احساس ناراحتی بیشتر در هنگام غروب یا از دست دادن توجه و علاقه به زندگی و از طرفی عدم توانایی در لذت بردن فرد مبتلا، موجب بروز افسردگی خواهد شد و به دنبال آن تصمیم گیری و اراده برای هر فعالیتی را مشکل می سازد. فرد نمی تواند به چیزهایی که دوست دارد بپردازد و به راحتی می توان خستگی را در وجود آن احساس کرد.فرد افسرده در بیشتر اوقات احساس بیقراری و اضطراب دارد و در این رابطه هیچگونه تمایلی به خورد و خوراک ندارد و رفته رفته وزن کم می کنند و برعکس مشاهده شده این روند در برخی افراد با وجود بروز افسردگی پراشتهایی و چاقی به همراه دارد.افسردگی موجب می شود تا دید فرد نسبت به اطرافیان خود منفی و خلق و خوی آن با اضطراب یا پرخاشگری و بیقراری همراه شود. در این رابطه زندگی اطرافیان از جمله خانواده همسر و فرزندان با این دسته افراد بیمار دستخوش تغییر فاحش خواهد شد. خشم و ناتوانی از روی ناکارآمدی، از عوامل رفتاری فرد افسرده و از طرفی باعث احساس گناه افراد خانواده فرد افسرده خواهد شد و از این رو برای مقابله با پیشرفت و یا گستردگی این بیماری نیاز است که در وهله نخست ارتباطگیری فرد افسرده با دیگران را به نحو صحیح برقرار و باب معاشرت و صحبت با اطرافیان را وسعت بخشید چراکه اگر به این نیاز روانی فرد بیمار پاسخ درستی داده شود قدم بزرگی در مسیر افزایش حس همدلی و احساس امنیت برای فرد مبتلا و خانواده آن برداشته خواهد شد و از سوی دیگر تفکرات منفی و خطاهای شناختی اطرافیان از فرد افسرده، برطرف خواهد شد.فعالیتهاي انسان دوستانه، تفریحی و ورزشی، هنری و خلاقانه همواره موجب خواهد شد که فرد بیمار و یا کسی که به یاس و ناامیدی دچار شده احساس توانمندی آن تقویت و ضمن کمک به همنوع انگیزههاي لذت و هوشمندی در آن به طور چشمگیر افزایش خواهد یافت.
مطالعه کتاب، بازیهاي هوشمندانه، نوشتن ایدههاي نو، ایجاد تغییرات جدید در محیط اطراف، آشپزی، ورزشهاي هوازی مانند شنا، ایروبیک، پیاده روی، عملکرد هورمونهاي شادی را در مغز فرد افسرده تسهیل می کند.تحرکات روزانه موجب خواهد شد تا فعل و انفعالات شیمیایی مغز از جمله فرد افسرده به سمت انگیزه مند شدن پیش رود برای این منظور پیشنهاد می شود هر چیزی که برای فرد بیمار زمینه هیجانی برای نمونه بازی کردن، مهمانی رفتن، خرید و فیلم دیدن از سوی خانواده و اطرافیان ایجاد کنند که این موارد گام موثر برای پیشگیری از افسردگی است.
در همین خصوص یك عضو پیوسته فرهنگستان علوم پزشکی ایران گفت: نشانگرهای اختلالات اعصاب و روان مانند افسردگی در بیشتر نقاط دنیا در زنان شاغل بیشتر از زنان خانهدار است اما در ایران برعکس است که نشان میدهد محیط خانه احتیاج به یک اصلاح اساسی دارد. کامران باقری لنکرانی افزود: در موضوع سلامت روان یک بحث در خصوص بیماریهاي مرتبط با آن مانند اضطراب و افسردگی داریم که آمارهای مختلف نشان می دهد این مسئله در بیشتر کشورهای دنیا آمار زنان بیشتر از مردان است در کشور ما نیز همین گونه است که احتیاج به درمانهاي خاص خودش دارد، اما موضوع مهم تر این است که چه کار کنیم تا سلامت روان حفظ شده و مختل نشود و به نوعی ارتقا یابد که این موضوع به مسائل اجتماعی بر می گردد و خیلیها هم ارتباطی به دارو درمانی ندارد بلکه احتیاج به مقاوم سازی زنان و خانواده آنها و همچنین به محیط حمایتی برای سلامت روان دارد.به عنوان مثال در بیشتر نقاط دنیا نشانگرهای اختلالات اعصاب و روان مانند افسردگی در زنان شاغل بیشتر از زنان خانهدار است اما در ایران برعکس است و این شاخصها در زنان خانه دار بالاتر است که نشان می دهد محیط خانه به یک اصلاح اساسی نیاز دارد تا زنان خانه دار که نقش مهمی را ایفا می کنند به این نقششان آگاه شوند و به آن احترام گذاشته شود و در خانواده محیط پرمهر و محبت تری وجود داشته باشد تا این اتفاقات رخ ندهد.
وی افزود: آمارهای بیشتر نقاط دنیا نشان میدهد که افراد متاهل نسبت به افراد مجرد سلامت روان بیشتری دارند اما در ایران و حداقل کلانشهرهای ما این آمار برعکس است یعنی متاهلها اختلال سلامت روان آنها بیشتر از مجردها است که باز این نشان می دهد که درون خانواده با مشکلات جدیدی روبرو هستیم و باید به آن توجه کنیم به همین خاطر یکی از میزگردهای مهم این همایش بحث سلامت روان درون خانواده بود و یکی از نکات مهمی که روی آن تاکید شد این بود که اگر به نقشهاي زنان و مردان در خانواده آن گونه که نظام هستی تعریف کرده توجه نکنیم بنیان این خانواده سست می شود.لنکرانی اظهارداشت: زنان در خانه به مهر احتیاج دارند و قدرت در خانواده به معنی جهت دهی به فعالیتها احتیاج به مدیریت مردانه دارد اما وقتی که نقشها با همدیگر تعارض پیدا می کند آن خانواده دچار اختلال میشود ما اکنون در یک حالت گذار قرار گرفتهایم به این معنا که خانواده سنتی را از دست می دهیم و خانواده مدرن به معنایی که در غرب موجود است با کلیشه برداری در کشور ما به خصوص در نسل جوان گُرته برداری می شود و این باعث شد که در ازدواجها میزان طلاق بالا و میزان آرامش درون خانه کمتر باشد. وی گفت: بحث فناوریها و شبکههاي اجتماعی که می توانست یک فرصت باشد اکنون عملا به صورت یک تهدید برای خانوادهها در آمده است یعنی ضمن اینکه باعث بیگانگی در درون خانه و از بین بردن فرصتهاي گفت و گو و همفکری شده در برخی از موارد خود بستر این شده که مهر و محبتی که باید در خانواده متوجه همسر باشد به جاهای نامناسبی کشیده شود بستر برخی از خیانت هایی که در خانوادهها شکل می گیرد، شبکههاي اجتماعی است. عضو پیوسته فرهنگستان علوم پزشکی ایران افزود: مجموعه این عوامل به ما نشان می دهد که احتیاج به یک توانمند سازی و مقاوم سازی بیشتر در درون خانوادهها داریم و اینکه افراد مسئولیتهاي اجتماعی خود را بهتر می فهمند و از طرف دیگر هم محیط حمایتی باید برای این موضوع توسط حاکمیت بیشتر مورد توجه قرار گیرد تا بتوانیم در بحث سلامت روانی ارتقای جدی تری داشته باشیم.لنکرانی افزود: اعتیاد به مواد روان گردان هم یکی دیگر از معضلاتی است که با آن روبرو هستیم ، گروههاي خاصی را تحت تاثیر قرار میدهد که عمدتا در بین جوانان است و کسانی که در مرحله تحصیلات عالی هستند و این نگرانکننده است به این معنا که اینگونه نیست که فقط ما با بحران اعتیاد در بین فقرا و حاشیه رانده شدهها روبرو باشیم بلکه این حتی در بخشی از خوابگاهها نیز مشاهده می شود که احتیاج دارد برای آن برنامه مناسبی طراحی شود اگر یک مشکلی را نشناسیم قطعا برای آن برنامه ریزی هم نمی کنیم پس باید ابعاد آن را بشناسیم و به نظر می رسد که گزارشهاي کاملی در این زمینه در کشور وجود دارد و لازم است در سیاستگذاریها به آن توجه بیشتری شود.
وی اظهارداشت: به طور کلی کسانی که از خانواده دور می شوند چه در خوابگاه و چه برای کار بیشتر در معرض بیماریهاي اعصاب و روان قرار می گیرند و اگر ما برای این موضوع به صورت مشاوره و محیط آرامبخش برای اوقات فراغت برنامه نداشته باشیم دچار معضلاتی خواهیم شد کما اینکه درون خانوادهها هم می بینیم که برنامه ریزی برای اوقات فراغت صرفا استفاده از شبکههاي اجتماعی است و این خود یکی از آسیبهاي سلامت روان چه در بین کودکان و نوجوانان و چه نسل جوان و میانسال کشور است. وی با بیان اینکه شاید ۲۰ درصد خانوادههاي ایرانی به نوعی درگیر مشکلات سلامت روان باشند، گفت: موضوع سلامت روان یک موضوع پیچیده ای است و اینگونه نیست که بگوییم یک خانمی سلامت روان دارد و یکی ندارد، ممکن است یک خانمی در شرایط خاصی دچار اضطراب و افسردگی شود و همین خانم اگر شرایط مناسب باشد از این بحران نجات یابد، این موضوعات پیچیده احتیاج به طراحیهاي پیچیده هم دارد، وزارت بهداشت، سازمان بهزیستی و اخیرا وزارت کشور از طریق سازمان امور اجتماعی تلاش هایی داشتهاند اما باید توجه داشت که نسبت به سلامت روان در خانمها احتیاج به تمرکز بیشتر و همافزایی بین برنامهها داریم.