برای رسیدن به دهستان کُتُک شهرستان اندیکا باید از اهواز تا مسجدسلیمان را طی کرد و قبل از ورود به شهر باید از سه راهی دانشگاه آزاد مسجدسلیمان راهی اندیکا شد. بعد از رسیدن به بخش «آبژدان» که باید مسیری حدوداً ۲ ساعت و نیمه طی شود، تازه ماجرا آغاز میشود چون باید مسیری حداقل ۲ ساعته را از آبژدان اندیکا فاصله گرفته و با عبور از قلعه خواجه و قاسم آباد در نزدیکی دشت سرسبز شیمبار به دهستان «کُتُک» برسیم. با عبور از دشت و شط «شیمبار» با زیباییهای خاص و بینظیر منطقه همچون اسبهای وحشی، پسته کوهی، انگورهای سیاه وحشی، صنوبر و بلوطهای هزار سالهای روبهرو شدیم که جزو یکی از خوراکیهای اصلی مردم کُتُک است. کوه زیبای «کِی نو» با ارتفاع سه هزار و ۷۰۱ متر چادری از برف پوشیده و در میانههای تلالو خورشید برای خنکای نسیم بهاری تلاش میکند. حداقل ۲۵ تا ۳۰ کیلومتر مسیر بعد از شیمبار تا کُتُک را باید در جادهای سپری کرد که گاهی ماشین را متوقف میکند و به دلیل نبود راه عبور مناسب و همچنین آسفالت در بخشی از مسیر باید سوار بر موتور یا حیوانات اهلی شویم تا به غارنشینها برسیم.
ساکنان غارنشین «کُندههای کُتُک سوخته» ریزش جادهای را نشان میدهند که باعث تخریب بنای خانههای عشایریشان شده و از سالها نامه نگاری بی نتیجه برای جابهجایی منازل خود گلایه میکنند. در مسیر حتی پل کوچکی را نشان میدهند که هنگام بارشهای فصلی امکان استفاده از آن وجود ندارد، جاده و منطقه سراسر سیلابی میشود و گاهی برای عبور و مرور در چنین شرایطی همچون اهالی «شیمبار» به ریسمان متوسل میشوند. یک جایی دیگر ماشین هم کم آورده و نفسش بند میآمد، آن وقت بود که باید دل به کوهستان سپرده و یک باره از ارتفاع قله به قعر دره پرتاب شویم تا برخی از نفرات ساکن در این غارها را ببینیم. غارهای دست ساختهای که قدمت آنها بیش از ۵۰ سال است، در دل کوهستان، ماوایی برای اهالی کُتُک شدهاند؛ غارهایی که تونل وحشت را تعبیر و برخی از آنها دالانهای پیچ در پیچ داشته و گویی برزخ را برای افراد ترسیم کردهاند. زیراندازهای ساده که بیشتر آنها را موکتهای مندرس تشکیل داده و صندوقچههایی که شاید در نوستالژی افراد برای کلکسیون قابل تصور بود؛ آینه و چراغهای نفتی که از دیوارههای غار با هر نگاه به اینسو و آنسوی خیال پریشان اهالی پرتاب میشد.
کمد دیواری ساکنان به سبک سنتی در دیوارههای غار حفاری و سقف و دیوارههای غار نه از رنگ سنگ و کوه بلکه از دود چالهها، سیاه شده است؛ روسیاهی که دودههای آن باعث سردرد و کاهش سوی چشمان افراد سالمند میشود. چالههایی درست وسط غار حفاری شده است تا برای پخت نان، غذا و حتی گرم کردن فضای غار از آن بهره مند شوند؛ گلایه مند بودند از کمبود نفت، نبود برق و هیزم و خسته راههای رفته برای یافتن هیزم و همچنین تأمین آب آشامیدنی. سرویس بهداشتی و حمام هم که خیلی اوضاع جالبی نداشت و مردم گاهی با همین چالههای آتش، آب را گرم کرده و به وسیله کاسه سر و رویی میشستند و تازه نام آن را هم «استحمام» میگذاشتند... طناب خورجین الاغ را باز کرده و دبههای آب را به دست «بنیامین» میدهد، بعد هم از او میخواهد که برای خوراک دامها، گونیهای کاه و خوراک دام را جابهجا کند و با گلایه از نبود آب، مسکن مناسب و جاده و راه دسترسی میگوید: «همه ساکنان منطقه کُتُک آب ندارند و باید با خر آب بیاورند؛ برای این کار باید مسیر ۱۰ کیلومتری را هر روز طی کنند.» یکی از ساکنان غارها با اشاره به سن ۶۲ ساله خود و زندگی از کودکی در همین منطقه ادامه میدهد: خانههای روستایی ما بر اثر ریزش کوه و جاده تخریب و حتی ۲ نفر هم جان خود را از دست دادهاند ولی محیط زیست مانع از جابهجایی منازل شده و اجازه ساخت مسکن در اراضی پدری را نمیدهد. یکی دیگر از زنان ساکن در غارهای کُندههای کُتُک سوخته که از حضور افراد غیر بومیخسته شده است با گلایه از حضور مسئولان کشوری و حتی یکی از استانداران سابق خوزستان میگوید: «اینجا که زندگی نداریم، بدون آب، برق و حتی ساختمان! در غارها روزگار میگذرانیم و این به خاطر نبود رسیدگی مسئولان و ممانعت محیط زیست برای ساخت مسکن است.» این زن روستایی اضافه میکند: «حتی سیلندر گاز هم به ما نمیدهند و با آتش این چالهها کور شدیم و همه غار مملو از دود شده است.» یکی دیگر از زنان هم با اشاره به زندگی حدود ۵۰ ساله در این منطقه و غارنشینی اهالی میگوید: «رطوبت زیر پا باعث نم دادن به همین یک متر موکت شد، آب باران از سقف غار چکه میکند، برق هم که نداریم و اگر آفتاب نباشد، کور میشویم.» او با اشاره به نبود کمد و تلویزیون در زندگی اهالی دهستان کُتُک گلایه میکند: «اگر زلزله هم بیاید و کوهی بر سر ما بریزد، هیچ آثاری به جا نمیماند؛ همه ما «پناه بر خدایی» و به لطف خدا زنده هستیم؛ کسی نیست که بگوید، اینها زنده هستند یا نه، حتی اگر زلزله بیاید زیر همین کوه خاک میشویم.» این زن غارنشین دهستان کُتُک با طرح این سوال که چرا محیط زیست برای ساخت خانه در اراضی پدریشان اجازه نمیدهد، یادآور میشود: «هرجایی برای پیگیری لازم باشد، رفتهایم ولی کسی به ما کمک نمیکند؛ آب از سقف چکه میکند، درست همان شبهای بارانی که مردم در خواب هستند، همه ما باید آبروبی کنیم تا مبادا همین چهار کاسه و لیوان زندگیمان همراه با اعضای خانواده به دست سیلاب سپرده شود.»