کد خبر: ۱۳۰۹۶۵
تحلیل زیباکلام از سکوت اصول‌گرایان شناسنامه‌دار در مقابل تصمیمات دولت رئیسی؛

بنویسید رئیسی، بخوانید احمدی‌نژاد!

علی لاریجانی، باهنر، احمد توکلی و ... بالاخره، عقبه‌ای داشتند، نمی‌شود که اینها را به هر دلیلی کنار گذاشت! و تاثیر منفی این حذف‌ها را روی اصول‌گرایان شناسنامه دار که حرف شان سند است را نادیده گرفت. بنابراین می‌بینید، اصول‌گرایان استخوان خرد کرده یا سکوت کرده‌اند و و موضع حمایت از آقای رئیسی نمی‌گیرند یا حتی منتقد بخش‌هایی از سیاستگذاری‌ها و عملکرد شخص رئیس‌جمهور یا اعضای کابینه‌اش هستند.

پس تکیه گاه سیاسی رئیسی کجاست ؟ چرا به گزینه نهایی حامیان سیاسی‌اش تبدیل شد؟ مناسبات او و اصول‌گرایان کابینه چگونه است ؟ صادق زیباکلام، تحلیل‌گر مسائل سیاسی   می‌گوید:  آقای رئیسی وارد انتخابات دوازدهم شدند و شکست خوردند اما مجدد آمدند و آمدن ایشان وضعیت خاصی داشت اولا از جناح‌های رقیب، نامزد قوی در میدان رقابت حضور نداشت و خود اصول‌گراها هم که چند نامزد داشتند اما این نامزدها، پوششی بودند و بعدا همه به عضویت کابینه آقای رئیسی رفتند و پست و سمتی گرفتند. او معتقد است  علت اینکه آقای رئیسی با وجود آن شکست، دوباره وارد میدان رقابت شد کاملا تصادفی بوده  یعنی بدون برنامه‌ریزی. اصول‌گرایان که دیروز به وجود نیامدند، اصول‌گرایان، عقبه‌ای دارند که در محافظه کاران و جناح راست نمود داشت. در این ۴۳سال اینها چه زمانی اهل برنامه‌ریزی، کارهای گروهی و مطالعه بودند؟ در چه مقطعی؟ شما مقطعی به من نشان دهید که کار جناح راست روی اصول و برنامه بوده، من در هیچ مقطعی اصول‌گرایان را با برنامه و با تدبیر ندیدم. آیا الان واقعا یک فکر، یک ایده مشخص و راهبردی در رابطه با برجام وجود دارد که اگر غربی‌ها اینکار را کردند ما آن‌کار را کنیم؟ البته مقصود من این نیست که اصلاح طلبان در نقطه مقابل آنها هستند، خیر! اساسا فکر منسجم و فکر برنامه‌ریزی شده در پارادایم سیاسی ایران وجود ندارد و دلیل آن واضح است، برای اینکه شما اساسا نمی‌توانید برنامه‌ریزی کنید شما می‌خواهید برنامه‌ریزی کنید و بعد با یک پدیده‌ای به اسم شورای نگهبان مواجه می‌شوید که اکبر هاشمی رفسنجانی را رد صلاحیت می‌کند، علی لاریجانی را که هزار سال رئیس مجلس بوده رد صلاحیت می‌کند، فردی به اسم محمود احمدی‌نژاد که معجزه هزاره سوم بوده را رد صلاحیت می‌کند، شما چگونه می‌خواهید در یک فضای این چنینی که هیچ چیز آن مشخص نیست برنامه‌ریزی کنید. زیبا کلام با بیان اینکه مزیت عمده آقای رئیسی نسبت به دیگر گزینه‌های افراد دیگر اصول‌گرا، این است که حرف و سخن زیادی پشت او نبود،می ا فزاید: مدتی که در قوه قضاییه بود اینکه مثلا بگویند با فلانی زد و بند داشته، اینطور نبوده و حداقل تا به الان چنین چیزهایی در نیامده به هر حال. علاوه براین، روحانی است و سابقه تبعیت محض از رهبری دارد و از این منظر۱۰۰ درصد مورد اعتماد هستند، احتمال اینکه یکجور احمدی‌نژادیسم در رابطه با آقای رئیسی اتفاق بیفتد، نزدیک به صفر است . بنابراین، گزینه مناسبی تشخیص داده شده اند. او  درباره اینکه کابینه رئیسی در اصول‌گرای شناسنامه داری دیده نمی‌شود می‌گوید:  علت این بود که طیفی از اصول‌گرایان دیگر می‌خواستند دولتی بیاید که برخلاف دولت‌های قبل، تابع کامل رهبری باشد، دومین مورد این بود که وقتی شما دقیق‌تر نگاه می‌کردید، می‌دیدید بیشتر آدم‌هایی که در ستاد انتخاباتی آقای رئیسی هستند بالاخره اینها از کره ماه که نیامدند و همه اینها بعد از انقلاب شناسنامه دارند اما عقبه اینها چه بوده؟ مهم‌ترین و پررنگ‌ترین عقبه سیاسی-اجتماعی کسانی که در ستاد آقای رئیسی بودند این بود که در واقع با احمدی‌نژاد کار کرده بودند یکی در مشهد رئیس ستاد او بود، یکی در قم رئیس ستاد او بود، یکی در تهران رئیس ستاد او بود، آقای فرهاد رهبر در سازمان برنامه و بودجه احمدی‌نژاد بود، آن یکی وزیر اقتصاد آقای احمدی‌نژاد بود، آن یکی وزیر راه و ترابری آقای احمدی‌نژاد بود و آن یکی وزیر نفت آقای احمدی‌نژاد بود و اینها همه در ستاد آقای رئیسی بودند! من معتقد هستم تقریبا از همان زمان انتخابات یک نقطه عطف تاریخی به وجود آمد و آن نقطه عطف تاریخی این بود که جریان اصل و نسب دار اصول‌گرا بعد از رد صلاحیت آقای علی لاریجانی مقداری به خودشان آمدند که ما داریم به کجا می‌رویم یعنی گفتند ما رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی را به روی خودمان نیاوردیم ولی اگر علی لاریجانی هم نباشد، هاشمی رفسنجانی هم نباشد پس چه کسی قرار است امور اجرایی را اداره کند؟

او با اعتقاد به اینکه اصول‌گراها از رئیسی فاصله گرفته‌اند، ادامه می‌دهد: اصول‌گرایانی که ما آنها را به عنوان اصول‌گراهای استخوان دار و ریشه دار می‌شناسیم هم، کنار کشیدند. اما نکته مهم دیگر این است که هسته سخت قدرت در حاکمیت، خود را در عرصه‌های مختلف، همه کاره، یکه تاز و بی‌رقیب می‌داند و احساس نیازی به هیچ شریک و همکاری حتی اصول‌گرایان ندارد.  در واقع  کسانی که الان با آقای رئیسی هستند و بخش عمده تصمیم سازان و تصمیم گیران دولت را تشکیل می‌دهند، بریده‌های از شخص احمدی‌نژاد هستند اما همان سبک و سیاق دوران آقای احمدی‌نژاد را ادامه می‌دهند . آن سبک و سیاق آقای احمدی‌نژاد را در علوم سیاسی ما به پوپولیسم خلاصه می‌کنیم، آقای احمدی‌نژاد نه مخترع پوپولیسم بوده و نه ایشان آن را درست و طراحی کرده بلکه پوپولیسم یک پدیده شناخته شده سیاسی است که معمولا در جوامعی که دچار بحران هستند، در جوامعی که احزاب و تشکل‌های سیاسی قوتشان را از دست دادند و آن جامعه با ناکامی‌های زیادی روبه‌رو است می‌طلبد که ناجی ظهور کند یا در هیبت صدام حسین یا در هیبت موسولینی یا در هیبت هیتلر یا در هیبت سالازار یا در هیبت محمود احمدی‌نژاد که فقط روی سخنش با توده‌های رنج دیده و فلاکت کشیده‌ای است که از احزاب سیاسی بریدند، این شعار «اصلاح طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا»، واقعا تمامیت جامعه ما را دارد تعریف می‌کند. این جامعه منتظر یک منجی است و شما خودتان چقدر شنیدید که می‌گویند این مملکت یک رضا شاه می‌خواهد، این غایت عقب ماندگی سیاسی و سرخوردگی سیاسی و له شدن سیاسی یک جامعه است که می‌گوید این مملکت یک رضا شاه می‌خواهد، چرا در ۲ خرداد ۷۶ نمی‌گفتیم این مملکت یک رضا شاه می‌خواهد؟ چرا در دوران انقلاب نمی‌گفتیم این مملکت یک رضا شاه می‌خواهد؟ چون فکر می‌کردیم داریم صعود می‌کنیم و به جلو می‌رویم.زیبا کلام با بیان اینکه این یک  عقب گرد سیاسی مردم و جامعه است، می‌گوید: در واقع عوامل زیادی  دست به دست همدیگر دادند و ما به رئیسی رسیدیم.  اگر کسی از کره مریخ بیاید و بگوید می‌شود اساس و بنیان‌های دولت رئیسی را برای من تعریف کنید من واقعا نمی‌توانم یک کلام بگویم، اگر همان شخص بگوید اساس و بنیان هاشمی رفسنجانی را تعریف کنید من می‌گویم اساس و بنیان او این بود که می‌خواست بخش خصوصی را فعال کند، می‌خواست با دنیا مقداری روابط را عادی کند، می‌خواست اگر شد و آقای خامنه‌ای قبول کردند چراغ سبزی به امریکا نشان دهد، می‌خواست از نظر صنعتی، سدسازی، دامداری، مرغداری و کشیدن راه آهن به جلو برود. اگر کسی به من بگوید از خاتمی بگو می‌گویم دموکراسی، توجه به اقلیت‌ها و توسعه سیاسی، اگر بگوید از روحانی بگو می‌گویم روحانی به گونه‌ای ضعیف شده هاشمی رفسنجانی و خاتمی بود ولی اگر بگوید از رئیسی بگو من واقعا نمی‌دانم چه بگویم.

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد
1401/6/1 -  شماره 5193
جستجو
جستجو
بالای صفحه
کد خبر: ۱۳۰۹۶۵
تحلیل زیباکلام از سکوت اصول‌گرایان شناسنامه‌دار در مقابل تصمیمات دولت رئیسی؛

بنویسید رئیسی، بخوانید احمدی‌نژاد!

علی لاریجانی، باهنر، احمد توکلی و ... بالاخره، عقبه‌ای داشتند، نمی‌شود که اینها را به هر دلیلی کنار گذاشت! و تاثیر منفی این حذف‌ها را روی اصول‌گرایان شناسنامه دار که حرف شان سند است را نادیده گرفت. بنابراین می‌بینید، اصول‌گرایان استخوان خرد کرده یا سکوت کرده‌اند و و موضع حمایت از آقای رئیسی نمی‌گیرند یا حتی منتقد بخش‌هایی از سیاستگذاری‌ها و عملکرد شخص رئیس‌جمهور یا اعضای کابینه‌اش هستند.

پس تکیه گاه سیاسی رئیسی کجاست ؟ چرا به گزینه نهایی حامیان سیاسی‌اش تبدیل شد؟ مناسبات او و اصول‌گرایان کابینه چگونه است ؟ صادق زیباکلام، تحلیل‌گر مسائل سیاسی   می‌گوید:  آقای رئیسی وارد انتخابات دوازدهم شدند و شکست خوردند اما مجدد آمدند و آمدن ایشان وضعیت خاصی داشت اولا از جناح‌های رقیب، نامزد قوی در میدان رقابت حضور نداشت و خود اصول‌گراها هم که چند نامزد داشتند اما این نامزدها، پوششی بودند و بعدا همه به عضویت کابینه آقای رئیسی رفتند و پست و سمتی گرفتند. او معتقد است  علت اینکه آقای رئیسی با وجود آن شکست، دوباره وارد میدان رقابت شد کاملا تصادفی بوده  یعنی بدون برنامه‌ریزی. اصول‌گرایان که دیروز به وجود نیامدند، اصول‌گرایان، عقبه‌ای دارند که در محافظه کاران و جناح راست نمود داشت. در این ۴۳سال اینها چه زمانی اهل برنامه‌ریزی، کارهای گروهی و مطالعه بودند؟ در چه مقطعی؟ شما مقطعی به من نشان دهید که کار جناح راست روی اصول و برنامه بوده، من در هیچ مقطعی اصول‌گرایان را با برنامه و با تدبیر ندیدم. آیا الان واقعا یک فکر، یک ایده مشخص و راهبردی در رابطه با برجام وجود دارد که اگر غربی‌ها اینکار را کردند ما آن‌کار را کنیم؟ البته مقصود من این نیست که اصلاح طلبان در نقطه مقابل آنها هستند، خیر! اساسا فکر منسجم و فکر برنامه‌ریزی شده در پارادایم سیاسی ایران وجود ندارد و دلیل آن واضح است، برای اینکه شما اساسا نمی‌توانید برنامه‌ریزی کنید شما می‌خواهید برنامه‌ریزی کنید و بعد با یک پدیده‌ای به اسم شورای نگهبان مواجه می‌شوید که اکبر هاشمی رفسنجانی را رد صلاحیت می‌کند، علی لاریجانی را که هزار سال رئیس مجلس بوده رد صلاحیت می‌کند، فردی به اسم محمود احمدی‌نژاد که معجزه هزاره سوم بوده را رد صلاحیت می‌کند، شما چگونه می‌خواهید در یک فضای این چنینی که هیچ چیز آن مشخص نیست برنامه‌ریزی کنید. زیبا کلام با بیان اینکه مزیت عمده آقای رئیسی نسبت به دیگر گزینه‌های افراد دیگر اصول‌گرا، این است که حرف و سخن زیادی پشت او نبود،می ا فزاید: مدتی که در قوه قضاییه بود اینکه مثلا بگویند با فلانی زد و بند داشته، اینطور نبوده و حداقل تا به الان چنین چیزهایی در نیامده به هر حال. علاوه براین، روحانی است و سابقه تبعیت محض از رهبری دارد و از این منظر۱۰۰ درصد مورد اعتماد هستند، احتمال اینکه یکجور احمدی‌نژادیسم در رابطه با آقای رئیسی اتفاق بیفتد، نزدیک به صفر است . بنابراین، گزینه مناسبی تشخیص داده شده اند. او  درباره اینکه کابینه رئیسی در اصول‌گرای شناسنامه داری دیده نمی‌شود می‌گوید:  علت این بود که طیفی از اصول‌گرایان دیگر می‌خواستند دولتی بیاید که برخلاف دولت‌های قبل، تابع کامل رهبری باشد، دومین مورد این بود که وقتی شما دقیق‌تر نگاه می‌کردید، می‌دیدید بیشتر آدم‌هایی که در ستاد انتخاباتی آقای رئیسی هستند بالاخره اینها از کره ماه که نیامدند و همه اینها بعد از انقلاب شناسنامه دارند اما عقبه اینها چه بوده؟ مهم‌ترین و پررنگ‌ترین عقبه سیاسی-اجتماعی کسانی که در ستاد آقای رئیسی بودند این بود که در واقع با احمدی‌نژاد کار کرده بودند یکی در مشهد رئیس ستاد او بود، یکی در قم رئیس ستاد او بود، یکی در تهران رئیس ستاد او بود، آقای فرهاد رهبر در سازمان برنامه و بودجه احمدی‌نژاد بود، آن یکی وزیر اقتصاد آقای احمدی‌نژاد بود، آن یکی وزیر راه و ترابری آقای احمدی‌نژاد بود و آن یکی وزیر نفت آقای احمدی‌نژاد بود و اینها همه در ستاد آقای رئیسی بودند! من معتقد هستم تقریبا از همان زمان انتخابات یک نقطه عطف تاریخی به وجود آمد و آن نقطه عطف تاریخی این بود که جریان اصل و نسب دار اصول‌گرا بعد از رد صلاحیت آقای علی لاریجانی مقداری به خودشان آمدند که ما داریم به کجا می‌رویم یعنی گفتند ما رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی را به روی خودمان نیاوردیم ولی اگر علی لاریجانی هم نباشد، هاشمی رفسنجانی هم نباشد پس چه کسی قرار است امور اجرایی را اداره کند؟

او با اعتقاد به اینکه اصول‌گراها از رئیسی فاصله گرفته‌اند، ادامه می‌دهد: اصول‌گرایانی که ما آنها را به عنوان اصول‌گراهای استخوان دار و ریشه دار می‌شناسیم هم، کنار کشیدند. اما نکته مهم دیگر این است که هسته سخت قدرت در حاکمیت، خود را در عرصه‌های مختلف، همه کاره، یکه تاز و بی‌رقیب می‌داند و احساس نیازی به هیچ شریک و همکاری حتی اصول‌گرایان ندارد.  در واقع  کسانی که الان با آقای رئیسی هستند و بخش عمده تصمیم سازان و تصمیم گیران دولت را تشکیل می‌دهند، بریده‌های از شخص احمدی‌نژاد هستند اما همان سبک و سیاق دوران آقای احمدی‌نژاد را ادامه می‌دهند . آن سبک و سیاق آقای احمدی‌نژاد را در علوم سیاسی ما به پوپولیسم خلاصه می‌کنیم، آقای احمدی‌نژاد نه مخترع پوپولیسم بوده و نه ایشان آن را درست و طراحی کرده بلکه پوپولیسم یک پدیده شناخته شده سیاسی است که معمولا در جوامعی که دچار بحران هستند، در جوامعی که احزاب و تشکل‌های سیاسی قوتشان را از دست دادند و آن جامعه با ناکامی‌های زیادی روبه‌رو است می‌طلبد که ناجی ظهور کند یا در هیبت صدام حسین یا در هیبت موسولینی یا در هیبت هیتلر یا در هیبت سالازار یا در هیبت محمود احمدی‌نژاد که فقط روی سخنش با توده‌های رنج دیده و فلاکت کشیده‌ای است که از احزاب سیاسی بریدند، این شعار «اصلاح طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا»، واقعا تمامیت جامعه ما را دارد تعریف می‌کند. این جامعه منتظر یک منجی است و شما خودتان چقدر شنیدید که می‌گویند این مملکت یک رضا شاه می‌خواهد، این غایت عقب ماندگی سیاسی و سرخوردگی سیاسی و له شدن سیاسی یک جامعه است که می‌گوید این مملکت یک رضا شاه می‌خواهد، چرا در ۲ خرداد ۷۶ نمی‌گفتیم این مملکت یک رضا شاه می‌خواهد؟ چرا در دوران انقلاب نمی‌گفتیم این مملکت یک رضا شاه می‌خواهد؟ چون فکر می‌کردیم داریم صعود می‌کنیم و به جلو می‌رویم.زیبا کلام با بیان اینکه این یک  عقب گرد سیاسی مردم و جامعه است، می‌گوید: در واقع عوامل زیادی  دست به دست همدیگر دادند و ما به رئیسی رسیدیم.  اگر کسی از کره مریخ بیاید و بگوید می‌شود اساس و بنیان‌های دولت رئیسی را برای من تعریف کنید من واقعا نمی‌توانم یک کلام بگویم، اگر همان شخص بگوید اساس و بنیان هاشمی رفسنجانی را تعریف کنید من می‌گویم اساس و بنیان او این بود که می‌خواست بخش خصوصی را فعال کند، می‌خواست با دنیا مقداری روابط را عادی کند، می‌خواست اگر شد و آقای خامنه‌ای قبول کردند چراغ سبزی به امریکا نشان دهد، می‌خواست از نظر صنعتی، سدسازی، دامداری، مرغداری و کشیدن راه آهن به جلو برود. اگر کسی به من بگوید از خاتمی بگو می‌گویم دموکراسی، توجه به اقلیت‌ها و توسعه سیاسی، اگر بگوید از روحانی بگو می‌گویم روحانی به گونه‌ای ضعیف شده هاشمی رفسنجانی و خاتمی بود ولی اگر بگوید از رئیسی بگو من واقعا نمی‌دانم چه بگویم.

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد