دولت در مقابله با کرونا به دلایل متخلف ناتوان است ولی مدام از مردم می خواهد که منزوی باشند، ماسک بزنند و محدودیتهای بهداشتی را رعایت کنند. در مقابل، مردم چون اصولا با انزوا مشکل دارند و نمی توانند محدودیت در روابط اجتماعی را تحمل کنند و از سوی دیگر فشار کرونا را روی شانه های خود احساس می کنند و از طرف دیگر پیامهای متناقض و متشتت دریافت می کنند، حاضر به رعایت محدودیتهای کرونا نیستند.در این شرایط است که ماسک زدن یا نزدن در بین مردم، اهمیت چندانی ندارد و ما شاهد افزایش آمار ابتلا و مرگ و میر در اثر کرونا خواهیم بود.واکنش مردم ایران و واکنش مردم جهان در مقابل محدودیتهای ناشی از کرونا تقریبا مشابه همدیگر بوده است.در واقع انزواگریزی انسانها به همراه پیامهای متشتت و ناتوانی دولت در مقابله با کرونا باعث شده است مردم پیامهای بهداشتی درباره کرونا را نادیده بگیرند.در سراسر دنیا کمابیش دیده شده است مردم مقابل سیاستهای دولتها در محدودیت کرونایی قرار گرفتهاند و حتی شاهد اعتراضاتی در برخی کشورها هستیم. این نشان میدهد زخم کهنه و شکاف بین مردم و دولتها و بیاعتمادی مردم به سیاستمداران به بهانه یک وضعیت محدودکننده بهداشتی دهان باز کرده و این بیاعتمادی خود را اینطور نشان میدهد.دولتهایی در برابر بحران کرونا و شرایط بهداشتی آن توانستهاند موفقتر و با برنامهتر عمل کنند که دارای ساختارها و نهادهای کارآمدتری برای پاسخگویی بودند.در این کشورها شاهد همراهی بیشتر مردم با سیاستهای دولتی هستیم. هر جا دولتها در اجرای وظایف معمول خود ناتوانتر بودند، واکنش مردم در زیرپا گذاشتن محدودیتهای کرونایی هم تندتر است.درباره ایران باید دو بخش جامعه و دولت را به صورت مجزا بررسی کنیم. دولت به سه دلیل ضعف اقتصادی، عدم وجود ساختارها و نهادهای کارآمد برای مقابله با انتشار ویروس کرونا و گستردگی مرزها و عدم کنترل کامل ورود و خروج از آنها، عملاً نتوانست با یک قرنطینه کوتاه مدت به مقابله با گسترش ویروس کرونا بپردازد.بنابراین، از یک سو دولت در برخورد با خطر شیوع بیماری کووید ۱۹، هشدارهایی برای پیشگیری و فاصلهگذاری فیزیکی، استفاده از ماسک وغیره میدهد و از سوی دیگر تلاش میکند برای عبور کم تنشتر از بحران اقتصادی ناشی از این بیماری، شرایط کشور را عادی سازی کند. این سیاست یک بام و دوهوای دولت، موجب افزایش بیاعتمادی مردم میشود.زیرساختها و نهادهای بهداشتی، شهری، خدماتی و دولتی توان اعمال چنین محدودیتی برای مردم ندارند. وقتی مترو و سیستم حمل و نقل ما چنین امکانی را ندارد، هرگونه طرح این قبیل موضوعات، از حیز انتفاع خارج است و ارزش طرح ندارد و پیشاپیش شکست خورده است. وقتی شما طرحی را نمیتوانید اجرا کنید چطور میتوانید آن را اعلام عمومی کرده و مردم را به اجرای آن ملزم کنید؟ هر گاه شما قانونی بگذارید که پیشاپیش این قانون از سوی جامعه غیرقابل اجرا تشخیص داده شود، قوانین قابل اجرا را هم از اعتبار میاندازد. جامعه اعتماد خود را به شما به عنوان قانونگذاری که قانون قابل اجرا وضع میکنید، از دست میدهد. مسئولان نباید موضوعاتی را طرح کنند که پیشاپیش از عدم اجرایی بودن آن مطمئنند.عموما آمارهای کشورهای جهان سوم از اعتبار چندانی برخوردار نیست. درباره موضوع کرونا تقریبا به نظر میرسد بین همه کشورها اجماع نانوشتهای است که تلاش میکنند اطلاعات مربوط به این بیماری را تا حد ممکن کنترل کنند. آیا آمارها مبتنی بر امر واقع است یا نه، ما قاطعانه نمیتوانیم قضاوت کنیم چون شواهد متقنی برای قضاوت و راستیآزمایی در اختیار نداریم. اگر آمارها را قریب به واقع بدانیم و بخواهیم دنبال راه حل بگردیم، راه حل بازگشت به جامعه است. دولت باید جامعه و نهادهای مدنی را به رسمیت بشناسد. نهادهای مدنی هستند که وقتی دولت توان لازم برای بسیج و ساماندهی مردم ندارد، به کمک دولت و جامعه میآیند. سمنها میتوانند مردم را به سمت اهدافی هدایت کنند که منافع مردم را تامین میکند.در شرایط فعلی حجم مشکلات ناشی از بیماری کرونا آنقدر شدید است که توان دولتها پاسخگو نیست. وقتی توان دولتها پاسخگو نیست و مردم بنا به دلایل تاریخی به دولت بی اعتماد بودهاند و الان این موضوع افزایش یافته، دولت باید در مواجهه با این بیماری چه کند؟ در این شرایط، به رسمیت شناختن نهادهای مدنی در جامعه، باعث میشود جامعه بتواند تشکل یابی کرده و تلاش کند از امکانات، دانش و تجربه خود برای تامین سلامت و معیشت خود استفاده کند. اینکه چرا مردم اصولا محدودیت های کرونایی را کنار گذاشته اند و تمکین ندارند، دلیل دارد؛این که بگویند به ساحل نروید، یعنی در انزوا قرار بگیرید. هر گونه دعوت به انزوای انسانها، گویی شلیک به قلب و مغز آنهاست. انسانها نمیتوانند انزوا را بپذیرند. دعوت به انزوا راهکار مناسبی نیست. ما باید راهکاری برای حضور اجتماعی انسانها در عین رعایت بهداشت را پیدا کنیم، نه در ایران و نه در هیچ کشوری این که بگویند منزوی شوید، شدنی نیست. قرنطینه یک ضرورت کوتاه مدت است و نمیتواند به عنوان یک راهکار بلند مدت و ادامهدار در نظر گرفته شود. باید به فکر راهکارهای دیگری برای جلب مشارکت مردم در فراهم کردن محیط بهداشتی باشیم.
* دکترای جامعهشناسی سیاسی