در واقع آنها به جای اعتماد به وعدهها، به رفتار دیگران نگاه میکنند و اگر افزایش قیمت را ببینند، خود نیز اقدام به خرید یا نگهداری ارز میکنند. فعالسازی «مکانیسم ماشه» را نباید صرفا از منظر حقوقی یا تحریمی قدیمی تحلیل کرد، چرا که اسنپبک یا مکانیسم ماشه در بستر جدیدی از تحولات جهانی و تغییر موازنه قدرتها رخ میدهد و این موضوع فراتر از امکان دور زدن تحریمها است، چراکه این تحول، یک تغییر پارادایم از اقتصاد تکقطبی دلار محور به سمت یک نظام چندقطبی مالی است.ادعای توقفناپذیری فروش نفت ایران، نه یک ادعای تبلیغاتی، بلکه بر اساس واقعیت اقتصاد سایه جهانی است. شبکهای از بازیگران دولتی و غیردولتی شامل شرکتهای نفتی، دلالان بینالمللی و پالایشگاههای مستقل، به دلایل سودآوری بالا، انگیزه قوی برای ادامه همکاری با ایران دارند.در نتیجه، موفقیت یا شکست مکانیسم ماشه نه در واشنگتن یا بروکسل، بلکه در میانمغزهای شهروندان و فعالان اقتصادی ایرانی تعیین میشود. اگر دولت بتواند با شفافیت و تزریق نقدینگی هدفمند، اعتماد را مدیریت کند، اثر روانی خنثی میشود. در غیر این صورت، یک تهدید نمادین میتواند به یک بحران واقعی تبدیل شود. مکانیسم ماشه را باید بیشتر یک «سلاح روانی» در یک نبرد گستردهتر دانست تا یک تحریم کارآمد. از منظر بینالمللی، قدرت مکانیسم ماشه به دلیل ظهور قطبهایجدید قدرت، به شدت کاهش یافته است. از منظر اقتصادی نیز، شبکههای غیررسمی و تطبیق اقتصاد ایران، اثر مستقیم آن را خنثی میکند.نقطه تعیینکننده در مکانیسم ماشه، مدیریت انتظارات داخلی است. اگر دولت بتواند از تبدیل «انتظار تورم» به «تورم واقعی» جلوگیری کند، مکانیسم ماشه به جزئی از تاریخ تحریمهای بیاثر علیه ایران تبدیل خواهد شد. در نتیجه، غلبه بر «تله روانی» مهمتر از غلبه بر«تله تحریمی» است.