پروندههای اختلافی باز میان جمهوری اسلامی و عربستان سعودی اندک نیست و برخی از آنان نیز پیچیدگیهایی جدی دارد. پرسش اساسی در این باره آن است که آیا توانِ «خان» برای غلبه بر فضای سرد و البته پر تنش میان ایران و عربستان کافیست یا همچون مکرونِ فرانسوی که در موضوع مذاکره مستقیم میان رهبران جمهوری اسلامی و ایالات متحده ناکام ماند پروژهای شکستخورده را به پیش میبرد؟!
تفاوت نقشآفرینی میانجیگرانه عمران خان و امانوئل مکرون آن است که دو سوی معادلهای که نخستوزیر پاکستان در پی نزدیک کردن آنان به میز مذاکره مستقیم است (ایران و عربستان) نسبت به او با دیدهای مثبت مینگرند، بر خلاف رییسجمهور فرانسه که نه توانسته بود اعتماد تصمیمگیران جمهوری اسلامی را جلب کند و نه از سوی دونالد ترامپ، رییسجمهور آمریکا بهعنوان میاجیگر به رسمیت شناخته شده بود.
اما عمران خان نیز با وجود این ویژگی مثبت برای میانجیگری با مشکلی بزرگتر مواجه است و آن اینکه او و کشورش نقش تاثیرگذار جدی در معادلات منطقهای و جهانی ندارند و در نتیجه نمیتوانند ظرفیت کافی برای چنین نقشآفرینی بزرگی را داشته باشند. مشکل بزرگتر نیز این است که پاکستان اساساً نمیتواند نقشی در کاهش تنشها میان ایران و عربستان در پروندههای باز اختلافی میان این دو کشور داشته باشد. زیرا اختلافات این دو قدرت منطقهای از سوریه تا یمن، از امنیت خلیج فارس تا بحرین و همچنین خطرات امنیتی در داخل این دوکشور را شامل میشود. با نگاهی به مختصات رفتار دیپلماتیک پاکستان به رهبری عمران خان میتوان به این نتیجه رسید که این کشور اگر بخواهد هم نمیتواند این گستره وسیع از اختلافات را کاهش دهد.
به نظر میآید که پرونده روابط تنشآلود میان ایران و عربستان تنها و تنها با مذاکره مستقیم و بی واسطه دو طرف حل و فصل خواهد شد و پروژه میانجیتراشی تنها و تنها سبب از دست رفتن زمان طلایی دیپلماسی خواهد شد. از همین رو به نظر میآید که بهتر آن است که با قدردانی از میانجیگران به جای وقت گذراندن بیهوده با آنان به طراحی مذاکرات مستقیم با همسایه جنوبی بیندیشیم.