کد خبر: ۱۱۵۲۰۴
این نامه تهدید بود یا نصیحت؟

بازتاب نامه آمرانه آیت الله یزدی به یک مرجع تقلید

گروه سياسي: اگر خبرگزاری حوزه نامه سرگشاده یا سرگشوده آیت‌اله شیخ محمد یزدی به آیت‌اله سید موسی شبیری زنجانی از مراجع تقلید را منتشر نکرده بود، این تصور که نامه واقعی نباشد و مانند برخی از اخبار فضای مجازی ساخته و پرداخته کسانی با هدف اختلاف‌افکنی باشد، دور نبود اما حال که صحت نامه روشن شده جای طرح چند نکته هست.

به گزارش عصر ایران، قضیه از این قرار است که آیت‌اله شبیری زنجانی از مراجع تقلید قم به تهران آمده بوده و شماری از شخصیت‌های سیاسی از جمله رئيس‌جمهوری اسبق ایران در دوران اصلاحات، وزیر کشور دولت‌های سازندگی و اصلاحات، دادستان کل کشور در دهه ۶۰ و منصوب امام خمینی در شورای سرپرستی صدا‌وسیما و امور حج و چند چهره روحانی دیگر به دیدار ایشان رفته‌اند و این تصویر در فضای مجازی انعکاس یافته و خبرگزاری جمهوری اسلامی هم در گفت‌وگوی تازه خود با محمدرضا خاتمی جزییات این دیدار را جویا شده و او هم گفته در حد دیدار شاگردان سابق با استاد و مرجع تقلید بوده است نه بیشتر. آقای یزدی اما این افراد را مسأله‌دار و کسانی دانسته که برای نظام جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری احترامی قایل نیستند؛ در حالی که چنین اتهامی را تاکنون هیچ شخص دیگری به آنان وارد نساخته بود و حتی روزنامه کیهان نیز که منتقد صریح این شخصیت‌هاست، هیچگاه چنین ادعایی را علیه آنان مطرح نمی‌کند و به موضوعات دیگر می‌پردازد. چند نکته اما از این قرار است: ۱. آقای یزدی نوشته‌اند ‌این موضوع ناراحتی و تعجب مقلدان و حوزویان را در پی داشته است. ‌آیا ایشان که خود فقیه و مجتهدند، در زمره مقلدین آقای شبیری‌اند یا مقلدین به ایشان وکالت داده‌اند یا می‌توانند از جانب همه حوزویان سخن بگویند یا مگر غالب دیدار‌کنندگان خود حوزوی و ملبس به لباس روحانی نیستند؟ چگونه دیدار چند روحانی با یک مرجع تقلید باعث ناراحتی همه حوزویان می‌شود؟ (تازه غیرروحانی و غیر ملبس‌شان هم یک چند در لباس روحانیت بوده.) درست‌تر این بود که می‌نوشتند ناراحتی من و اگر در جامعه مدرسین مطرح شده از جانب تشکل متبوع سخن می‌گفتند نه قاطبه حوزویان و مقلدان. نکته اصلی اما این است که نامه شبیه نامه یک روحانی یا شخصیت سیاسی به یک مرجع تقلید یا حتی غیر مرجع نیست. شبیه نامه یک مقام بالاتر اداری به فردی پایین‌تر است؛ در حالی که مرجعیت و روحانیت شیعه از این چهارچوب‌ها رها بوده است. ۲. نوشته‌اند چگونه فرصت ملاقات با هیأت رئيسه مجمع عمومی اساتید را پیدا نمی‌کنید اما فرصت ملاقات با این آقایان را پیدا می‌کنید؟ آخر این دیگر چه سئوالی است؟ هر فردی ممکن است فرصت یا علاقه ملاقات با فردی یا گروهی را داشته باشد و با دیگری نداشته باشد یا پیش نیاید. می‌توان یک مقام اجرایی را این گونه مورد سئوال قرار داد چون با بودجه بیت‌المال وظیفه رسیدگی به همه را دارد اما با دیگران چگونه می‌توان؟ در پایان خرداد سال ۵۶ مرحوم مطهری در لندن در خانه دکتر سروش بود و شریعتی درگذشت اما در مراسم تشییع جنازه دکتر شریعتی شرکت نکرد. در حالی که مرحوم دکتر مفتح تا دمشق هم رفت و زیر تابوت دکتر را گرفت. می‌توان بر مطهری خرده گرفت که چرا مفتح رفت و شما نرفتی؟ هیچکس اما خرده نگرفت. چون نوع روابط روحانیون با دکتر شریعتی متفاوت بود. مثلا آیت‌اله خامنه‌ای بسیار علاقه‌مند بودند و در مشهد به منزل پدر او رفتند و تسلیت گفتند و برخی اما همچنان منتقد بودند. حال آقای شبیری به هر دلیلی به تهران آمده بود و در خانه علاقه‌مندی یا دوستی مستقر شده و دیگران هم به دیدار رفتند. کجای این کار عجیب است؟ ۳. جمله پایانی آیت‌اله یزدی بسیار شگفت‌آور است و بی‌سابقه: لازم است احترام و شئون مرجعیت را رعایت و‌ترتیبی اتخاذ فرمایید این گونه مسایل دیگر تکرار نشود. این لحن نه با جایگاه این دو سازگار است و نه با اقتضائات حوزوی و مگر مراجع شیعه در استخدام نهادی هستند که مثل کارمندان به آنان تذکر داده شود؟ اگر آقای شبیری مرجع است، آقای یزدی که در مقام مرجعیت و افتا نیست، چگونه امر می‌کند و اگر تکرار کند چه می‌شود؟ چگونه برخورد می‌کنند؟ این جمله هم قابل تأمل است: مقام و احترام شما در سایه احترام به نظام اسلامی حاکم، رهبری و شأن مرجعیت است. وقتی خود نظام و رهبری در ذیل دین و مذهب تعریف می‌شوند، چگونه می‌توان مرجعیت را این گونه توصیف کرد و مگر بی‌احترامی‌ای از کسی سر زده است؟ ۴. برخی اتفاقات در تاریخ انقلاب اسلامی در این چهل سال بعضی را به این اشتباه انداخته که استثنا را تعمیم و تسری دهند و به قاعده تبدیل کنند. مثلا این که جامعه مدرسین در سال۶۱ آیت‌اله سیدکاظم شریعتمداری را از مرجعیت خلع کرد، نباید این تصور را ایجاد کند که این استثنا یک قاعده است و این رویه را الی‌الابد ادامه دهند، یا این که اولین رئيس‌جمهوری ایران عزل شد، استثنا بود و قاعده اتمام دوره است؛ مگر مورد شهید رجایی که با شهادت به دو ماه هم نرسید. ما در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و تحت شدیدترین هجوم تبلیغاتی و رسانه‌ای و اقتصادی قرار داریم. آنگاه باید اردوگاه خودمان را هم بر هم بزنیم و گمان کنیم استثنای ۳۶ سال قبل را می‌توانیم دوباره معیار قرار دهیم آن هم به صرف یک ملاقات؟ مگر مرجع مورد مراجعه آحاد شهروندان و مقلدان و ارادتمندان نیست؟ آیا باید از آقای یزدی اجازه می‌گرفتند؟ در نامه آقای یزدی اما این احساس وجود دارد که میل به تسری استثناها به قاعده وجود دارد. ۵. آیت‌اله یزدی در انتخابات هفتم اسفند ۹۴ از راهیابی به مجلس خبرگان رهبری بازماند. دیدارکنندگان با آیت‌اله شبیری از فهرست رقیب حمایت کرده بودند. لحن تند این نامه این شائبه را ایجاد می‌کند که از فهرست مورد حمایت مرحوم هاشمی رفسنجانی و رئيس‌جمهوری اسبق ناراضی‌اند و این زیبنده نیست؛ در حالی که رقابت در ذات انتخابات نهفته است و مگر کاندیداهای مورد حمایت خود اصول‌گرایان با هم رقابت نمی‌کردند؟ ۶. جای این سئوال هم هست که چرا شاهد چنین نامه‌هایی با چنین لحنی به رئيس‌جمهور سابق مورد حمایت که بعدتر سرکشی کرد، نبودیم و حالا یک مرجع تقلید را این گونه مخاطب قرار می‌دهند؟ ۷. این گونه واکنش‌ها مسبوق نیست؛ کما این که آیت‌اله یزدی حتی در مقام پاسخ به جانشین خود در قوه قضاییه در سال ۷۸ برنیامد که در همان ابتدا گفت: یک ویرانه را تحویل گرفته است. ‌از این سخن آیت‌اله هاشمی شاهرودی البته تعابیر مختلفی صورت پذیرفت و برخی گفتند منظور به لحاظ اداری و امکانات است اما به هر رو پاسخی ندادند یا اگر دادند، با این لحن نبود. ۸. مرجعیت و روحانیت تشیع یک نهاد دیرپا و از سرمایه‌های اجتماعی‌اند و به تعبیر آقای دکتر صالحی، وزیر ارشاد که خود نسبتی وثیق با حوزه دارد پشتوانه حفظ هویت شیعی به شمار می‌آیند. پس همان گونه که ایشان در توییت شامگاه شنبه پنجم آبان خود تصریح کرده است، مواظب باشیم مراجع پاک زیست را با تابلوی دغدغه حفظ نظام، موهون نکنیم و میراث تاریخی تشیع را به تاراج نسپاریم. ۹. اگر خشم آقای محمد یزدی ناشی از رویکرد مردم در انتخابات اسفند ۹۴ تفسیر شود، در این صورت از نظر ایشان لابد همه کسانی که در استان تهران‌ترجیح دادند با رأی به دیگران مانع راهیابی ایشان به خبرگان شوند مسأله‌دار هستند و آیا این توهین به مردم نیست؟ مردمی که به ندای رهبری برای شرکت در انتخابات پاسخ مثبت دادند و موجب قوام و دوام نظام شدند؟ ۱۰. اشاره آیت‌اله یزدی به مجمع اساتید یادآور زمزمه‌هایی است که پس از مهاجرت حجت‌الاسلام سیدعلی خمینی به نجف درگرفت و این شایعه پیچید که نواده امام احساس می‌کند برای تدریس در حوزه ناگزیر از عدول از سنت‌های حوزوی و ورود به پاره‌ای ساز و کارهای تازه است که تنوع و آزادی فکر حوزه را مورد سئوال قرار می‌دهد یا این گونه به نظر می‌رسد ولو چنین نباشد. آیا لحن تند رئيس جامعه مدرسین خطاب به یک مرجع تقلید پاسخی به پرسش کسانی نیست که از مهاجرت نواده امام به نجف متعجب بودند؟

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد
1397/8/7 -  شماره 4319
جستجو
جستجو
بالای صفحه
کد خبر: ۱۱۵۲۰۴
این نامه تهدید بود یا نصیحت؟

بازتاب نامه آمرانه آیت الله یزدی به یک مرجع تقلید

گروه سياسي: اگر خبرگزاری حوزه نامه سرگشاده یا سرگشوده آیت‌اله شیخ محمد یزدی به آیت‌اله سید موسی شبیری زنجانی از مراجع تقلید را منتشر نکرده بود، این تصور که نامه واقعی نباشد و مانند برخی از اخبار فضای مجازی ساخته و پرداخته کسانی با هدف اختلاف‌افکنی باشد، دور نبود اما حال که صحت نامه روشن شده جای طرح چند نکته هست.

به گزارش عصر ایران، قضیه از این قرار است که آیت‌اله شبیری زنجانی از مراجع تقلید قم به تهران آمده بوده و شماری از شخصیت‌های سیاسی از جمله رئيس‌جمهوری اسبق ایران در دوران اصلاحات، وزیر کشور دولت‌های سازندگی و اصلاحات، دادستان کل کشور در دهه ۶۰ و منصوب امام خمینی در شورای سرپرستی صدا‌وسیما و امور حج و چند چهره روحانی دیگر به دیدار ایشان رفته‌اند و این تصویر در فضای مجازی انعکاس یافته و خبرگزاری جمهوری اسلامی هم در گفت‌وگوی تازه خود با محمدرضا خاتمی جزییات این دیدار را جویا شده و او هم گفته در حد دیدار شاگردان سابق با استاد و مرجع تقلید بوده است نه بیشتر. آقای یزدی اما این افراد را مسأله‌دار و کسانی دانسته که برای نظام جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری احترامی قایل نیستند؛ در حالی که چنین اتهامی را تاکنون هیچ شخص دیگری به آنان وارد نساخته بود و حتی روزنامه کیهان نیز که منتقد صریح این شخصیت‌هاست، هیچگاه چنین ادعایی را علیه آنان مطرح نمی‌کند و به موضوعات دیگر می‌پردازد. چند نکته اما از این قرار است: ۱. آقای یزدی نوشته‌اند ‌این موضوع ناراحتی و تعجب مقلدان و حوزویان را در پی داشته است. ‌آیا ایشان که خود فقیه و مجتهدند، در زمره مقلدین آقای شبیری‌اند یا مقلدین به ایشان وکالت داده‌اند یا می‌توانند از جانب همه حوزویان سخن بگویند یا مگر غالب دیدار‌کنندگان خود حوزوی و ملبس به لباس روحانی نیستند؟ چگونه دیدار چند روحانی با یک مرجع تقلید باعث ناراحتی همه حوزویان می‌شود؟ (تازه غیرروحانی و غیر ملبس‌شان هم یک چند در لباس روحانیت بوده.) درست‌تر این بود که می‌نوشتند ناراحتی من و اگر در جامعه مدرسین مطرح شده از جانب تشکل متبوع سخن می‌گفتند نه قاطبه حوزویان و مقلدان. نکته اصلی اما این است که نامه شبیه نامه یک روحانی یا شخصیت سیاسی به یک مرجع تقلید یا حتی غیر مرجع نیست. شبیه نامه یک مقام بالاتر اداری به فردی پایین‌تر است؛ در حالی که مرجعیت و روحانیت شیعه از این چهارچوب‌ها رها بوده است. ۲. نوشته‌اند چگونه فرصت ملاقات با هیأت رئيسه مجمع عمومی اساتید را پیدا نمی‌کنید اما فرصت ملاقات با این آقایان را پیدا می‌کنید؟ آخر این دیگر چه سئوالی است؟ هر فردی ممکن است فرصت یا علاقه ملاقات با فردی یا گروهی را داشته باشد و با دیگری نداشته باشد یا پیش نیاید. می‌توان یک مقام اجرایی را این گونه مورد سئوال قرار داد چون با بودجه بیت‌المال وظیفه رسیدگی به همه را دارد اما با دیگران چگونه می‌توان؟ در پایان خرداد سال ۵۶ مرحوم مطهری در لندن در خانه دکتر سروش بود و شریعتی درگذشت اما در مراسم تشییع جنازه دکتر شریعتی شرکت نکرد. در حالی که مرحوم دکتر مفتح تا دمشق هم رفت و زیر تابوت دکتر را گرفت. می‌توان بر مطهری خرده گرفت که چرا مفتح رفت و شما نرفتی؟ هیچکس اما خرده نگرفت. چون نوع روابط روحانیون با دکتر شریعتی متفاوت بود. مثلا آیت‌اله خامنه‌ای بسیار علاقه‌مند بودند و در مشهد به منزل پدر او رفتند و تسلیت گفتند و برخی اما همچنان منتقد بودند. حال آقای شبیری به هر دلیلی به تهران آمده بود و در خانه علاقه‌مندی یا دوستی مستقر شده و دیگران هم به دیدار رفتند. کجای این کار عجیب است؟ ۳. جمله پایانی آیت‌اله یزدی بسیار شگفت‌آور است و بی‌سابقه: لازم است احترام و شئون مرجعیت را رعایت و‌ترتیبی اتخاذ فرمایید این گونه مسایل دیگر تکرار نشود. این لحن نه با جایگاه این دو سازگار است و نه با اقتضائات حوزوی و مگر مراجع شیعه در استخدام نهادی هستند که مثل کارمندان به آنان تذکر داده شود؟ اگر آقای شبیری مرجع است، آقای یزدی که در مقام مرجعیت و افتا نیست، چگونه امر می‌کند و اگر تکرار کند چه می‌شود؟ چگونه برخورد می‌کنند؟ این جمله هم قابل تأمل است: مقام و احترام شما در سایه احترام به نظام اسلامی حاکم، رهبری و شأن مرجعیت است. وقتی خود نظام و رهبری در ذیل دین و مذهب تعریف می‌شوند، چگونه می‌توان مرجعیت را این گونه توصیف کرد و مگر بی‌احترامی‌ای از کسی سر زده است؟ ۴. برخی اتفاقات در تاریخ انقلاب اسلامی در این چهل سال بعضی را به این اشتباه انداخته که استثنا را تعمیم و تسری دهند و به قاعده تبدیل کنند. مثلا این که جامعه مدرسین در سال۶۱ آیت‌اله سیدکاظم شریعتمداری را از مرجعیت خلع کرد، نباید این تصور را ایجاد کند که این استثنا یک قاعده است و این رویه را الی‌الابد ادامه دهند، یا این که اولین رئيس‌جمهوری ایران عزل شد، استثنا بود و قاعده اتمام دوره است؛ مگر مورد شهید رجایی که با شهادت به دو ماه هم نرسید. ما در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و تحت شدیدترین هجوم تبلیغاتی و رسانه‌ای و اقتصادی قرار داریم. آنگاه باید اردوگاه خودمان را هم بر هم بزنیم و گمان کنیم استثنای ۳۶ سال قبل را می‌توانیم دوباره معیار قرار دهیم آن هم به صرف یک ملاقات؟ مگر مرجع مورد مراجعه آحاد شهروندان و مقلدان و ارادتمندان نیست؟ آیا باید از آقای یزدی اجازه می‌گرفتند؟ در نامه آقای یزدی اما این احساس وجود دارد که میل به تسری استثناها به قاعده وجود دارد. ۵. آیت‌اله یزدی در انتخابات هفتم اسفند ۹۴ از راهیابی به مجلس خبرگان رهبری بازماند. دیدارکنندگان با آیت‌اله شبیری از فهرست رقیب حمایت کرده بودند. لحن تند این نامه این شائبه را ایجاد می‌کند که از فهرست مورد حمایت مرحوم هاشمی رفسنجانی و رئيس‌جمهوری اسبق ناراضی‌اند و این زیبنده نیست؛ در حالی که رقابت در ذات انتخابات نهفته است و مگر کاندیداهای مورد حمایت خود اصول‌گرایان با هم رقابت نمی‌کردند؟ ۶. جای این سئوال هم هست که چرا شاهد چنین نامه‌هایی با چنین لحنی به رئيس‌جمهور سابق مورد حمایت که بعدتر سرکشی کرد، نبودیم و حالا یک مرجع تقلید را این گونه مخاطب قرار می‌دهند؟ ۷. این گونه واکنش‌ها مسبوق نیست؛ کما این که آیت‌اله یزدی حتی در مقام پاسخ به جانشین خود در قوه قضاییه در سال ۷۸ برنیامد که در همان ابتدا گفت: یک ویرانه را تحویل گرفته است. ‌از این سخن آیت‌اله هاشمی شاهرودی البته تعابیر مختلفی صورت پذیرفت و برخی گفتند منظور به لحاظ اداری و امکانات است اما به هر رو پاسخی ندادند یا اگر دادند، با این لحن نبود. ۸. مرجعیت و روحانیت تشیع یک نهاد دیرپا و از سرمایه‌های اجتماعی‌اند و به تعبیر آقای دکتر صالحی، وزیر ارشاد که خود نسبتی وثیق با حوزه دارد پشتوانه حفظ هویت شیعی به شمار می‌آیند. پس همان گونه که ایشان در توییت شامگاه شنبه پنجم آبان خود تصریح کرده است، مواظب باشیم مراجع پاک زیست را با تابلوی دغدغه حفظ نظام، موهون نکنیم و میراث تاریخی تشیع را به تاراج نسپاریم. ۹. اگر خشم آقای محمد یزدی ناشی از رویکرد مردم در انتخابات اسفند ۹۴ تفسیر شود، در این صورت از نظر ایشان لابد همه کسانی که در استان تهران‌ترجیح دادند با رأی به دیگران مانع راهیابی ایشان به خبرگان شوند مسأله‌دار هستند و آیا این توهین به مردم نیست؟ مردمی که به ندای رهبری برای شرکت در انتخابات پاسخ مثبت دادند و موجب قوام و دوام نظام شدند؟ ۱۰. اشاره آیت‌اله یزدی به مجمع اساتید یادآور زمزمه‌هایی است که پس از مهاجرت حجت‌الاسلام سیدعلی خمینی به نجف درگرفت و این شایعه پیچید که نواده امام احساس می‌کند برای تدریس در حوزه ناگزیر از عدول از سنت‌های حوزوی و ورود به پاره‌ای ساز و کارهای تازه است که تنوع و آزادی فکر حوزه را مورد سئوال قرار می‌دهد یا این گونه به نظر می‌رسد ولو چنین نباشد. آیا لحن تند رئيس جامعه مدرسین خطاب به یک مرجع تقلید پاسخی به پرسش کسانی نیست که از مهاجرت نواده امام به نجف متعجب بودند؟

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد