندارد که به یزد ارسال شود.فارغ از آنچه در روزهای اخیر در کویر ایران و میان شهروندان دو استان رخ داد، اما شاید اکنون صدای پای تنوره خشکسالی و بیآبی و تنشهای امنیتی پیامد این بحران پس از بیش از یک دهه اخطار مداوم بالاخره در گوش مسئولان کشور نیز شنیده شود.
کمآبی در ایران مدت هاست که به بحرانی فراگیر بدل شده و بخشی از روستاها به دلیل تنش آبی خالی از سکنه شدند. متروک و خالی از سکنه شدن روستاها به دلیل کمآبی خبری است که پیش از این بیشتر از مناطق خشک و کمآب ایران به گوش میرسید، اما اکنون به استان کهکیلویه و بویراحمد به عنوان استانی با بارش هم رسیده و این یعنی خطر بسیار از تصور ما بزرگتر است و وضعیت آن چنان بحرانی شده که رئیس شورای شهر تهران میگوید، کل ایران با بحران کمبود آب روبروست و آب پایتخت از جای دیگر تامین میشود.
تغییرات اقلیمی یا مدیریت ناکارآمد؟
مرداد ماه سال ۱۴۰۳ بود که فیروز قاسم زاده، کارشناس آبی با بیان این که تغییرات اقلیمی باعث کاهش «بارندگی موثر» شده خبر داده بود: «بارندگیهای مؤثر به بارندگیهایی اطلاق میشود که لایههای خشکی خاک را خیس کنند و منجر به شکلگیری روانآب شود که به سمت رودخانه هدایت شود و به مخازن سدها انتقال پیدا کند.»کارشناسان معتقدند، در کنار پیامدهای تغییرات اقلیمی، مدیریت ناکارآمد منابع آب و بیتوجهی مسئولان به برطرف کردن معضلات با توجه به منابع موجود، از علتهای اصلی بروز تنشآبی در ایران است که تقریبا تمام استانها را درگیر کرده است.
هم چنین علی احمدزاده، استاندار کهگیلویه و بویراحمد نیز در مرداد سال ۱۴۰۳ گفته بود که، در این استان که ۱۰ درصد روان آبهای ایران در آن جریان دارد برخی روستاها به دلیل تنش آبی خالی از سکنه شدهاند.
هر چند احمدزاده به تعداد روستاهای خالی از سکنه اشاره نکرده، اما امید صالحی، مدیرعامل آب و فاضلاب استان کهگیلویه و بویراحمد پیش از این گفته بود: «از مجموع ۱۸۹ روستایی که در تعهد بسیج و وزارت نیرو بود به ۹۸ روستا آبرسانی شده است.»وزیر نیرو وقت دولت رئیسی نیز در سال ۱۴۰۲ گفته بود، حدود هشت میلیون نفر جمعیت روستایی ایران درگیر تنش آبی هستند.
برای درک عمق فاجعه همین بس که محمدرضا نامی، رئیس سازمان مدیریت بحران کشور فروردین سال ۱۴۰۳ در سفری به استان مازندران هشدار داده بود، اگر توجه ویژهای به معضل کمآبی منطقه نشود در ۱۵ سال آینده شاهد بیابانی شدن این استان خواهیم بود و توجه کنید. این اخطار درباره مازندران صادر شده است، یعنی یکی از پرآبترین استانهای ایران!
البته که این هشدار در مورد مناطق خشکتر ایران، از جمله مناطق شرقی و مرکزی بسیار جدیتر است. معاون بهرهبرداری آب منطقهای خراسان رضوی نیز مرداد سال گذشته و در اوج روزهای بحرانی در تابستان خبر داده بود که ۹۹ درصد مساحت این استان دچار خشکسالی بیسابقه است.در سالهای اخیر علاوه بر افزایش اعتراضها به خاطر قطع مکرر و بیکیفیتی آب لولهکشی، درگیریهایی نیز بر سر انتقال آب بین مردم استانهای مختلف رخ داده است.چنانچه عیسی کلانتری، رئیس سابق سازمان حفاظت محیط زیست، زمانی سیاستمداران کشور را متهم کرد که به توسعه پایدار اعتقادی ندارند و هشدار داد، جنگ آب بین استانها شروع شده و به روستاها میرسد.
اما حال و در شرایطی که تنش آبی و شاید حتی پیش بینی جنگ آبی به طور جدی به وقوع پیوسته، باید اذعان داشت که همگرایی تغییرات اقلیمی، خشکسالی و بحران بارش در کشور با مدیرت ناکارآمد آبی کشور حال ابعاد فاجعه را از همیشه بزرگتر کرده است.
به نظر میرسد که در ایران طرحهای انتقال آب عمدتا با هدف سودآوری برای مافیای آب و برای مصارف کلان صنعتی انجام شده که این امر تبعات و پیامدهای منفی بسیاری را به دنبال داشته است.چنان چه طرح موسوم به قُمرود یکی از طرحهای انتقال آب در ایران بود که در سالهای اخیر صدمات جبرانناپذیری به بخش کشاورزی در استان لرستان وارد کرد و خشک شدن سفرههای آب زیرزمینی در شرق استان لرستان، خشک شدن بیش از ۱۰ چشمه در روستای عسگران از توابع الیگودرز، نابودی کامل سفرههای آب زیر زمینی و خشک شدن دهها قنات و بیش از ۱۷۰ حلقه چاه، از جمله در روستاهای مغانک بالا، مغانک پایین و شهریار و تخریب گسترده محیط زیست در این منطقه، تنها بخشی از تبعات منفی طرح انتقال آب از الیگودرز به قم بوده است.
هم چنین انتقال آب از لرستان به قم در حالی انجام شده که طبق آمارهای رسمی، در حال حاضر بیش از ۹۰۰ روستا در استان لرستان با مشکل تأمین آب آشامیدنی مواجه هستند و بسیاری از روستانشینان در سالهای اخیر، بهدلیل نابودی کشاورزی و عدم وجود منابع آب کافی، به کلانشهرها و استانهای همجوار مهاجرت کردهاند.
در مورد دیگری نیز طرح انتقال آب بهشتآباد یکی دیگر از طرحهای انتقال آب بینحوضهای در ایران بود که آب را از سرچشمههای رودخانه کوهرنگ در استان چهارمحال و بختیاری به استانهای اصفهان، یزد و کرمان منتقل کرد و این طرح هم که مانند سایر طرحهای انتقال آب در ایران منجر به بروز خسارتهای جبرانناپذیری در سفرههای آب زیرزمینی و به تبع آن کشاورزی در استان چهارمحال و بختیاری شده، با وجود اعتراض گسترده کشاورزان و فعالان محیط زیست، از سال ۱۳۸۸ آغاز شده است.
اجرای طرح انتقال آب بهشتآباد در حالی است که دهها روستا و هزاران هکتار زمین کشاورزی در استان چهار محال و بختیاری با کمبود منابع آب مواجه شدند و بر پایه گزارشهای موجود، قرار است در صورت بهرهبرداری از این طرح، بخش اعظم از آب منتقلشده به مصارف صنعتی نظیر کارخانهها و شرکتهای تولید فولاد برسد.
این شرایط در حالی است که با سیاستگذاری اشتباه و همچنین وجود مافیای آب در ایران، وضعیت کشاورزی بهعنوان منبع اصلی تامین مواد غذایی در کشور روز به روز وخیمتر میشود و نابودی تدریجی کشاورزی، یکی از دلایل اصلی بالا رفتن قیمت مواد غذایی و عدم توانایی شهروندان برای تأمین غذا در ایران است.
در حقیقت بحرانی که کشاورزان اصفهانی را راهی میدان مناقشه کرده و در نهایت آب یزد را قطع کرد و بحران آبی در کویر ایران را تبدیل به یک بحران ملی کرد میتواند چنان گسترده شود که امنیت غذایی کل ایران را تحت تاثیر قرار دهد. امنیتی که شاید از کمترین تبعات آن اعتراضات گستردهتر و بحرانهای بزرگتر اجتماعی، نابودی کشاورزی ایران و حتی خالی شدن بیشتر کشور از سکنه خواهد بود.