او که به «مترجم دیکتاتورها» شهرت داشت، سالها تلاش کرد حکومتهای توتالیتر و کمونیستی را به زبان فارسی معرفی کند.اشتری با اعتقاد به ضرورت آشنایی نسل جوان با تاریخ جهان و مفاهیم استبداد، زندگینامه دیکتاتورهای برجستهای همچون لنین، استالین و تروتسکی را ترجمه و منتشر کرد.مجموعه کتابهای سرخ او، که توسط نشر ثالث چاپ شده، سندی مهم در معرفی تاریخ کمونیسم و استبداد بلوک شرق است.بیژن اشتری طی دو دهه اخیر، با تمرکز بر تاریخ شوروی، توانست تصویری روشن و دقیق از دیکتاتوریهای قرن بیستم ارائه دهد.آثار او در شناساندن تاریخ سیاسی و استبدادی به مخاطبان ایرانی جایگاه ویژهای دارد.کتابهایی مانند «لنین»، «تروتسکی، کاهن معبد سرخ»، زندگینامههایی از برژنف، بوخارین، استالین، چائوشسکو و... تنها بخشی از آثاری بودند که او ترجمه کرد. ترجمۀ کتابِ «آکواریومهای پیونگیانگ» جریانی در باب کتابهای مختص به کرۀ شمالی گشود. کتابهایی چون «امید علیه امید»، «دستنوشتهها نمیسوزند»، «ادبیات علیه استبداد»، «شوروی ضد شوروی» تنها بخشی از ترجمههای او در حوزۀ دیکتاتوریها و ادبیات بود.آخرین اثر چاپشدۀ او «سکوت همچون سلاح» که به زندگی و مرگ ایساک بابل میپرداخت انتهای اسفند ۱۴۰۳ منتشر شد.ترجمههای او بارها تجدیدچاپ شده و میشوند و در «آگاهیبخشی» نسلهای جدید و مخاطبان ایدئولوژیگریز تشنۀ تاریخ نقشی بینظیر داشتهاند. بیژن اشتری در زمان درگذشت ۶۴ سال داشت. مسعود یوسف حصیرچین از مترجمان و فعالان ادبی در یادداشتی نوشت: بیژن اشتری سالها در مجلات سینمایی ترجمه میکرد و مینوشت و در فضای هنری ایران شخصیت شناخته شدهای بود.
از اواسط دههی ۸۰ اما مشغول ترجمه کتابهایی شد که به «دیکتاتورهای سرخ» معروف شدند. نوشتن علیه چپگرایی هنوز هم دشواریهای خودش را دارد و از همین رو میشود تصور کرد در آن زمان، آن هم با در نظر گرفتن دست کم بخشی از اطرافیان و مخاطبان مطالب اشتری، چنین تصمیمی چقدر دشوار بوده است. گواه دشواری کار هم همین که در این همه سال جای چنین مجموعهای خالی بود.اشتری کارش را با دیکتاتورهای سرخهای بزرگتر شروع کرد.عمده ترجمههایش زندگینامه دیکتاتورهای سرخ بود، از افراد بلندپایهی شوروی مانند لنین، استالین، بوخارین، تروتسکی و برژنف تا پل پوت و انور خوجه که دیکتاتورهای کشورهای کمونیستی کوچکتر بودند و البته دیکتاتورهای سوسیالیستی که کمتر با این جنبه از شخصیتشان شناخته میشدند، از جمله معمر قذافی و صدام حسین. با این همه، اشتری به ترجمه زندگی دیکتاتورها بسنده نکرد، برای ارائهی تصویر شفافتری از زندگی در رژیمهای کمونیستی، درباره دگراندیشان سرشناسی مثل اوسیپ ماندلشتام و بوریس پاسترناک، بهترتیب شاعر و نویسندهی برنده نوبل اهل شوروی، هم کتابهای «امید علیه امید» و «ادبیات علیه استبداد» را ترجمه کرد و کتاب «آکواریومهای پیونگیانگ» با ترجمه اشتری از معروفترین کتابها دربارهی زندگی در کره شمالی است.بخش دیگری از کارنامه ترجمۀاو به داستانهای ادبی اختصاص دارد که آنها هم در راستای شفاف کردن زیست در نظام کمونیستی بودند، از جمله کتاب «کلاه پوستی برای رفیق یفیم سمیونوویچ راخلین» و ترجمهی آخرش که داستانهایی از ایساک بابل را هم در خود داشت.اما علاوه بر اینها، بیژن اشتری صفحهی اینستاگرامی فعالی داشت. پیوسته دربارهی مسائل ایران و جهان مینوشت و میکوشید علاوه بر کتابهایش، در آنجا هم مخاطبانش را با جهانبینیاش آشنا کند و ضمن شرح آرمان مد نظرش، افراد را با خودش همسو کند، کاری که البته دشواریهای بسیاری دارد. در همین فضا توهینهای بسیار شنید و البته شاهد این بود که مخالفانش ترجمههایش را آتش زدند و خودش هم بارها تهدید شد. با این حال میگفت اگرچه بسیاری فکر میکنند دورهی چپگرایی تمام شده، پیوسته باید جنایتکاران سرخ را رسوا کرد چرا که آوای اغواگر این اندیشه هنوز هم میتواند طرفدارانی را جذب خودش کند و فاجعه بیافریند.اشتری که در گذشته چپگرا بود، یک بار در پاسخ به خیل کامنتنویسانی که میخواستند او را با کمونیسم واقعی آشنا کنند، تصویری از جوانی خودش در کنار کیانوری را منتشر کرد و گفت باید بگویم اگر من بر اعتقادات قبلیام مانده بودم و حزب توده هنوز فعال بود، من باید دبیرکل حزب میبودم. البته چند بار تأکید کرد که همچنان بر آرمانهای گذشتهاش باور دارد و خواهان زیست انسانی برای همه است اما سالهاست که میداند راه رسیدن به آن آرمان انسانی نه از چپگرایی، بلکه از جادهی آزادی است و حالا در راستای همین اندیشه و آرمان میکوشد. در نهایت، باید از ترجمه کتاب «نافرمانی مدنی» اثر جین شارپ بگویم که توسط آقای اشتری روانهی ارشاد شد اما هرگز مجوز نگرفت. همین چند ماه پیش هم از اعمال سلیقهی مخالفان فکری خود در وزارت ارشاد برای جلوگیری از چاپ ترجمههایش نوشته بود. حتی آن دسته از ترجمههای آقای اشتری که مجوز گرفته بودند هم گاه مدتی لغو مجوز میشدند یا اجازهی حضور در نمایشگاه کتاب را پیدا نمیکردند.
گویی مترجم هرگز نباید خیالش راحت میبود. علاوه بر اینها، همین یک سال پیش هم اشتری خبر دادند کتابهایشان از سایت خانهی کتاب حذف و از همین رو بیمهی ایشان قطع شده است. علیرغم همهی این مشکلات، بیژن اشتری کوتاه نیامد، کارش را کرد، مخاطبان بسیاری به دست آورد و به این ترتیب اثرش را گذاشت، اثری پررنگتر و عمیقتر از آنچه که کسی بتواند آن را پاک کند. بدون تردید جامعهی فرهنگی و آزادیخواهان ایرانی قدرش را میدانند. خبر بد برای دیکتاتورهای سرخ اما این است که اگرچه بیژن اشتری دیگر بین ما نیست، ترجمههایش اما هستند و خوانده میشوند و به اثرگذاری ادامه میدهند.