تک واژهای که نظر رسانههای داخلی و خارجی را به خود جلب کرد و زمزمهها در رابطه با گفتگوی ایران و آمریکا را تشدید کرد.
در همین باره علی نصری کارشناس ارشد روابط بین الملل با تخصص دیپلماسی عمومی درباره اقدام ویتکاف به خبرآنلاین گفت: در ادبیات دیپلماسی عمومی، چنین پیامهایی را میتوان در دسته «سیگنالهای نرم» (Soft Signals) طبقهبندی کرد؛ پیامهایی که مستقیماً دعوت به میز مذاکره نیست، اما با استفاده از فضاسازی مثبت، کاهش تنش روانی و بازتعریف تصویر طرف مقابل، مسیر را برای تعاملات بعدی هموار میسازند. نصری درباره اعلام خبر مذاکره از سوی ترامپ نیز می گوید: نمایش ترامپ حاوی سه پیام مهم بود.
وی افزود: همانطور که دکتر عراقچی بهدرستی اشاره کردند، آنچه برای دستگاه دیپلماسی کشور اهمیت دارد، نه شکل مذاکرات - چه مستقیم و چه غیرمستقیم - بلکه «موثر» یا «غیرموثر» بودن آن در جهت تأمین منافع ملی و پاسخگویی به مطالبات مردم است. محور اصلی توجه، نتیجهای است که بتواند نیازهای کشور را بهدرستی برآورده سازد، نه قالب ظاهری گفتگوها.
تبدیل واژههایی مانند «مذاکره مستقیم» به خط قرمز سیاسی، صرفاً محدودیت ایجاد کردن و کاهش قدرت مانور دستگاه دیپلماسی خودمان است، چرا که سایر کشورها چنین محدودیتهایی برای خود تعریف نمیکنند. وی ادامه داد: انتقاداتی که به وزارت خارجه وارد میشود مبنی بر اینکه چرا خبر مذاکرات ابتدا از طرف آمریکایی منتشر شده، به هیچ وجه واقعبینانه و منصفانه نیست. در سیاست خارجی، هر سخنی که از زبان مسئولین بیان میشود همزمان دو مخاطب دارد؛ افکار عمومی داخلی و طرفهای خارجی. بنابراین، سکوت یا زمانبندی دقیق در اطلاعرسانی نه از سر انفعال، بلکه بخشی از یک محاسبه هوشمندانه و راهبردی است.با توجه به سابقه عهدشکنی دولت آمریکا در مذاکرات پیشین، منطقی و محتاطانه بود که دستگاه دیپلماسی کشورمان در اعلام رسمی خبر مذاکرات شتاب نکند، تا زمینه بهرهبرداری رسانهای یا تکذیب احتمالی از سوی طرف آمریکایی فراهم نشود.
نصری افزود: اظهارات ترامپ درباره تمایل به مذاکره با ایران در کنار نتانیاهو، حامل همان پیامهایی است که بارها به صراحت بیان کرده است. این نمایش رسانهای-سیاسی را میتوان حاوی سه پیام دانست: نخست، ترجیح ایالات متحده به حل مسئله از طریق مذاکره مستقیم با ایران. دوم، ایستادن آمریکا در کنار اسرائیل و هشدار ضمنی مبنی بر اینکه در صورت شکست گفتگوها، ممکن است سیاستهای پیشنهادی نتانیاهو در قبال ایران در دستور کار قرار گیرد. و سوم، نمایش اقتدار شخص ترامپ به عنوان چهره محوری در سیاست خارجی آمریکا. او با چنین نمایشی خود را مرجع اصلی تصمیمگیری نشان میدهد که نیازی به هیچگونه هماهنگی با دیگران - حتی نزدیکترین همپیمانان خود، ندارد؛ سیاستهای کلان را به تنهایی اعلام و سپس هدایت میکند در مورد شخص دونالد ترامپ، قطعاً جنبههای نمایشی و غیرمتعارف پررنگتر است، اما اهداف سیاسی و راهبردی آمریکا، در تصمیمات او همچنان بر قوه خود باقیاند.