کد خبر: ۱۱۶۸۳۰
آرمین: حال اصلاح‌طلبان خوب نیست

بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان ریزش كرد

یكی از چهره‌های طیف اصلاحات، تشکیک در اهداف مطرح کنندگان شعار جوان گرایی و مساله حذف نیروهای باسابقه جریان اصولگرایی را از جمله تحولات مهم فضای سیاسی کشور توصیف کرد و در مورد حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس یازدهم، راهبردهای گذشته را دیگر برای حضور در این میدان کافی ندانست و بر حمایت از چهره‌هایی در انتخابات که خواسته‌ها و مطالبات اصلاح‌طلبانه داشته باشند، تاکید کرد.

محسن آرمین در پاسخ به این پرسش كه  برخی صاحب‌نظران معتقدند با دستیابی اصلاح‌طلبان به قدرت، این جنبش منابع اجتماعی خودش را از دست داده است و بهتر بود که اصلاح‌طلبی در سطح یک جنبش منتقد اجتماعی باقی می‌ماند موافق هستید؟،گفت:در پاسخ به این پرسش چند نکته به نظرم می‌رسد، اجمالاً با این داوری موافقم که بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان طی دو سه سال اخیر ریزش داشته است. اما این که آیا این ریزش به خاطر تصمیم اشتباه اصلاح‌طلبان در انتخابات سال‌های ۹۲ و ۹۴ و یا ۹۶ بوده، محل تأمل است. تصور نمی‌کنم در این حقیقت بتوان تردید کرد که بخش اعظم منتقدان امروز، در حمایت از اصلاح‌طلبان در انتخابات‌های سال‌های ۹۲ و ۹۴ و۹۶ شرکت کرده‌اند و اکنون که انتظارات و تصورات خود را برآورده نمی‌بینند در موضع و تصمیم اصلاح‌طلبان در قبال انتخابات‌های مذکور تردید می‌کنند. در واقع این تحلیل‌ها و قضاوت‌ها اگر هم درست باشند؛ تحلیل بر اساس نتایج است. وقتی اعتماد جامعه به کارآمدی نظام در حل مشکلات و امید به آینده بهتر کاهش می‌یابد طبیعتاً اعتماد و امید به همه نیروهایی که معتقد به اصلاحات در چارچوب نظام هستند، کاهش می‌یابد. به گمان من علت ریزش بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان را باید در این واقعیت جستجو کردنکته دوم این که باید میان یک جریان سیاسی و یک جریان روشنفکری فرق گذاشت. روشنفکر می‌تواند همواره به عنوان یک منتقد باقی بماند. اساساً فاصله گرفتن از قدرت به منظور نقد آن، یکی از مؤلفه‌های تعریف روشنفکری‌ست. از نظر روشنفکر حضور در عرصه رقابت سیاسی و کسب قدرت نوعی تردامنی است. از واژه «تردامنی» معنای منفی آن را مد نظر ندارم. بلکه مقصودم این است که ورود به عرصه رقابت سیاسی با تعریف و نقشی که روشنفکر برای خود تعریف می‌کند تعارض دارد اما یک کنشگر و فعال سیاسی نمی‌تواند در حد منتقد باقی بماند. آن چه برای یک روشنفکر تردامنی است برای یک کنشگر و جریان سیاسی یک ضرورت است، هرچند می‌تواند و باید از افکار و اندیشه‌های روشنفکران استفاده کند اما نمی‌تواند و نباید در سطح آرمان‌ها باقی بماند، زیرا عرصه سیاست عرصه واقعیت‌ها و محدودیت‌هاست. سوم آنکه، در انتخابات‌های ریاست جمهوری ۹۲ و مجلس ۹۴ اصلاح‌طلبان پس از یک دوره هشت ساله هدف تهاجم همه جانبه بودند، به میدان آمدند. هدف آن تهاجمات همه‌جانبه حذف کامل جریان اصلاح‌طلبی از عرصه سیاست و جامعه بود. اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال۹۲ در حالی وارد عرصه رقابت شدند که از تریبون‌های رسمی؛ پایان حیات جنبش اصلاحی و اصلاح‌طلبان اعلام می‌شد.این فعال سیاسی در ادامه گفت: به طور کلی این روزها حال اصلاح‌طلبان خیلی خوب نیست.  اصلاح‌طلبان نیاز به یک گفتمان جدید و یک خانه تکانی اساسی دارند. پنجره‌ها را باید بازکنند تا هوای تازه وارد شود. وسایل کهنه و زنگارگرفته را باید دم در یا سرکوچه بگذارند تا سمساری ببرد. مرحوم عابد الجابری کتابی دارد به نام دموکراسی و حقوق انسان. در یکی از مقالات این کتاب، جریان‌هایی را که در کشورهای عربی تحول و تغییر را از طریق مبارزات سیاسی و پارلمانی و دموکراتیک دنبال می‌کنند، مورد بررسی قرار می‌دهد. او در برابر راهبردهای رادیکال و انقلابی از راهبرد اصلاحی و مسالمت‌آمیز و قانونی دفاع می‌کند در عین حال می‌گوید این جریان‌ها را معمولاً یک آفت جدی تهدید می‌کند. او تأکید می‌کند حرکت اصلاحی یک حرکت مسالمت آمیز، درازمدت و قانونی است. به همین سبب نیروهایی که حامل چنین مبارزه‌ای هستند همواره در معرض این آسیب هستند که به دلیل طولانی بودن مبارزه، به تدریج استحاله شده و در سیستمی که خواهان اصلاح آن هستند هضم شوند. به گمان من این خطر خیلی مهم است. اکنون بیش از بیست سال از جنبش اصلاحی می‌گذرد. اصلاح‌طلبان در دهه هفتاد و هشتاد خود در چارچوب‌های متعارفی که از نظر آنان ناکارآمد، فساد آلود و نیازمند تحول بود، بازی نمی‌کردند. در پی روش‌هایی نظیر لابی‌های پشت پرده با باندهای قدرت نبودند. به نیروی اجتماعی حامی خود متکی بودند و به همین سبب توانستند حتی در ساخت قدرت تأثیر جدی بگذارند . رقبای اصلاح‌طلبان به تدریج ناگزیر شدند مانند آن‌ها حرف بزنند، مانند آن‌ها شعار بدهند و مانند آن‌ها رفتار کنند. باید اعتراف کرد که به سبب دشوار بودن اصلاحات در ایران و در نتیجه طولانی بودن مسیر آن، که با ناکامی‌هایی نیز همراه بوده، بخش‌های از اصلاح‌طلبان به حضور در قدرت عادت کرده‌اند. این گونه تصور می‌کنند که نفس حضور در مجلس و داشتن مسؤلیت اجرایی هدف است. لذا برخی از آن‌ها برای بقا به زد و بندهای پنهان با باندها و لابی‌های‌ قدرت روی آورده‌اند. برخی به مسائل مالی آلوده شده‌اند.وی افزود:  اصلاح‌طلبان سالم و واقعی باید حساب خود را از این بخش‌ها و افراد جدا کنند. البته که این جراحی هزینه زاست. قطعاً کانون‌های قدرت از این حرکت سوءاستفاده خواهند کرد و به جذب رانده شدگان روی آورده و از آنان برای حضور در مجلس در قالب یک فراکسیون بی اثر به عنوان اصلاح‌طلب استفاده کرده، خواهند کوشید با انتصاب آن‌ها به پست‌های اجرایی و مدیریتی درجه سه، ظاهر متکثر و دموکراتیکی را به نمایش بگذارند.
محسن آرمین گفت:  قرار نیست مردم را فریب دهیم و به سبب عملکرد انتقادآمیز قبلی با نام و چهره جدیدی به میدان بیاییم. این شیوه‌ها برازنده جریانی نیست که شعار و مسیر حرکتش تحزب و دموکراسی است. شما در جوامع توسعه‌یافته اصلاً نمی‌بینید حزب و جریانی سیاسی به علت ناکامی در یک دوره نام و تابلوی خود را عوض کند و در ویترین خود چهره‌هایی ناشناخته و فاقد هرگونه سابقه‌ای را به مردم ارائه دهد. آن‌ها اگر در مقطعی با عدم اقبال عمومی مواجه شوند می‌کوشند با تجدیدنظر در مواضع و عملکرد گذشته و رفع ضعف‌ها، پایگاه اجتماعی خود را بازسازی کنند.

 

مهاجری:روحانیون کار اصلی خود را رها کرده‌اند
مردم دیگربدون چون وچرا رای نمی‌دهند

مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی که سابقه عضویت در حزب جمهوری اسلامی را نیز در کارنامه خود دارد،  با تأکید بر اینکه نباید روحانیت را یکپارچه در نظر گرفت،گفت: عده‌ای خوب عمل کردند، عده‌ای را نیز به بد عمل کردن متهم کردیم درحالی که کارنامه خوبی داشتند و آن شایعات دروغ بود.
حجت‌الاسلام مسیح مهاجری  در این باره به تجریه کاری و نیز نوع برخورد منتقدان با آیت‌اله ‌هاشمی رفسنجانی، رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام اشاره کرد و گفت: ۲۰ سال تمام اجازه ندادند آقای‌ هاشمی رفسنجانی به مردم خدمت کند، درحالی که آقای ‌هاشمی ظرفیت‌های زیادی داشت؛ همین بس که یک ملاقات ایشان با امیرعبداله (پادشاه عربستان) در پاکستان توانست روابط ایران و عربستان را به جایی برساند که ایران بتواند بهترین استفاده‌ها را از این روابط ببرد.
وی با اشاره به دیدار خود با آیت‌اله سیستانی در نجف اشرف، ادامه داد: از مطالبی که ایشان و پسرشان به من گفتند، این بود که به آقایان در ایران بگویید که هرگاه روابط ایران و عربستان خوب باشد، همه ما شیعیان در عراق، خلیج ‌فارس و... زندگی راحتی داریم و مشکلی نداریم، اما فقط کافی است این روابط به هم بخورد آن موقع است که همه ما گرفتار می‌شویم. او با طرح این سؤال که چرا ما باید با عربستان روابطی داشته باشیم که در نتیجه آن، این همه گرفتاری برای خودمان و منطقه ایجاد شود، تصریح کرد: آقای‌ هاشمی کسی بود که می‌توانست این کار را انجام دهد.کما اینکه در داخل هم مدیریت خود را برای بازسازی، برای عمران و آبادی، برای سدسازی و... نشان داد. حال بگویید چرا چنین فردی باید ۲۰ سال در کشور منزوی باشد؟ پاسخ روشن است؛ در کشور جریانی وجود دارد که نمی‌خواهد افراد قوی، خدمتگزار و افرادی که صادق هستند و می‌توانند فعالیت داشته باشند، به جامعه و کشور خدمت کنند. مهاجری در ادامه از آنچه تسلط مداحان خواند، انتقاد کرد و دلیل آن را در این دانست که روحانیون کار اصلی خود را رها کرده‌اند و این باعث شده که مداحان بر همه چیز مسلط بشوند و تعیین سیاست و خط مشی دینی بکنند و مجالس را اداره بکنند.
او با بیان اینکه چندین سال پیش خدمت آقای جوادی آملی گفتم که مداحان خیلی دور برداشته‌اند و خرابکاری‌های زیادی می‌کنند. مثلاً خواب و خیال نقل می‌کنند، حرف‌های بی‌سند و گاهی اوقات حرف‌های شرک آلود می‌زنند، اظهار کرد: جواب ایشان این بود که علت این است که ما روحانیون، منبر نمی‌رویم و به سراغ کارهای دیگری رفته‌ایم و چون ما این کار را نمی‌کنیم، آن مداحان میدان‌دار شده‌اند.وی با بیان اینکه در گذشته، روحانیت جایگاه بالایی داشت و هرچه می‌گفت مردم عمل می‌کردند، اظهار کرد: امروز اگر جامعه روحانیت مبارز تهران یا جامعه مدرسین که از تشکل‌های برجسته روحانی هستند فهرست انتخاباتی بدهند، دیگر این گونه نیست که مردم بدون چون و چرا به آنان رأی بدهند.

 

مغزها فرار کرده‌اند و ببوها مانده‌اند؛
چرا امثال «سحر تبر» مهم هستند؟

احسان محمدی
 دستگیری دختر جوانی به نام فاطمه خ. مشهور به سحر تبر مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته است. در خبر آمده است: «او به‌واسطه عمل‌های متعدد زیبایی و گریم‌های مشمئزکننده و هنجارشکن، اقدام به جذب فالوور در حساب اینستاگرام خود می‌کرد».
از بازداشت او ذوق‌زده نیستم، در مورد مسائل قانونی و حقوقی این ماجرا سوادی ندارم و نمی‌دانم آیا می‌شود کسی را به خاطر این اقدامات دستگیر کرد یا نه، اما از آنجائیکه بازداشت یک دختر جوان همواره با خودش نوعی مظلومیت همراه می‌آورد از منظری دیگر به این ماجرا ورود می‌کنم که «چرا سحر تبر مهم است»؟
 بیشتر از ۲۵ میلیون ایرانی عضو اینستاگرام‌اند. رتبه ششم بیشترین صفحه در جهان. آن هم در شرایطی که ما از لحاظ جمعیتی هجدهمین کشور دنیا به شمار می‌رویم. دلایل این استقبال متعددند.
اینستاگرام ایرانی شهری شگفت‌انگیز است که در آن داوود هزینه دلبری می‌کند، اکستنش تهرانی عشوه می‌ریزد، بهادر وحشی میکس هشت پا با تخم‌مرغ گندیده می‌بلعد، تتلو آواز می‌خواند، وحید خزایی فحش می‌دهد، ساشا سبحانی به ریش ملت می‌خندد و ...
اینها شاخ‌ها و پلنگ‌های اینستاگرام هستند. یعنی وقتی وسط این جنگل راه می‌روی باید مواظب باشی آنها و هوادارانشان تکه پاره‌ات نکنند. سحر تبر هم یکی از این چهره‌ها به شمار می‌رفت. آخرین بار که صفحه اش را دیدم تقریباً ۲۰۰ هزار نفر بیشتر از کل مردم کشور ایسلند او را دنبال می‌کردند.
با گریم عجیب و غریب شبیه جن‌زده‌ها، بدنی استخوانی، موهایی نارنجی و صدایی تودماغی جلوی دوربین جیغ می‌زد و هزاران هزار نفر او را لایک می‌کردند! همین! او با همین شمایل و کارها تبلیغ می‌گرفت و درآمد داشت. اگر عضو اینستاگرام هستید و او را نمی‌شناسید شما در شهری زندگی می‌کنید که رهبران اثرگذارش را نمی‌شناسید. مواظب باشید یک وقت پلنگی، شاخی خفت‌تان نکند! این شاخ‌ها و پلنگ‌ها دارند سبک زندگی ما را عوض می‌کنند. ممکن است کسی بگوید:
-  اینها؟ اصلاً تو این حد و اندازه‌ها نیستند!
اما همین «اینها» بازار را دست‌شان گرفته‌اند. با تبلیغ یک کالا، فروش آن را تضمین می‌کنند. گاهی برای تبلیغ یک محصول دهها میلیون تومان می‌گیرند. برای همان استوری که شما ثانیه ای می‌بینید و رد می‌شوید.  فکر می‌کنید اهل بازار مغز گنجشک خورده‌اند که چنین پولی را محض رضای خدا بدهند به «اینها»؟
همین «اینها»، روی فروش پوشاک، لوازم آرایش، مواد غذایی و حتی کالاهای فرهنگی مثل موسیقی آنقدر عمیق اثرگذارند که ذائقه را هم تغییر داده‌اند. برخی از خواننده‌ها پول می‌دهند که همین «اینها»، رویش حرکات موزون کنند و دابسمش‌اش را بسازند و هزاران نفر ببیند و فروش و محبوبیت بیشتر...
اگر حال این دختر رقت‌انگیز به نظر می‌رسد و اگر از دستگیری او ناراحت هستید، در شکل‌گیری این اتفاق هرکدام از ما که او و امثال او را با فالو کردن به رسمیت می‌شناسیم، اعتبار می‌دهیم و تشویقش می‌کنیم، مقصریم. ما تکثیرشان می‌کنیم و آنها ذائقه فرهنگی (Cultural Taste) ایجاد می‌کنند و دختران و پسران کم سن و سال‌تر به جای آنکه بروند هنری بیاموزند با چنین معرکه‌گیری‌های بی‌فایده‌ای به شهرت و ثروت می‌رسند.
امثال این چهره‌ها به دیگران هم می‌گویند لازم نیست کار خاصی بلد باشید، زحمتی بکشید، کتاب بخوانید، عمرتان را صرف آموختنی موسیقی کنید، کافی است به هر قیمتی متفاوت باشید تا «دیده و پسندیده شوید». این یعنی ایجاد ذائقه فرهنگی. یعنی این افراد مهم هستند و انکار کردن آنها خطاست.
وقتی غر می‌زنیم که فرهنگ و شعور از این مملکت‌رفته، مغزها فرار کرده‌اند و ببوها مانده‌اند، یادمان نرود که خودمان هم با میدان دادن به افراد کم‌مایه، بی‌سواد و بی‌هنر مقصریم. فقط تقصیر حکومت نیست. تقصیر ماست که با لایک و فالو کردن به بقیه می‌گوییم این راه دیده شدن و موفقیت است.
سحر تبر جوان است و دو وسوسه «شهرت» و «ثروت» زانوی پیران دنیادیده را هم می‌لرزاند، شاید کمترین گناه را بشود به نام او نوشت، با دستگیری‌اش هم اتفاق خاصی نمی‌افتد، سحرتبرها و امیر تتلوها و ساسی مانکن‌ها تکثیر شده‌اند، یادتان می‌آید ترانه «جنتلمن» چطور یک کشور را درگیر خودش کرد؟ جز این است که این افراد دارای ضریب نفوذ بالایی میان نسل جدید شده‌اند؟
در کنار همه عوامل می‌توان به یک نکته هم اشاره کرد: وقتی به دلایل مختلف فضا را برای کار و فعالیت آنها که می‌اندیشند، هنر و شعور و خردی دارند تنگ می‌کنیم، کار کردن‌شان پرهزینه و کم قدر و منزلت می‌شود، عرصه به دست این افراد می‌افتد و جولان می‌دهند و ستاره می‌شوند و ذائقه خلق می‌کنند... از سحر تبر ننالید، از ماست که برماست!

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد
1398/7/15 -  شماره 4525
جستجو
جستجو
بالای صفحه
کد خبر: ۱۱۶۸۳۰
آرمین: حال اصلاح‌طلبان خوب نیست

بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان ریزش كرد

یكی از چهره‌های طیف اصلاحات، تشکیک در اهداف مطرح کنندگان شعار جوان گرایی و مساله حذف نیروهای باسابقه جریان اصولگرایی را از جمله تحولات مهم فضای سیاسی کشور توصیف کرد و در مورد حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس یازدهم، راهبردهای گذشته را دیگر برای حضور در این میدان کافی ندانست و بر حمایت از چهره‌هایی در انتخابات که خواسته‌ها و مطالبات اصلاح‌طلبانه داشته باشند، تاکید کرد.

محسن آرمین در پاسخ به این پرسش كه  برخی صاحب‌نظران معتقدند با دستیابی اصلاح‌طلبان به قدرت، این جنبش منابع اجتماعی خودش را از دست داده است و بهتر بود که اصلاح‌طلبی در سطح یک جنبش منتقد اجتماعی باقی می‌ماند موافق هستید؟،گفت:در پاسخ به این پرسش چند نکته به نظرم می‌رسد، اجمالاً با این داوری موافقم که بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان طی دو سه سال اخیر ریزش داشته است. اما این که آیا این ریزش به خاطر تصمیم اشتباه اصلاح‌طلبان در انتخابات سال‌های ۹۲ و ۹۴ و یا ۹۶ بوده، محل تأمل است. تصور نمی‌کنم در این حقیقت بتوان تردید کرد که بخش اعظم منتقدان امروز، در حمایت از اصلاح‌طلبان در انتخابات‌های سال‌های ۹۲ و ۹۴ و۹۶ شرکت کرده‌اند و اکنون که انتظارات و تصورات خود را برآورده نمی‌بینند در موضع و تصمیم اصلاح‌طلبان در قبال انتخابات‌های مذکور تردید می‌کنند. در واقع این تحلیل‌ها و قضاوت‌ها اگر هم درست باشند؛ تحلیل بر اساس نتایج است. وقتی اعتماد جامعه به کارآمدی نظام در حل مشکلات و امید به آینده بهتر کاهش می‌یابد طبیعتاً اعتماد و امید به همه نیروهایی که معتقد به اصلاحات در چارچوب نظام هستند، کاهش می‌یابد. به گمان من علت ریزش بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان را باید در این واقعیت جستجو کردنکته دوم این که باید میان یک جریان سیاسی و یک جریان روشنفکری فرق گذاشت. روشنفکر می‌تواند همواره به عنوان یک منتقد باقی بماند. اساساً فاصله گرفتن از قدرت به منظور نقد آن، یکی از مؤلفه‌های تعریف روشنفکری‌ست. از نظر روشنفکر حضور در عرصه رقابت سیاسی و کسب قدرت نوعی تردامنی است. از واژه «تردامنی» معنای منفی آن را مد نظر ندارم. بلکه مقصودم این است که ورود به عرصه رقابت سیاسی با تعریف و نقشی که روشنفکر برای خود تعریف می‌کند تعارض دارد اما یک کنشگر و فعال سیاسی نمی‌تواند در حد منتقد باقی بماند. آن چه برای یک روشنفکر تردامنی است برای یک کنشگر و جریان سیاسی یک ضرورت است، هرچند می‌تواند و باید از افکار و اندیشه‌های روشنفکران استفاده کند اما نمی‌تواند و نباید در سطح آرمان‌ها باقی بماند، زیرا عرصه سیاست عرصه واقعیت‌ها و محدودیت‌هاست. سوم آنکه، در انتخابات‌های ریاست جمهوری ۹۲ و مجلس ۹۴ اصلاح‌طلبان پس از یک دوره هشت ساله هدف تهاجم همه جانبه بودند، به میدان آمدند. هدف آن تهاجمات همه‌جانبه حذف کامل جریان اصلاح‌طلبی از عرصه سیاست و جامعه بود. اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال۹۲ در حالی وارد عرصه رقابت شدند که از تریبون‌های رسمی؛ پایان حیات جنبش اصلاحی و اصلاح‌طلبان اعلام می‌شد.این فعال سیاسی در ادامه گفت: به طور کلی این روزها حال اصلاح‌طلبان خیلی خوب نیست.  اصلاح‌طلبان نیاز به یک گفتمان جدید و یک خانه تکانی اساسی دارند. پنجره‌ها را باید بازکنند تا هوای تازه وارد شود. وسایل کهنه و زنگارگرفته را باید دم در یا سرکوچه بگذارند تا سمساری ببرد. مرحوم عابد الجابری کتابی دارد به نام دموکراسی و حقوق انسان. در یکی از مقالات این کتاب، جریان‌هایی را که در کشورهای عربی تحول و تغییر را از طریق مبارزات سیاسی و پارلمانی و دموکراتیک دنبال می‌کنند، مورد بررسی قرار می‌دهد. او در برابر راهبردهای رادیکال و انقلابی از راهبرد اصلاحی و مسالمت‌آمیز و قانونی دفاع می‌کند در عین حال می‌گوید این جریان‌ها را معمولاً یک آفت جدی تهدید می‌کند. او تأکید می‌کند حرکت اصلاحی یک حرکت مسالمت آمیز، درازمدت و قانونی است. به همین سبب نیروهایی که حامل چنین مبارزه‌ای هستند همواره در معرض این آسیب هستند که به دلیل طولانی بودن مبارزه، به تدریج استحاله شده و در سیستمی که خواهان اصلاح آن هستند هضم شوند. به گمان من این خطر خیلی مهم است. اکنون بیش از بیست سال از جنبش اصلاحی می‌گذرد. اصلاح‌طلبان در دهه هفتاد و هشتاد خود در چارچوب‌های متعارفی که از نظر آنان ناکارآمد، فساد آلود و نیازمند تحول بود، بازی نمی‌کردند. در پی روش‌هایی نظیر لابی‌های پشت پرده با باندهای قدرت نبودند. به نیروی اجتماعی حامی خود متکی بودند و به همین سبب توانستند حتی در ساخت قدرت تأثیر جدی بگذارند . رقبای اصلاح‌طلبان به تدریج ناگزیر شدند مانند آن‌ها حرف بزنند، مانند آن‌ها شعار بدهند و مانند آن‌ها رفتار کنند. باید اعتراف کرد که به سبب دشوار بودن اصلاحات در ایران و در نتیجه طولانی بودن مسیر آن، که با ناکامی‌هایی نیز همراه بوده، بخش‌های از اصلاح‌طلبان به حضور در قدرت عادت کرده‌اند. این گونه تصور می‌کنند که نفس حضور در مجلس و داشتن مسؤلیت اجرایی هدف است. لذا برخی از آن‌ها برای بقا به زد و بندهای پنهان با باندها و لابی‌های‌ قدرت روی آورده‌اند. برخی به مسائل مالی آلوده شده‌اند.وی افزود:  اصلاح‌طلبان سالم و واقعی باید حساب خود را از این بخش‌ها و افراد جدا کنند. البته که این جراحی هزینه زاست. قطعاً کانون‌های قدرت از این حرکت سوءاستفاده خواهند کرد و به جذب رانده شدگان روی آورده و از آنان برای حضور در مجلس در قالب یک فراکسیون بی اثر به عنوان اصلاح‌طلب استفاده کرده، خواهند کوشید با انتصاب آن‌ها به پست‌های اجرایی و مدیریتی درجه سه، ظاهر متکثر و دموکراتیکی را به نمایش بگذارند.
محسن آرمین گفت:  قرار نیست مردم را فریب دهیم و به سبب عملکرد انتقادآمیز قبلی با نام و چهره جدیدی به میدان بیاییم. این شیوه‌ها برازنده جریانی نیست که شعار و مسیر حرکتش تحزب و دموکراسی است. شما در جوامع توسعه‌یافته اصلاً نمی‌بینید حزب و جریانی سیاسی به علت ناکامی در یک دوره نام و تابلوی خود را عوض کند و در ویترین خود چهره‌هایی ناشناخته و فاقد هرگونه سابقه‌ای را به مردم ارائه دهد. آن‌ها اگر در مقطعی با عدم اقبال عمومی مواجه شوند می‌کوشند با تجدیدنظر در مواضع و عملکرد گذشته و رفع ضعف‌ها، پایگاه اجتماعی خود را بازسازی کنند.

 

مهاجری:روحانیون کار اصلی خود را رها کرده‌اند
مردم دیگربدون چون وچرا رای نمی‌دهند

مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی که سابقه عضویت در حزب جمهوری اسلامی را نیز در کارنامه خود دارد،  با تأکید بر اینکه نباید روحانیت را یکپارچه در نظر گرفت،گفت: عده‌ای خوب عمل کردند، عده‌ای را نیز به بد عمل کردن متهم کردیم درحالی که کارنامه خوبی داشتند و آن شایعات دروغ بود.
حجت‌الاسلام مسیح مهاجری  در این باره به تجریه کاری و نیز نوع برخورد منتقدان با آیت‌اله ‌هاشمی رفسنجانی، رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام اشاره کرد و گفت: ۲۰ سال تمام اجازه ندادند آقای‌ هاشمی رفسنجانی به مردم خدمت کند، درحالی که آقای ‌هاشمی ظرفیت‌های زیادی داشت؛ همین بس که یک ملاقات ایشان با امیرعبداله (پادشاه عربستان) در پاکستان توانست روابط ایران و عربستان را به جایی برساند که ایران بتواند بهترین استفاده‌ها را از این روابط ببرد.
وی با اشاره به دیدار خود با آیت‌اله سیستانی در نجف اشرف، ادامه داد: از مطالبی که ایشان و پسرشان به من گفتند، این بود که به آقایان در ایران بگویید که هرگاه روابط ایران و عربستان خوب باشد، همه ما شیعیان در عراق، خلیج ‌فارس و... زندگی راحتی داریم و مشکلی نداریم، اما فقط کافی است این روابط به هم بخورد آن موقع است که همه ما گرفتار می‌شویم. او با طرح این سؤال که چرا ما باید با عربستان روابطی داشته باشیم که در نتیجه آن، این همه گرفتاری برای خودمان و منطقه ایجاد شود، تصریح کرد: آقای‌ هاشمی کسی بود که می‌توانست این کار را انجام دهد.کما اینکه در داخل هم مدیریت خود را برای بازسازی، برای عمران و آبادی، برای سدسازی و... نشان داد. حال بگویید چرا چنین فردی باید ۲۰ سال در کشور منزوی باشد؟ پاسخ روشن است؛ در کشور جریانی وجود دارد که نمی‌خواهد افراد قوی، خدمتگزار و افرادی که صادق هستند و می‌توانند فعالیت داشته باشند، به جامعه و کشور خدمت کنند. مهاجری در ادامه از آنچه تسلط مداحان خواند، انتقاد کرد و دلیل آن را در این دانست که روحانیون کار اصلی خود را رها کرده‌اند و این باعث شده که مداحان بر همه چیز مسلط بشوند و تعیین سیاست و خط مشی دینی بکنند و مجالس را اداره بکنند.
او با بیان اینکه چندین سال پیش خدمت آقای جوادی آملی گفتم که مداحان خیلی دور برداشته‌اند و خرابکاری‌های زیادی می‌کنند. مثلاً خواب و خیال نقل می‌کنند، حرف‌های بی‌سند و گاهی اوقات حرف‌های شرک آلود می‌زنند، اظهار کرد: جواب ایشان این بود که علت این است که ما روحانیون، منبر نمی‌رویم و به سراغ کارهای دیگری رفته‌ایم و چون ما این کار را نمی‌کنیم، آن مداحان میدان‌دار شده‌اند.وی با بیان اینکه در گذشته، روحانیت جایگاه بالایی داشت و هرچه می‌گفت مردم عمل می‌کردند، اظهار کرد: امروز اگر جامعه روحانیت مبارز تهران یا جامعه مدرسین که از تشکل‌های برجسته روحانی هستند فهرست انتخاباتی بدهند، دیگر این گونه نیست که مردم بدون چون و چرا به آنان رأی بدهند.

 

مغزها فرار کرده‌اند و ببوها مانده‌اند؛
چرا امثال «سحر تبر» مهم هستند؟

احسان محمدی
 دستگیری دختر جوانی به نام فاطمه خ. مشهور به سحر تبر مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته است. در خبر آمده است: «او به‌واسطه عمل‌های متعدد زیبایی و گریم‌های مشمئزکننده و هنجارشکن، اقدام به جذب فالوور در حساب اینستاگرام خود می‌کرد».
از بازداشت او ذوق‌زده نیستم، در مورد مسائل قانونی و حقوقی این ماجرا سوادی ندارم و نمی‌دانم آیا می‌شود کسی را به خاطر این اقدامات دستگیر کرد یا نه، اما از آنجائیکه بازداشت یک دختر جوان همواره با خودش نوعی مظلومیت همراه می‌آورد از منظری دیگر به این ماجرا ورود می‌کنم که «چرا سحر تبر مهم است»؟
 بیشتر از ۲۵ میلیون ایرانی عضو اینستاگرام‌اند. رتبه ششم بیشترین صفحه در جهان. آن هم در شرایطی که ما از لحاظ جمعیتی هجدهمین کشور دنیا به شمار می‌رویم. دلایل این استقبال متعددند.
اینستاگرام ایرانی شهری شگفت‌انگیز است که در آن داوود هزینه دلبری می‌کند، اکستنش تهرانی عشوه می‌ریزد، بهادر وحشی میکس هشت پا با تخم‌مرغ گندیده می‌بلعد، تتلو آواز می‌خواند، وحید خزایی فحش می‌دهد، ساشا سبحانی به ریش ملت می‌خندد و ...
اینها شاخ‌ها و پلنگ‌های اینستاگرام هستند. یعنی وقتی وسط این جنگل راه می‌روی باید مواظب باشی آنها و هوادارانشان تکه پاره‌ات نکنند. سحر تبر هم یکی از این چهره‌ها به شمار می‌رفت. آخرین بار که صفحه اش را دیدم تقریباً ۲۰۰ هزار نفر بیشتر از کل مردم کشور ایسلند او را دنبال می‌کردند.
با گریم عجیب و غریب شبیه جن‌زده‌ها، بدنی استخوانی، موهایی نارنجی و صدایی تودماغی جلوی دوربین جیغ می‌زد و هزاران هزار نفر او را لایک می‌کردند! همین! او با همین شمایل و کارها تبلیغ می‌گرفت و درآمد داشت. اگر عضو اینستاگرام هستید و او را نمی‌شناسید شما در شهری زندگی می‌کنید که رهبران اثرگذارش را نمی‌شناسید. مواظب باشید یک وقت پلنگی، شاخی خفت‌تان نکند! این شاخ‌ها و پلنگ‌ها دارند سبک زندگی ما را عوض می‌کنند. ممکن است کسی بگوید:
-  اینها؟ اصلاً تو این حد و اندازه‌ها نیستند!
اما همین «اینها» بازار را دست‌شان گرفته‌اند. با تبلیغ یک کالا، فروش آن را تضمین می‌کنند. گاهی برای تبلیغ یک محصول دهها میلیون تومان می‌گیرند. برای همان استوری که شما ثانیه ای می‌بینید و رد می‌شوید.  فکر می‌کنید اهل بازار مغز گنجشک خورده‌اند که چنین پولی را محض رضای خدا بدهند به «اینها»؟
همین «اینها»، روی فروش پوشاک، لوازم آرایش، مواد غذایی و حتی کالاهای فرهنگی مثل موسیقی آنقدر عمیق اثرگذارند که ذائقه را هم تغییر داده‌اند. برخی از خواننده‌ها پول می‌دهند که همین «اینها»، رویش حرکات موزون کنند و دابسمش‌اش را بسازند و هزاران نفر ببیند و فروش و محبوبیت بیشتر...
اگر حال این دختر رقت‌انگیز به نظر می‌رسد و اگر از دستگیری او ناراحت هستید، در شکل‌گیری این اتفاق هرکدام از ما که او و امثال او را با فالو کردن به رسمیت می‌شناسیم، اعتبار می‌دهیم و تشویقش می‌کنیم، مقصریم. ما تکثیرشان می‌کنیم و آنها ذائقه فرهنگی (Cultural Taste) ایجاد می‌کنند و دختران و پسران کم سن و سال‌تر به جای آنکه بروند هنری بیاموزند با چنین معرکه‌گیری‌های بی‌فایده‌ای به شهرت و ثروت می‌رسند.
امثال این چهره‌ها به دیگران هم می‌گویند لازم نیست کار خاصی بلد باشید، زحمتی بکشید، کتاب بخوانید، عمرتان را صرف آموختنی موسیقی کنید، کافی است به هر قیمتی متفاوت باشید تا «دیده و پسندیده شوید». این یعنی ایجاد ذائقه فرهنگی. یعنی این افراد مهم هستند و انکار کردن آنها خطاست.
وقتی غر می‌زنیم که فرهنگ و شعور از این مملکت‌رفته، مغزها فرار کرده‌اند و ببوها مانده‌اند، یادمان نرود که خودمان هم با میدان دادن به افراد کم‌مایه، بی‌سواد و بی‌هنر مقصریم. فقط تقصیر حکومت نیست. تقصیر ماست که با لایک و فالو کردن به بقیه می‌گوییم این راه دیده شدن و موفقیت است.
سحر تبر جوان است و دو وسوسه «شهرت» و «ثروت» زانوی پیران دنیادیده را هم می‌لرزاند، شاید کمترین گناه را بشود به نام او نوشت، با دستگیری‌اش هم اتفاق خاصی نمی‌افتد، سحرتبرها و امیر تتلوها و ساسی مانکن‌ها تکثیر شده‌اند، یادتان می‌آید ترانه «جنتلمن» چطور یک کشور را درگیر خودش کرد؟ جز این است که این افراد دارای ضریب نفوذ بالایی میان نسل جدید شده‌اند؟
در کنار همه عوامل می‌توان به یک نکته هم اشاره کرد: وقتی به دلایل مختلف فضا را برای کار و فعالیت آنها که می‌اندیشند، هنر و شعور و خردی دارند تنگ می‌کنیم، کار کردن‌شان پرهزینه و کم قدر و منزلت می‌شود، عرصه به دست این افراد می‌افتد و جولان می‌دهند و ستاره می‌شوند و ذائقه خلق می‌کنند... از سحر تبر ننالید، از ماست که برماست!

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد