کد خبر: ۱۳۱۱۶۴
مهسا امینی...گشت ارشاد...خط پایان!

مگـر چند بار به دنیا آمده‌ایم کــه این همه می‌میریم؟!

ماجرای دختر ۲۲ساله‌ای به نام مهسا امینی که گفته می‌شود توسط گشت ارشاد بازداشت و پس از ۲ ساعت از وزرا، به بیمارستان منتقل شده حالا پربازدید شده است...مهسا امینی که از سنندج به تهران سفر کرده بود، همراه دخترخاله‌اش بود که توسط ماموران گشت ارشاد تذکر دریافت می‌کند. ماموران به او گفتند مساله خاصی پیش نخواهد آمد و او فقط باید در کلاس توجیهی ۴۰ دقیقه‌ای درباره حجاب شرکت کند. جلسه‌ای که باعث شد به اغما برود و بعد هم برای همیشه صدای مهسا امینی خاموش شود.

مهدی یزدانی‌خرم، نویسنده و روزنامه‌نگار درباره این حادثه نوشت: دختری زیرِ اغماء و اینک تنِ دختری بیست ‌و‌ دو ساله که در روزهای آخر شهریور به تفرج آمده بود باید به خاک سپرده شود. من نمی‌خواهم «تاریخ» بعدها ما را فلان و بهمان به یاد آورد. من می‌خواستم این دختر گرمِ خاطرات خوش به شهرش بازگردد و خواب ببیند. من هیچ اهمیتی نمی‌دهم که نسل بعد یا بعدتر چه بگوید، برای من این روزهایی که هستم مهم است. این غم‌ها دیگر واقعا طاقت ‌شکن است. فضای مجازی هم شده جایی برای تماشای مکرر این رنج‌ها. به کجای این شبِ تیره بیاویزم قبای ژنده‌ی خویش را / تا کِشم از سینه‌ی پردردِ خود بیرون/ تیرهای زهر را دل‌خون/ وای بر من...در بیمارستانِ کسرای تهران دختری، در حالِ نبرد با رنجی که دیگران به‌ قرعه برای او تدارک دیدند بود. من خسته شدم از بس پی شمع رفتم. بنشینید سناریو بنویسید برای این اتفاق تازه که دختری دیگر نیست.
اسد امرایی، مترجم و رونامه‌نگار هم نوشت: دختر جوان زیبایی را که همراه خانواده‌اش نمی‌دانم برای درمان یا تفرج آمده یا به دیدار اقوام و نمی‌دانم چه، بازداشت می‌کنند که حجابش را رعایت نکرده و به قول فارس هنجارشکنی کرده و به رغم اصرار همراهانش می‌برند تا توجیهش کنند ظاهرا چنان چهره‌ رحمانی نشانش می‌دهند که از ترس نزدیک است قالب تهی می‌کند. می‌گویند دچار حمله قلبی شده. مهسا امینی جوان است امیدوار بودم زنده بماند، امیدوار بودم زبان بگشاید و به زندگی برگردد امیدواری‌ام بیهوده بود. اما یقین دارم آن چهره‌ی رحمانی را که نشانش داده‌اند هرگز فراموش نخواهد کرد. یک سخن هم با مافوق آن ماموری که به خیال خودش آمده‌ است این دختر هنجارشکن را توجیه کند و آموزش دهد و یقین دارم کلام منسوب به علی علیه‌السلام درباره کندن خلخال از پای دختر یهودی به گوشش نخورده و اگر خورده، سعادت مردن و شهادت نداشته. من خودم دو دختر دارم و ترجیح می‌دهم از شنیدن چنین خبری بمیرم. 
همچنین فرزانه ابراهیم‌زاده، خبرنگار هم واکنش خود را این گونه بیان می‌کند: مهسا امینی یکی از ما شاید همه خود ما باشد. یکی از ما که دوست نداریم شبیه آن‌ چه به ما دیکته کردند باشیم، دوست داریم خودمان باشیم. مهسا امینی هر کدام از ما است در آن ون‌های گشت ارشاد موبایل و کارتش را می‌گیرند. مهسا امینی ماییم که مدتهاست به کما رفته‌ایم.
از سویی دیگر، کریم نیکونظر، نویسنده حوزه سینما معتقد است: هیچ ‌چیز جهان عادلانه نیست، اما بی‌عدالتی تاوان دارد. آنچه سر مهسا امینی آمده نه توطئه‌ است نه نقشه‌ی این ‌و آن. همه‌ چیز در ایران، در تهران و در ساختمانی رخ داده مشهور برای زنان ما و ای ‌بسا مردان، با تابلو و نام مشخص. دختری سالم وارد شده، پیکر نیمه‌ جانش بیرون آمده. نه تفسیر لازم دارد نه استعاره. لطفا در لفافه نپیچیدش؛ به اسم «یک اشتباه» با آن برخورد نکنید. توجیه ا‌ش نکنید. ببینیدش و درکش کنید دیگر همیشه؛ جسم نیمه‌ جان یک خانم رو به‌ روی ماست، جلو چشممان.
علاوه بر این علی سیدآبادی، پژوهشگر ادبیات نیز واکنش متفاوتی داشته: اگر اهل دین هستید، حتی در یک مورد چیزی شبیه به گشت ارشاد در زندگی پیامبر(ص) و امامان (س) پیدا نمی‌کنید. اگر اهل قانونید، این شیوه خلاف قانون است و گشت ارشاد را در جای قاضی و دادگاه می‌نشاند، و در جایی که قانون صراحت ندارد و ساکت است، مردم را مجازات می‌کند که بی‌احترامی‌در خیابان و کشاندن به بازداشتگاه و ضرب و شتم و برخوردهای ناشایست همه مجازات است...اگر اهل اکثریت هستید، اکثریت مردم مخالف وجود گشت‌های ارشاد هستند. اگر فقط دین ‌داران را مردم حساب می‌کنید، باز هم اکثریت آنان مخالف این شیوه‌ها هستند. اگر به مصلحت حکومت فکر می‌کنید، باز هم گشت ارشاد به مصلحت هیچ کس نیست. اگر نتیجه‌گرایید با خودتان خلوت کنید و ببینید در برابر این همه نارضایتی حاصل از گشت ارشاد، چه به دست آورده اید؟ واقعا چه به دست آورده‌اید؟ این همه اصرار بر نادرستی چه فایده‌ای برایتان دارد جز به رخ کشیدن زور و ایستادن در برابر اکثریت؟ حکایت این‌ها، حکایت نابینا و چاه است و تعجبم از مومنان است که ادامه‌ی راه این نابینایان را می‌بینند و خاموشند: وگر بینی که نابینا و چاه است/ اگر خاموش بنشینی گناه است...

 

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد
1401/6/27 -  شماره 5210
جستجو
جستجو
بالای صفحه
کد خبر: ۱۳۱۱۶۴
مهسا امینی...گشت ارشاد...خط پایان!

مگـر چند بار به دنیا آمده‌ایم کــه این همه می‌میریم؟!

ماجرای دختر ۲۲ساله‌ای به نام مهسا امینی که گفته می‌شود توسط گشت ارشاد بازداشت و پس از ۲ ساعت از وزرا، به بیمارستان منتقل شده حالا پربازدید شده است...مهسا امینی که از سنندج به تهران سفر کرده بود، همراه دخترخاله‌اش بود که توسط ماموران گشت ارشاد تذکر دریافت می‌کند. ماموران به او گفتند مساله خاصی پیش نخواهد آمد و او فقط باید در کلاس توجیهی ۴۰ دقیقه‌ای درباره حجاب شرکت کند. جلسه‌ای که باعث شد به اغما برود و بعد هم برای همیشه صدای مهسا امینی خاموش شود.

مهدی یزدانی‌خرم، نویسنده و روزنامه‌نگار درباره این حادثه نوشت: دختری زیرِ اغماء و اینک تنِ دختری بیست ‌و‌ دو ساله که در روزهای آخر شهریور به تفرج آمده بود باید به خاک سپرده شود. من نمی‌خواهم «تاریخ» بعدها ما را فلان و بهمان به یاد آورد. من می‌خواستم این دختر گرمِ خاطرات خوش به شهرش بازگردد و خواب ببیند. من هیچ اهمیتی نمی‌دهم که نسل بعد یا بعدتر چه بگوید، برای من این روزهایی که هستم مهم است. این غم‌ها دیگر واقعا طاقت ‌شکن است. فضای مجازی هم شده جایی برای تماشای مکرر این رنج‌ها. به کجای این شبِ تیره بیاویزم قبای ژنده‌ی خویش را / تا کِشم از سینه‌ی پردردِ خود بیرون/ تیرهای زهر را دل‌خون/ وای بر من...در بیمارستانِ کسرای تهران دختری، در حالِ نبرد با رنجی که دیگران به‌ قرعه برای او تدارک دیدند بود. من خسته شدم از بس پی شمع رفتم. بنشینید سناریو بنویسید برای این اتفاق تازه که دختری دیگر نیست.
اسد امرایی، مترجم و رونامه‌نگار هم نوشت: دختر جوان زیبایی را که همراه خانواده‌اش نمی‌دانم برای درمان یا تفرج آمده یا به دیدار اقوام و نمی‌دانم چه، بازداشت می‌کنند که حجابش را رعایت نکرده و به قول فارس هنجارشکنی کرده و به رغم اصرار همراهانش می‌برند تا توجیهش کنند ظاهرا چنان چهره‌ رحمانی نشانش می‌دهند که از ترس نزدیک است قالب تهی می‌کند. می‌گویند دچار حمله قلبی شده. مهسا امینی جوان است امیدوار بودم زنده بماند، امیدوار بودم زبان بگشاید و به زندگی برگردد امیدواری‌ام بیهوده بود. اما یقین دارم آن چهره‌ی رحمانی را که نشانش داده‌اند هرگز فراموش نخواهد کرد. یک سخن هم با مافوق آن ماموری که به خیال خودش آمده‌ است این دختر هنجارشکن را توجیه کند و آموزش دهد و یقین دارم کلام منسوب به علی علیه‌السلام درباره کندن خلخال از پای دختر یهودی به گوشش نخورده و اگر خورده، سعادت مردن و شهادت نداشته. من خودم دو دختر دارم و ترجیح می‌دهم از شنیدن چنین خبری بمیرم. 
همچنین فرزانه ابراهیم‌زاده، خبرنگار هم واکنش خود را این گونه بیان می‌کند: مهسا امینی یکی از ما شاید همه خود ما باشد. یکی از ما که دوست نداریم شبیه آن‌ چه به ما دیکته کردند باشیم، دوست داریم خودمان باشیم. مهسا امینی هر کدام از ما است در آن ون‌های گشت ارشاد موبایل و کارتش را می‌گیرند. مهسا امینی ماییم که مدتهاست به کما رفته‌ایم.
از سویی دیگر، کریم نیکونظر، نویسنده حوزه سینما معتقد است: هیچ ‌چیز جهان عادلانه نیست، اما بی‌عدالتی تاوان دارد. آنچه سر مهسا امینی آمده نه توطئه‌ است نه نقشه‌ی این ‌و آن. همه‌ چیز در ایران، در تهران و در ساختمانی رخ داده مشهور برای زنان ما و ای ‌بسا مردان، با تابلو و نام مشخص. دختری سالم وارد شده، پیکر نیمه‌ جانش بیرون آمده. نه تفسیر لازم دارد نه استعاره. لطفا در لفافه نپیچیدش؛ به اسم «یک اشتباه» با آن برخورد نکنید. توجیه ا‌ش نکنید. ببینیدش و درکش کنید دیگر همیشه؛ جسم نیمه‌ جان یک خانم رو به‌ روی ماست، جلو چشممان.
علاوه بر این علی سیدآبادی، پژوهشگر ادبیات نیز واکنش متفاوتی داشته: اگر اهل دین هستید، حتی در یک مورد چیزی شبیه به گشت ارشاد در زندگی پیامبر(ص) و امامان (س) پیدا نمی‌کنید. اگر اهل قانونید، این شیوه خلاف قانون است و گشت ارشاد را در جای قاضی و دادگاه می‌نشاند، و در جایی که قانون صراحت ندارد و ساکت است، مردم را مجازات می‌کند که بی‌احترامی‌در خیابان و کشاندن به بازداشتگاه و ضرب و شتم و برخوردهای ناشایست همه مجازات است...اگر اهل اکثریت هستید، اکثریت مردم مخالف وجود گشت‌های ارشاد هستند. اگر فقط دین ‌داران را مردم حساب می‌کنید، باز هم اکثریت آنان مخالف این شیوه‌ها هستند. اگر به مصلحت حکومت فکر می‌کنید، باز هم گشت ارشاد به مصلحت هیچ کس نیست. اگر نتیجه‌گرایید با خودتان خلوت کنید و ببینید در برابر این همه نارضایتی حاصل از گشت ارشاد، چه به دست آورده اید؟ واقعا چه به دست آورده‌اید؟ این همه اصرار بر نادرستی چه فایده‌ای برایتان دارد جز به رخ کشیدن زور و ایستادن در برابر اکثریت؟ حکایت این‌ها، حکایت نابینا و چاه است و تعجبم از مومنان است که ادامه‌ی راه این نابینایان را می‌بینند و خاموشند: وگر بینی که نابینا و چاه است/ اگر خاموش بنشینی گناه است...

 

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد