مصطفی هاشمی طبا، نگاهش فراتر از سیاست به چالش ها در حوزه محیط زیست و اجتماع و اقتصاد و ....نیز معطوف است اما معتقد است ریشه همه مشکلات در کشور سیاست است.هاشمی طبا گریزی به حضور پرتعداد مهاجران افغان در ایران هم زد و گفت؛«در حالی که در تهران دولت تاکنون اجازه مسجد اهل تسنن نداده، در عبدلآباد نماز جمعه اهل تسنن افغانستانی با چندین هزار افعانستانی برگزار میشود. در شیراز نماز عید فطرشان شاید با ۵۰ هزار نفر برپا میشود. الان این موضوع یک تهدید برای کشور شده است.»مشروح گفتگوی خبرگزاری خبرآنلاین با او را بخوانید؛
* بسیاری معتقدند سال ۱۴۰۴ هم برای مجموعه کشور و هم دولت را باید سال سخت و سال تصمیمات سخت بدانیم. شما چگونه میبینید؟
همه تصمیماتی که در کشور گرفته میشود، همدیگر را تحت تاثیر قرار میدهد. ما تا کنون از بسیاری چیزها غافل بودهایم؛ یا تصمیماتی را نگرفتیم و یا تصمیمات بدی گرفتیم. همه اینها انباشت شده است. من اصلا به سیاست خارجی کاری ندارم چون موضوع دیگری است. اما در مورد مثلا مسائل زیست محیطی یا مواردی که به آینده مرتبط است سالها بد تصمیمگیری شده و عقبافتادگی پیدا کردهایم. مدام فکر میکردیم از همه بهتر هستیم و بهتر از همه کار کردهایم؛ در حالی که اینگونه نیست. بنابراین تصمیمات سخت، یکی دوتا نیست.هم از نظر زیست محیطی، هم از نظر آب، هم خاک و ... در حال ریزش هستیم. به هرحال اینها باعث ایجاد مسائل اجتماعی جدید میشود. مثلا الان مسائلی بین یزد و اصفهان و جاهای دیگر وجود دارد. این به خاطر تصمیمات نادرستی بوده که همیشه ما گرفتیم و مردم هم از آن مطلع نبودهاند. از سمت دیگر تاسیساتمان هم دچار تخریب، کهنگی و فرسودگی شده و به بازسازی آن نپرداختهایم.
همه اینها مشکلاتی است که در کشور داریم. بدمصرفی داریم؛ سالهاست هم خودرو بنزینی پرمصرف تولید میکنیم و هم این که این همه مصرف انرژی در کشور داریم. ما روزانه معادل هشت تا ۹ میلیون بشکه نفت داریم، نفت و گاز مصرف میکنیم.
خیلی تصمیمات است که باید گرفته شود. علاوه بر اینها، مساله سیاست خارجی و مشکلاتی هم دولت هایی چون آمریکا داریم. وقتی هم که به یک موضوع میپردازیم از موضوع دیگر غافل میشویم. تصمیم سخت این است که بپرسیم میخواهیم چه کارکنیم؟ آیا اصلا میخواهیم ایران وجود داشته باشد یا نه؟
* گفتید تصمیات سخت یکی دو تا نیستند. اگر بخواهید، آنها را اولویتبندی کنید آنها کداماند؟
اولویت این است که ببینیم اصلا میخواهیم ایرانی وجود داشته باشد یا نه؟ این مساله تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است.هم در داخلمان مشکلات بسیار زیادی داریم و این مشکلات را ایجاد کردهایم و هم متاسفانه همسایههای خوبی نداریم. من با اینکه مهاجرپذیر باشیم و آدمهایی بیایند در مملکت ما زندگی کنند، مخالف نیستم اما وقتی طبق آمار چند میلیون افغانستانی پشتون در ایران زندگی میکنند؛ احساس خوبی ندارم.یعنی اگر ما فقط از سمت افغانستان تهدید شویم دچار مشکلات بسیار زیادی در داخل خواهیم بود. اینها مسائل سادهای نیست؛ مسائل بسیار سنگینی است و اصلا نیازی نیست که آمریکا به ما حمله کند. اینها جزو اولویتها است.چطور مرز را باز میگذاریم که این همه پشتون وارد کشور ما شوند؟ در حالی که در تهران دولت تاکنون اجازه مسجد اهل تسنن نداده، در عبدلآباد نماز جمعه اهل تسنن افغانستانی با چندین هزار افغانستانی برگزار میشود. در شیراز نماز عید فطرشان شاید با ۵۰ هزار نفر برپا میشود. الان این موضوع یک تهدید برای کشور شده است.
این مساله فقط از یک سمت مرزی است. ما از سوی مرزهای دیگر هم دچار چنین مشکلاتی هستیم. اما من متوجه نمیشوم که چرا دولت یا حکومت نسبت به این مسائل انقدر بیتوجه است. اینها یک سری از مسائل اجتماعی و سیاسی است. خلاصه آنکه احساس خوبی ندارم، احساس میکنم که کشور دچار مشکلات اساسی است.من الان هفت، هشت سال است که راجع به این مسائل میگویم و مینویسم اما کوچکترین توجهی نمیشود. فقط یک سری از آدمها، دهان خود را باز میکنند و حرفهای بیخود میزنند. در بحث اجتماعی، داخلی، زیر خط فقر بودن، مصرف فوقالعاده یا بحث هدر دادن ارز یکی دوتا مساله نیست. هرجا دست بگذاریم مساله داریم. چطور ممکن است در طول ۱۵ روز تعطیلات عید نوروز، ۶۰۰ کشته بدهیم؟ این یعنی ما بلد نیستیم کار مملکت را ساماندهی دهیم. بعضیوقتها مساله به جایی میرسد که راهحلی وجود ندارد. مثل این میماند که یک نفر یک چاه ۲۰۰ متری بکند و سنگی داخل آن بیندازد و به دیگران که از آنجا عبور میکنند بگوید این سنگ را از چاه در بیاور. اما آن سنگ را به راحتی نمیتوان درآورد؛ وقتی مسائل باهم انبار میشود و برای هیچکدام راهحل پیدا نمیشود.