کرونا فراتر از تصور، به ما نزدیک است. کسانی که گفتند کرونا مثل آنفلوآنزا یا سرماخوردگی راست میگفتند، چون به همین سادگی مبتلا میشویم. نمیدانیم چگونه مبتلا شدهایم. از چه کسی و کجا گرفتهایم، و نمیدانیم چگونه دیگران را مبتلا میکنیم. سه هفته قبل، بی حالی و بیحسی زیادی داشتم. بچهها گفتند از کم خونی است. جای نگرانی ندارد و بیآنکه بدانم همچنان زندگی عادی روزمره را در کنار خانواده سپری میکردم. بدلیل بیماریهای زمینهای (آسم و دیابت) که دارم، بعد از اتمام دوره مجلس خیلی کم از منزل خارج میشدم، و فکر کنم شاید دو بار از منزل خارج شدم. همزمان با خستگی مفرط دچار سردردهای بسیار شدید و بیسابقهای بودم که فکر میکردیم بخاطر سینوزیت باشد. سرفهها را هم گفتیم که لابد بخاطر آسم است چون همیشه بوده، اگر چه به تغییر ماهیت سرفهها پی برده بودم، اما باز هم همه نشانههای همیشگی بودند و درد شدید عضلانی را هم به اقتضای سن ربط میدادم.
پنج روزی به این حال بودم و هیچکدام از این علائم، برای من و خانواده غیر عادی نبود. دردهای مزمنی که سالهاست با آنها درگیر هستم، فقط شدت آنها بسیار بیشتر شده بود تا اینکه تب کردم. تقریبا در تمام زندگیام تب نکرده بودم و وقتی نشانههای تب بروز کرد، دیگر برای خودم و بچهها یقین پیدا شد که به کرونا مبتلا شدهام. لطف خداوند که شامل حال من شده، فرزندان خوبم است که همیشه به من محبت داشتهاند. از روزی که علائم داشتم سه هفته میگذرد و اکنون حالم بهتر است. روزهای کرونایی من هم به امید خدا تمام شده است و نقاهت پس از بیماری را طی میکنم. با داشتن بیماریهای زمینهای چون آسم و دیابت، شرایط برای مقابله با این بیماری بسیار سخت بود. باید بگویم که واقعا بیماری سختی است. هر کدام که بیمار میشویم بیآنکه بدانیم، خانواده و اطرافیان و جامعه را در معرض بیماری قرار میدهیم و جان آنها را به خطر میاندازیم. در موقعیتی نیستم تا دیگران نصیحتی را کنم چرا که هر کدام در شرایط متفاوتی بسر میبریم، اما با احتیاط بیشتر میتوانیم به سلامت خود و اطرافیان کمک کنیم و اگر به سراغمان آمد هم نترسیم. کار درمان نیاز به حمایت و از خودگذشتگی ما دارند.