روحالله زم در فرانسه اقامت داشت و سپاه پاسداران ۲۲ مهر پارسال خبر بازداشت و انتقالش به ایران را اعلام کرد. زم از عراق به ایران منتقل شد. جلسات دادگاه بدوی رسیدگی به اتهامات زم طی ۶ جلسه به ریاست قاضی صلواتی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به صورت علنی با حضور مستشار، وکیل مدافع زم و نماینده دادستان در اجرای مواد ۳۵۲ و ۳۵۳ قانون آیین دادرسی کیفری برگزار شد. نخستین جلسه دادگاه وی ۲۱ بهمن ۹۸ و ششمین و آخرین جلسه آن در تاریخ ۲۰ خرداد ۹۹ برگزار شد. در نخستین جلسه دادگاه، نماینده دادستان اظهار کرد: حسب محتویات پرونده متهم روحالله زم فرزند محمدعلی با اسم مستعار نیما، متولد ۵ مرداد ۵۷ صادره از ری، متأهل، دارای دو فرزند، فوق دیپلم، مدیر کانال آمدنیوز، بازداشت و دارای یک سابقه کیفری، دارای وکیل به وکالت آقای دبیر دریابیگی و دارای پرونده شخصیت که بر اساس آن، مشارالیه دارای سلامت جسمی و روحی است.
روحالله زم که بود؟
روحالله زم، فرزند محمدعلی زم، روحانی شناخته شده ایرانی و رئیس پیشین حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی بود.او پس از حوادث انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ برای مدتی بازداشت شد و سپس ایران را ترک کرد و به مالزی و از آنجا به عنوان پناهنده به فرانسه رفت. زم در سالهای گذشته، ابتدا وبسایت و سپس کانال تلگرامی آمدنیوز (صدای مردم) را راهاندازی کرد.در اعتراضات گسترده دی ماه ۱۳۹۶ آمدنیوز یکی از رسانههایی بود که فراخوان تجمعات اعتراضی در آن منتشر میشد.
روحالله زم چه اتهامهایی داشت؟
برخی از عناوین کیفرخواست روح الله زم، شامل این اتهامات بود:افساد فیالارض؛ تشکیل و اداره کانال معاند آمدنیوز و صدای مردم با هدف برهم زدن امنیت کشور؛ جاسوسی به نفع سرویس اطلاعاتی اسرائیل به واسطه سرویس اطلاعاتی یکی از کشورهای منطقه؛جاسوسی به نفع سرویس اطلاعاتی کشور فرانسه؛ همکاری با دولت متخاصم آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران؛اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی کشور؛ مشارکت در فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و به نفع گروهها و سازمانهای مخالف نظام به طور گسترده.
تائید حكم اعدام را به روح الله نگفته بودند
محمدعلی زم، پدر روحالله زم در صفحه اینستاگرام خودش به شرح آخرین دیداری که روزجمعه با فرزندش به همراه خانواده داشته پرداخت و نوشت:روزجمعه ۲۱آذر حوالی ظهر، مسئول پرونده روحالله در اطلاعات سپاه اعلام داشت ساعت ۳ میتوانید همراه خانواده با روحالله ملاقات داشته باشید، با حدود دو ساعت معطلی در سرمای سوزان جلوی در زندان(اوین) مقارن وقت مغرب به اتاق ملاقات راه یافتیم. دقایقی بعد از دیدار وقت نماز شد، بچهها و روحالله درخواست جماعت کردند، بهقدری نور وجودش را گرفته بود خجالت کشیدم جلو بایستم. تعارفش کردم حتی خواستم عبا بر دوشش بیاندازم، تواضع کرد و بوسید. همراه او و خانواده بدون شرکت مأموران در جماعت، نماز خواندیم. اما نماز عجیبی از کار درآمد! شاید حتی نمازهای کنار خانه خدا در ٢٠-٣٠ سال پیش هم برایم اینقدر دلچسب نشده بود. مسئول پرونده از ابتدای ورود مکرر و بسیار بسیار تأکید کرده بود که مبادا هیچ کدامتان خبر تأیید اعدام را به وی اطلاع دهید. بالاخره بهخاطر تأثر و گریه بچهها در حین نماز، همان آقا گویا که از شم تیز روحالله دریافته بود که ممکن است روحالله متوجه شده باشد، اجازه خواست در جمع خانواده صحبت کوتاهی کند، گفت: روحالله نگران نباش، این گریهها اشک شوق دیدار توست. اگر حکم تأیید شده باشد که به این سادگی نیست، اجرای آن فرایندی دارد که ما به تو خواهیم گفت! روحالله گفت مگر حکم اول را بهم گفتهاید؟! من برای اینکه دروغ وی را تصحیح و تلطیف کرده باشم گفتم البته این گریهها نگرانی از اعدام تو هم هست، فرض کن که حُکمت تأیید شده اما با توجه به مقدمات اغوا کننده و فریبگرانهای که ثابت و منجر به صدور حکم اعدامت شده است، هنوز فرصت قانونی درخواست اعاده دادرسی وجود دارد، اما تو فرض را بر این بگذار که اعدامت قطعی است و ما و شما هیچکس را جز خدا در این تنهایی دنیا و غربت اسارت وزندان نداری، تا میتوانی از درگاهش طلب مغفرت و استغفار داشته باش. گفت من با خدا معامله کرده و با استخاره به این راه آمدم، هیچ نگرانی ندارم فقط اینها من رو تا کربلا آوردند اما نگذاشتند زیارت کنم، گفتم نگران نباش امام حسین در قلب طالبان زیارتش هست، امام پیش توست... از ما پرسید، آیا این روزها فیلمی علیه من پخش کردهاند؟ گفتم آری اتفاقاً شبکههای ۲ و ۳ سیمای ملی فیلمی در دو شب گذشته پخش کرده است که در آن تأکید بر اتهامات جاسوسی و لودادن جای شهید سلیمانی و دریافت دلار از کشورهای خارجی داشتهای و پای «وایت بُرد» داشتی اسامی را مینوشتی! گفت عجب!
این صحنه مربوط به یکماه پیش و بازجوییام توسط حفاظت قوه قضاییه بود، با اینکه پرونده مختومه و حکم هم صادر شده اما قوه حدود دو ماه مرا از اطلاعات سپاه تحویل گرفت که طی آن بازجوییهای طولانی توسط حفاظت قوه و سپس وزارت اطلاعات انجام گرفت. این تخته سفید مربوط به بازجویی قوه است، گفتند که آقای رئیسی میخواهد تو را در «طرح مبادله» قرار دهد! گفتم مبادله یعنی چه؟ گفت مرا بدهند و کسی را از آن طرف آزاد کنند، گفتند تو اینها را بنویس و ما این فیلم را فقط برای آقای رئیسی تهیه میکنیم و هیچ استفاده دیگری ندارد! گفتم باز هم تو گول خوردی؟ گفت چه کار دیگری میتوانستم بکنم؟ با نگاه بیزبانی گفت اگر شما بودی چه میکردی! گفت عجب! باز هم دروغ! گفتم قضیه شهید سلیمانی؟ گفت سال ٩٥ یکی از من سؤال کرد، سلیمانی کشته شده گفتم نه، اگر شده بود من میفهمیدم، گفتم دلارها چی؟ گفت پرینت حساب ورودی مرا از سال ۹۰ در اختیار دارند و کل ورودی آن را در کیفرخواست گفتهاند ٩٧/٥٠٠ دلار !چه جاسوسی؟ چه پولی؟جایش خالی همگی آمدیم منزل، دور هم شام خوردیم و برای سلامتی و نجاتش دعا کردیم، تصمیم گرفتیم دستهجمعی سهشنبه با قطار مشرف به زیارت امام هشتم بشویم و آنجا تحت عبا، برای آزادیاش، حدیث کساء بخوانیم!
ملاحظاتی پیرامون اعدام روحالله زم
احمد زید آبادی در یادداشتی نوشت: گفته شده است که روحالله زم در پی برقراری تماسی، با این تصور که از طرف دفتر آیتالله سید علی سیستانی به منظور اعطای کمک مالی به فعالیتهای اوست، راهی عراق شد و بدین طریق در دام نیروهای امنیتی ایران گرفتار آمد. من نمیدانم این روایت تا چه اندازه راست و دقیق است، اما حتی اگر درصد کمی از آن هم صحیح باشد، همین یک نکته به تنهایی نشاندهنده این واقعیت است که روحالله زم نه فقط هیچ نوع شناخت واقعی از مواضع آیتالله سیستانی نداشته بلکه از درک مناسبات قدرت در خاورمیانه نیز به کلی پرت و برکنار بوده است. در واقع فردی با این ویژگی، بیشتر به یک کنشگر جنجالی و پر سر و صدا شباهت پیدا میکند تا به کسی که با پیوندهای امنیتی خود، بخواهد دولت یا نظامی را با خطر و تهدید واقعی روبرو سازد. از این رو، فهرست بلندبالای اتهاماتی که علیه روحالله زم مطرح و بر اساس آنها به اعدام محکوم شد، بسیار تردیدبرانگیز است چرا که آدمی با سادهنگری و سطح درک و بینش سیاسی و امنیتی او، به طور طبیعی نمیتوانست کار پیچیده و پرمخاطرهای را که در کیفرخواست به او نسبت داده شده است، طراحی وسازماندهی کند. با این حساب، حکم اعدام زم با نوع فعالیتهای او اصلاً تناسب نداشت. از این گذشته، چنان شتابی در اجرای حکم اعدام زم صورت گرفت که به سختی میتوان منطقی متعارف برای آن کشف کرد. در واقع فاصله بینِ اعلام تأیید حکم او در دیوان عالی کشور تا اجرای ناگهانی حکم به قدری کوتاه بود که ناظران را غافلگیر و شگفتزده کرد. آیا این میزان شتاب برای پیشگیری از شکل گرفتن کمپینی مجازی در اعتراض به اجرای حکم او بود؟ اگر قرار به شکلگیری چنین کمپینی بود قاعدتاً باید پس از اعلام تأیید نهایی حکم او صورت میگرفت که نگرفت. بنابراین این مورد نمیتواند دلیل تعجیل در اجرای حکم او باشد. آیا عجله در اعدام زم، به منظور جلوگیری از لابیهای پشت پرده احتمالی به قصد تقلیل مجازات او بود؟ با توجه به پیوندهای خانوادگی روحالله زم و طرح این موضوع از سوی برخی از تحلیل گران سیاسی که او شاید به همین دلیل مورد ترحم و شفقت قرار گیرد، نمیتوان این احتمال را به کلی نادیده گرفت و سرانجام آیا هدف از تسریع در اجرای حکم زم، نوعی اخطار به کسانی است که فعالیتهایی مشابه او انجام میدهند؟ احتمال این مورد بیشتر است گرچه اعدام معمولاً قدرت بازدارندگی اندکی دارد و بیشتر به جری شدن همفکران فرد اعدامی منجر میشود. این در حالی است که پیش و پس از دستگیری روحالله زم از ارتباطات مخفیانه او با چهرههای شاخص و محافل مؤثر در درون نظام سخن میرفت و وعده افشای آنها داده میشد! او اعدام شد در حالی که حتی یک چهره سرشناسِ درونحکومتی به ارتباط با او متهم نشد! حالا پاسخگوی آن حجم از تبلیغات کیست؟ آیا اثر آن همه تبلیغات جز این است که عدهای شتاب در اعدام زم را به بیم از افشای آن نامها نسبت دهند؟ نامهایی که شاید اصلاً وجود خارجی هم نداشته باشند!