در تعریف فنسالاران و تکنوکراتها آمده؛ افرادی که جایگاه مدیریتی خویش را براساس دانش و تخصص در اختیار میگیرند. تکنوکراتها باور دارند مدیریتهای کلان میبایست در اختیار آنها و نه شخصیتها و فعالان سیاسی قرار بگیرد، چرا که این طیف با توجه به دانش و تخصص خود با هزینهای کمتر و بهتر از سایرین میتوانند وضعیت کشور و بحرانهای ساختاری را به دلیل در اختیار داشتن تخصص انحصاری اداره کنند.
صدای تکنوکراتها بعد از نخستین بحران اقتصادی آمریکا در قرن بیستم واضحتر شنیده شد، هنگامهای که با توجه به مدعای مطرح شده از سوی فنسالاران اقتصاد آمریکا در دهه ۳۰ با گرفتاری بزرگ روبرو شد (چیزی بدتر از بحران اقتصادی در سال ۲۰۰۸)، تکنوکراتها از همین شکاف سود جستن و دعوی خویش را با صدای رسا به مخاطبان و خصوصا شهروندان آسیب دیده اعلام نمودند. گفتند اگر و چنانچه و در صورتی که اهرمهای سیاستگذاری و اقتصاد کلان در دستان آنان میبود هیچگاه شاهد فروپاشی اقتصادی نمیّبودیم و ضرر و زیان شهروندان آمریکا را به نبود تخصص و دانش مربوط دانستند. تجربه سالهای بعد نشان داد ساختار قدرت به گونهای نیست که تنها و صرفا از طریق کسب دانش و تخصص بتوان اهرمهای آن را هدایت کرد و کشتی اقتصاد، سیاست و جامعه را به سوی دلخواه رهنمون ساخت.
به این ترتیب تکنوکراتها بخشی از ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هستند که نیاز به بازشناسی دارند. حضور تکنوکراتها را میتوان در جای جای سیستمهای اداری و مدیریتهایی که در همه حالتها پیشوند تخصص را با عنوان «مهندس» و «دکتر» یدک میکشند مشاهده کرد. افراد و چهرههایی که در نهادهای مختلف اهرمهای مدیریت را در اختیار میگیرند و قبل از آنکه خود را به صفتهای مختلف و حتی اهل قدرت و نزدیک به جریانهای سیاسی و افراد پرنفوذ برشمارند، نام کارشناس و متخصص امور را بر خویش میگذارند. حداقل آنکه در تجربه کشور خودمان استفاده از چنین عبارتی با اما و اگرهای بسیاری روبروست. تکنوکراتهای دم از تخصص میزنند ولی برای کسب صندلی مدیریت از ثانیهای غفلت نمیکنند، گویی برایشان مسجل شده که بدون قدرت امکان راهبری امور را ندارند، با تمام این اوصاف کوشش میکنند با نام تخصص و دانش پلههای کسب قدرت را طی کنند. تفاوت آنان با سیاستمداران در نحوه کسب قدرت است. تکنوکراتها با تابلو تخصص در پی قدرت هستند ولی اهل سیاست از روز نخست و با همان تابلو کسب قدرت (برخی وقتها هم به اسم خدمت!) در پی قدرت است.
تکنوکراتها مدعی تخصص و بهرهجویی از دانش هستند. اما برای پیشبرد فعالیتهای خویش و به واسطه همان دانش مدعی کسب قدرت نیز میشوند. آنها به قدرت نیز به چشم دانش، تخصص و مهارت نگاه میکنند، گویی انگشت نهادن و تاکید کردن به تخصص برای مخفی نگاه داشتن نیت اصلی که رسیدن به قدرت باشد انجام میشود. تکنوکراتها طی سالهای طولانی و حتی زمانی که دایم از صندلی قدرت به صندلی دیگری نقل مکان میکنند، دم از دانش و تخصص میزنند. برای آشنایی بهتر با این مسئله نام برخی از مسئولان اقتصادی، سیاستگذاران و حتی فعالان فرهنگی سه دهه گذشته را در اینترنت جستجو کنید، با نام افرادی روبرو میشوید که در هر کدام از دولتها حضور دارند.نقش دوگانه تکنوکراتها در هنگام جابجایی دولتها و زمانی که از کیک قدرت سهمی نبردهاند نمایانتر میشود. آنها به دلیل در اختیار داشتن دانش-تخصص به سادگی در مقابل سیاستگذاریها، دستوالعملها و بازخورد سیاستها واکنش انتقادآمیز نشان میدهند. البته این امر تا لحظهای روی میدهد که تکنوکراتها سهمی از قدرت نداشته باشند، احتمالا به همین دلیل است که دولتمردان تلاش میکنند برای دور ماندن از گزند انتقادها در اولین قدم تکنوکراتها را حفظ کنند تا دولتداری آنان با حواشی کمتر روبرو شود. و احتمالا و بیتردید فنسالاران از این نقص اهل قدرت آگاه هستند و برای باری دیگر و در دولتی دیگر و با تفکراتی متفاوت در جایگاه خود تثبیت میشوند و یا از جایی به مکانی دیگر میروند.
بیتردید نقش و تاثیرگذاری فنسالاران در سیاست و اقتصاد بیش آن چیزی است که مشاهده میکنیم. آنان در جاهای مختلف حضور دارند، سیاستها و تفکرات خودشان را در آرامش به اجرا میگذارند ولی در لحظهای که با بازخورد منفی سیاستهای آنان بخشهای از جامعه دچار آسیب میشود به سادگی نقش خود را به دلیل نادیده گرفتن دیدگاههایشان از سوی اهل قدرت نفی کرده و به جمع منتقدان ورود میکنند. برای درک بهتر این مسئله، نگاهی کنید به سمت و جایگاه سابق آنان تا بهتر تحلیلهای امروز و نقدهایشان را هضم کنید.