آیا شما را خبر دهم که زیانکارترین مردم کیست؟ آنان که در زندگى دنیا تلاششان گم و نابود مىشود، در حالى که مىپندارند (همچنان) کار شایسته و نیک انجام مىدهند. (کهف / ۱۰۴ – ۱۰۳)
مردان خدا پرده پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند
هر دست که دادند از آن دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند (فروغی بسطامی)
وقتی که یک اتفاق همه گیر میشود و حوزه فراگیری آن نه یک محدوه منحصر به فرد یا افرادی؛ که جغرافیای نشر آن یک جامعه و یا جوامعی گسترده میگردد آن اتفاق از صورت « تحدید» افتاده است و شکل « تکثیر» به خود میگیرد که در این صورت ما با یک «مساله» اجتماعی روبرو میشویم که
تهدید کننده است و حدود و ثغورش ممکن است از مرزهای یک فرهنگ یا یک جامعه فراتر رود و با در نظر گرفتن تبعات و پیامدهای منفی به یک «بحران جهانی» تبدیل شود آنطور که ویروسِ « کرونا» به عنوان عامل بیماری در دستگاه تنفسی ابتدا یک پدیده زیست شناختی بوده که با مطالعه آن اثرات ایجادی در سیستم بدن را تحلیل میکنند.
این ویروس با اپیدمی یا فراگیر شدن؛ علوم دیگر را نیز به خود مشغول نموده است: روانشناسی، جامعه شناسی و علوم رفتاری.
اهمیت درگیرشدن علوم مختلف به این ویروس خود بیانگر «مسالهای شدن» یا پدیده گشتن یک نوع عامل بیماری فراگیر هست که با سرایت سریع و به جا گذاشتن تلفات جانی زیاد در گستره جغرافیای جهانی به مساله یا بحران روز تبدیل شده است به گونهای که در این ایام هیچ لحظه در زمان نیست که رسانهها، شبکههای اجتماعی، دنیای خبر و تکنولوژی ارتباطی (فردی و اجتماعی...) از آن؛ سخن، پیام، خبر، آمار تلفات و حوزه فراگیریش درج نکنند و درز ندهند! و این خود یعنی ما با یک «پدیده» سروکار داریم آنهم یک پدیده جهانی.
از دیدگاه کارکرد گرایان ودر جامعه شناسی تمام پدیدهها در جامعه دارای کارکرد میباشند. گاهی حتی اموری که به ظاهر کارکردی ندارند در نزد جامعه شناسان کارکرد گرا با در نظر گرفتن اثرات « مخفی» و«پنهان» مورد توجیه قرار میگیرند. لذا پدیده زیست _ جامعه شناختی «کرونا» را میتوان از بابت کارکرد یا اثر بخشی پنهانش در جامعه خودمان مورد توجه قرار داد همان طور که کارکرد آشکارش بر همگان به روشنی «آشکار» هست: تلفات جانی، غم و اندوه،ترس و نگرانی و... شاید در این متن چندان میان کارکرد آشکار و پنهان این پدیده تفاوتی نباشد که هردو کارکرد وجه غالبشان «تنها کردن» باشد و دامن زدن بهترسها و نگرانیها! اما جانب «پنهان _ کارکرد» ویروس_ پدیدهی کرونا شاید آنچنان « آشکار» باشد که باعث شده به تفاوت این دو کارکرد محلی گذاشته نشود! ! از جمله: آن صورت اجتماعات که میدیدیم، آن دورهمیهایی که با هم داشتیم، آن دست دادنها و دید و بازدیدها که صورت میدادیم و گاه «صوری» بودند!! آن تعارفات که به هم میکردیم: صف بانک، صف نانوا، ورود و خروج از درب و دری! و گاه سایه لفظ بر آن تعارفات سنگینی میکرد تا روشنایی دل! گاه دروغ به هم هدیه میدادیم تا راستی و صدق! آن دودست دادنها که به دستان اتفاق میافتاد اما دلها به دل دست همدلی نمیدادند! ! آن لبخند هایی که به هم نشان میدادیم اما زیر پوست لبان خنده؛ نیشخند بود و مسخره!! آن دست هایی که میبایستی دست بگیرند اما نگرفتند اینک باید مدام گندزدایی بشوند!
آن دستهایی که برای بلند کردن بود اما با آن دیگران را هل میدادیم اینک باید به توصیههای مکرر نه یک بار که بارها نه با آب فقط! (جز مطهرات هست) که با آب و صابون (دیگر مایعات و اسپریهای ضد عفونی کننده) در لحظات طولانی بشوریم و بشویم! آن هوای لطیف و آزاد که زیر سقف آسمان آبی که با آن حال میکردیم و مفت و مجانی اکسیژنش را به «ریهها» هدیه میدادیم هوایش را نداشتیم و شکرش به جا نمیآوردیم اینک باید «ماسک» بزنیم (آنهم اگر ماسکی باشد آنهم اگر نزدیکیهای عید پولش را داشته باشیم) و در زیر سقف خانه و اتاق با حبس و حصر اجباری به دود اسپندِ مکرر که گاه خفه کننده است پناه ببریم و استنشاق کنیم تا «ریهها» عزادرنشوند و عزادارمان نکنند! آن سریال زبان و حنجرهِ گپ و گفتگوهای کنار خیابان و داخل مغازههای ناشی از اوقات بسیار که سرشار از تهمت و غیبت بود اینک کرونای تبذیر دهنده در آنها انقطاع ایجاد کرده است و باید با آب داغِ سوزان و نمک شور آزار دهنده کام و گلو را شبانه روز در حصر شستشو دهیم تا که شاید این ویروس! و آن ویروسهای مولد زبان درازی از بین بروند. این کرونا چهها که نکرده و ما نمیدانیم!
با لباسی و تیپی اگر جهت خرید و کاری بیرون برویم بعد از برگشت؛ درب ورودی خانه باید ایست کنیم و قبل از ورود به خانهی امن خودمان را ویروس زدایی بکنیم تا مبادا تهدیدی برای کانون گرم خانواده باشیم! این همه استرس، این همه نگرانی، این همه تکرار در شتشوی وسواس گونهی دستها و گلو، این همه حصر و حبس، این همه خیابانهای خلوت، این همه مسدودیها در ورودی و خروجی شهر، این همه فرارها از یکدیگر، این همه تنهای تنها حتی تنها در پستوی اتاقِ خانهها، این همه هشدارها و هوشیاریها برای از دست نرفتن داشتهها در صحت «تنها» که قدرش را با «نمازی و شکری» ندانستهایم با تاکید بر پناه بردن به تنهاییها و دوری از صله ارحام و ترک نمازها در مساجد! این همه کنسل شدن سفرها و سفر به «خودعزلتیها» این همه دلتنگی در خانهها از برای ندیدن خالهها و عمهها و عموها؛ همه و همه تبعات پنهان و آشکار یک ویروسِ است: آیا به خود میآییم: که «قیامت» چگونه است؟ آیا قیامت و رستاخیزی هست یا نه؟ اینک که در دنیای ما چه «قیامتی» بر پا شده است!
نه ثروت تاکنون زاییده مردی/ نه قصر وکاخ درمان کرده دردی
برو «انسانیت» را مشتری باش / که قضاوت میشوی به آنچه کردی