زبان موجودی زنده است که نیاز به توجه، تقویت و رسیدگی دارد.
شاهنامه پر حجمترین کتابی است که از قرن چهارم به دست ما رسیده است؛ نزدیک به ۶۰ هزار بیت، و بزرگترین شاهکار ما در سخن. دایره زبانی فردوسی بسیار وسیع و گسترده است و حتی شاعرانی بزرگ پس از او چون نظامی نیز در این حوزه به پای فردوسی نمیرسند.غمخواری فردوسی درباره زبان پارسی در جای جای این اثر سترگ مشهود استدر اینجا به دو جریان که برای حفظ زبان پارسی حیاتی بوده و تلاششان ستایش برانگیز است، اشاره می کنم که این روزها به دلیل غفلت از آنها، زبان به شدت با ضعف و نالانی همراه شده است:محور اول، حاکمیت فرهنگی است، یعنی حضور حکومتهای ایران دوست و وزیران دلسوز؛ در اینجا پله نخست به یعقوب لیث صفاری رویگرزاده سیستانی میرسد که پس از دو قرن سکوت زبان فارسی را زبان رسمی ایران اعلام میکند و در این راه سختگیریهای بسیار هم به خرج میدهد.
این جمله او ماندگار شده است که پس از پیروزیاش در نبردی با خوارج، شاعری بنا بر رسم زمان، قصیدهای به عربی در مدح او سرود، یعقوب او را ملامت کرد که: «چیزی که من اندر نیابم، چرا باید گفت».
پس حفظ زبان فارسی منوط و وابسته به یک شخص نیست، محصول یک جریان است.
باید در بحث حاکمیت بر اهمیت پادشاهان سامانی نیز تاکید کنیم که سبک خراسانی و انبوه شاعران نخستین با حمایت آنها رشد کرده اند. پادشاهانی که به هر مناسبتی از جشنها و سرورها، از نوروز تا جشن مهرگان، سده و جشنهای مذهبی بار میدادند و شاعران به پارسی قصیده سرایی میکردند و سلهها میگرفتند. این را هم نباید فراموش کنیم که دقیقی شاهنامه را به تشویق نوح دوم سامانی آغاز میکند.
خروجی همه تلاشها و مقاومتها شاهنامه است؛ بزرگترین میراث و شاهکار ما در سخن. و این جریانی بود که بسیاری تلاش کردند تا زمینه ظهور فردوسی و شاهنامه فراهم شود و این گونه است که استاد مرحوم اسلامی ندوشن مینویسد: زنده ماندن تاریخ و فرهنگ ایران و زبان فارسی به برکت شاهنامه فردوسی است.
محور دوم شاعران و نویسندگان؛ زبان نیاز به حمایت دارد و این تعبیر که زبان راه خودش را باز میکند، اشتباهی فاحش و خطرناک است.
زبان ملی یک شبه خلق نمیشود، نیاز به مراقبت دارد تا جان بگیرد و ببالد... اما در این میان گروهی که بیشترین تاثیر را در حفظ و گسترش زبان و تولید واژگان و ترکیبهای دارند شاعران و نویسندگان هستند.
نظامی را شاعر ترکیبساز میدانیم، فردوسی پاسدار واژگان است، کمال الدین اسماعیل خلاق المعانی است و... پس جریان علمی و هنری با حمایت میبالد و به بلوغ میرسد.سامانیان نخستین سلسله ایرانی پس از اسلام هستند که بهصورت جدی در پرورش شعر و ادبیات فارسی کوشیدند. شاعران را برمیانگیختند تا به پارسی شعر بگویند و کتاب بنویسند و چنین بود که آثار ارزشمندی در این دوره پدید آمد و مقدمه آفرینش آثار دیگری مانند شاهنامه فراهم آمد. و پس از آنها اسلافشان چون غزنویان و سلجوقیان و... و کلیله و دمنه و تفسیر بزرگ طبری به فارسی درآمد. مفردات عربی تغییر کرد و واژگان نو ایجاد شد.
یکی از معجزات زبان پارسی این است که علیرغم زایش کلمات جدید، خوانش آثار گذشته آن برای نسلهایی معاصر به سهولت امکان پذیر است.
حال به تجربهای از تدریس فارسی عمومی در دانشگاه اشاره کنم که از دانشجویانم میخواستم غزلی از حافظ را از روی کتاب بخوانند و بهای آن هم نمره بیست در پایان ترم باشد. اما وقتی دانشجویان دیوان حافظ را باز میکردند، گویی با خط میخی مواجهاند و خیره به واژگان میماندند.هایدگر (فیلسوف قرن بیستم) زبان را خانه وجود میداند. با این حساب اگر متهم به سیاه نمایی نشوم، باید گفت: خانه از پای بست ویران است.
نویسندگان دیکشنری آکسفورد تخمین زدهاند که هر دو ساعت یک واژه و در هر سال حدود ۴۰۰۰ واژه به این دیکشنری افزوده میشود.ما حاکمیت فرهنگی را از دست دادهایم، ما برای فردوسی، سعدی، حافظ و نظامی چه کردهایم؟ چه تلاشی را برای گسترش نام این شاعران به کار بستهایم؟ باید گفت: چیست در دستم؟ هیچ.و تلختر مصادره شاعران ما از سوی دیگران است که باز هم منفعل عمل کردهایم و میکنیم.
موضوع دوم بیتوجهی به سرچشمههای خلق اثر است؛ بیتوجهی به ادبیات و دانشگاههای ادبی.
جوایز ادبی بهمثابه فضایی برای کشف و پرورش استعدادهای نو هستند و ترغیب به نوشتن و خلق واژگان یا دستکم ایجاد مانع برای فراموشی واژگان.در دو دهه گذشته چند جایزه معتبر خاموش شدهاند؟ کتابها به چه تیراژی رسیدهاند و دانشگاهها به کدام سو میروند؟استاد مرحوم کورش صفوی عنوان کرده بود: «هر زبانی که ادبیات غنی داشته باشد، ماندگار میشود.»ماندگاری حتما مهم است اما تداوم و زایش از آن مهمتر است.امروز زایش واژگان به اصطلاحات کوچه و بازاری منحصر شده است. دکتر انوری در گفتگویی در نمایشگاه کتاب امسال عنوان کرد: «یکی از مسائل زبان فارسی این است که جوانهای ما در خیابانها لغت میسازند».وقتی معانی و مفاهیم جدید ایجاد نمیشود؛ جامعه و افراد ناچارند از اصطلاحات و واژگان خاص خودشان استفاده کنند.ما میراث داران شایستهای برای حکیم ابوالقاسم فردوسی نبودهایم.
حال تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.
* استاد دانشگاه