با نگاهی به اظهارات تصمیمگیران جمهوری اسلامی در حوزه دیپلماسی شاهد هستیم که آنان بر این اعتقادند که تمامی مشکلات و بحرانهای موجود در منطقه خاورمیانه به حضور نظامیان آمریکایی در جنوب غرب آسیا مربوط میشود و تنها راه رهایی از بحرانهای موجود نیز خروج آمریکاییها از عراق و افغانستان و سوریه و... است.
از سویی دیگر دونالد ترامپ، رییسجمهور آمریکا نیز از دوران تبلیغات انتخابات۲۰۱۶ تا همین چند روز پیش بارها و بارها در خصوص حضور نظامی آمریکا در منطقه به اشاره وتصریح لب به انتقاد گشوده است و تا امروز در چند نوبت فرمان کاهش نظامیان این کشور در خاورمیانه را صادر کرده است.
نتیجه آن که ظاهراً میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده با وجود تمامی اختلافنظرها و تنشهای جدی موجود میان دو کشور بر سر این موضوع توافقی نانوشته به وجود آمده است و هر دو حضور آمریکا در منطقه خاورمیانه را «بزرگترین اشتباه» این کشور میدانند.
حال با این مقدمه کوتاه پرسش اساسی که میتوان مطرح کرد آن است که در شرایط فعلی که هر دو سوی تنش به سخنی واحد و مشترک رسیدهاند چرا نباید همین همزبانی کمسابقه را بهانهای برای آغاز مذاکره در خصوص مسائل منطقهای قرار دهیم؟
بنا بر آنچه مقامات نظام گفتهاند علت مخالفت با مذاکره منطقهای با ایالات متحده و اروپا آن است که اهداف این طرفها با طرف دیگر چنین مذاکرهای که جمهوری اسلامی باشد در مسائل منطقهای متفاوت است. این موضوع شاید در دوران پیش از ترامپ قابل فهم بود اما حالا که او نیز همچون مقامات ایرانی بر این باور است که نقشآفرینی این چنینی آمریکا در خاورمیانه خطا بوده است چطور؟ آیا امروز هم اهداف دو طرف مذاکره متفاوت است؟!
واقعیت آن است که به توافق رسیدن با ایالات متحده درباره مسائل منطقهای اولاً در دوران ترامپ سادهتر از پیش و پس از آن خواهد بود و ثانیاً چنین توافقی میتواند سبب کاهش تنشهای موجود و خطرناک میان ایران با عربستان و دیگر همپیمانانش باشد.
حال باید منتظر ماند و دید که آیا مسئولان دستگاه سیاست خارجی کشور از این فرصت استفاده خواهند کرد و یا این مقطع زمانی نیز به فهرست طولانی فرصتهای از دست رفته در سیاست افزوده میشود.