برای درک شرایط بحرانی اقتصاد ایران دیگر نیازی به سرک کشیدن به آمارهای رسمی و غیررسمی از شاخصهای اقتصادی نیست، امروز دیگر کسی را نمیتوان یافت که نپذیرد شرایط اقتصادی ایران وخیم است و تا مرحله مرگ و نیستی این اقتصاد بیمار چند گام بیشتر باقی نمانده است. امروز دیگر تفاوتی ندارد که مدافع دولت به معنای قوه مجریه و یا مخالف آن باشیم، حامی نظام سیاسی باشیم یا براندازی آن را راهحل بدانیم، اصلاحطلب باشیم یا اصولگرا یا تحولخواه یا برانداز یا هر عقیده و دیدگاه دیگری؛ امروز همگان به این نتیجه قطعی رسیدهاند که شرایط کنونی را حداقل در حوزه اقتصادی آن نمیتوان ادامه داد. شاهد این روزهای آن هم وضعیت بازار ارز است که قیمتهایی را تجربه میکند که تا همین چند سال پیش کسی آن را باور نمیکرد. بر اساس آنچه اخیرا اعلام شده است تحریمهای جدید ایالات متحده نیز کمترین منافذ موجود در مسیر نقل و انتقال مالی را نیز از میان برده و دیگر راهی برای تنفس باقی نمانده است. اما راهحل چیست و چه باید کرد؟ و یا به تعبیر دقیقتر چه میتوان کرد؟! درباره راهحلها دیدگاههای گوناگونی مطرح میشود، برخی بر این باور هستند که راهحل مشکلات، مذاکره و سامان دادن به سیاست خارجی است و با مثال زدن از برجام و مذاکرات هستهای در سالهای ۹۲ تا ۹۴ تاکید دارند که ریشه آنچه امروز در اقتصاد شاهد هستیم صرفا حاصل خروج آمریکا از برجام است و دلار سیهزار تومانی را تحریمها آورده است. آنچه رئیسجمهور درباره «لعن و نفرین به کاخ سفید» میگوید نیز از همین جنس است. گروهی دیگر معتقدند علاوه بر تحریمها خطای راهبردی مراکز تصمیمگیری در عدم تصویب لوایح مرتبط با FATF نیز بحرانی را بر بحران تحریمها افزوده و باید بخشی از مشکلات امروز را ناشی از خطای راهبردی در این بخش دانست. برخی دیگر اما در نقطه مقابل بر این باور هستند که آنچه سبب به وجود آمدن این بحران همهجانبه در اقتصاد ایران شده است، نه تحریم خارجی بلکه ناکارآمدی داخلی و به طور مشخص و صرفا قوه مجریه است و اگر مقامات دولتی به توان داخلی تکیه میکردند و «مدیریت جهادی و انقلابی» داشتند مسائل و بحرانهایی که در آن گرفتار آمدهایم وجود نمیداشت. آنچه سیدابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضاییه به اشاره و محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی به تصریح میگویند از همین جنس است. آنان همواره تاکید دارند که تحریم و فشارهای خارجی زمانی میتواند سبب ایجاد بحران شود که در درون کشور مسئولان و مدیران ناتوانی داشته باشیم. در کنار این دو رویکرد که بیشتر در میان مسئولان مشاهده میشود، دیدگاه سومی هم هست که بیشتر در میان مردم خریدار دارد. بر اساس این دیدگاه آنچه بحران اقتصادی را پدید آورده است بیشتر از آنکه ناشی از تحریم خارجی و یا ناکارآمدی داخلی باشد به علت فساد مدیریتی و سیستمی گستردهای است که در سطوح مختلف مدیریتی شاهد آن هستیم. بر مبنای این دیدگاه تا زمانی که فساد ساختاری از میان نرود و یا حداقل عزم و برنامهای برای از میان بردن آن به وجود نیاید حتی اگر تمامی تحریمها نیز برداشته شود و هر مدیری هم به کرسیهای قدرت تکیه بزند نمیتوان امیدی به بهبود شرایط در حوزههای گوناگون به ویژه بحران اقتصادی موجود داشت.