یک اتاق دنج در طبق اول ساختمان نو نوار و آجری دانشکده قدیمیاقتصاد دانشگاه چمران اهواز در یک ظهر پاییزی آذرماه. یک اتاق ۶ متری با میز و صندلی. روی میز دکتر کتاب و مقالههای زیادی دیده میشود و پنجره ای باز رو به آسمان. دکتر سید مرتضی افقه سرشناس ترین اقتصاددان ایرانی است که طی سالهای اخیر همواره به سیاستهای دولتها، چه اصلاح طلب چه اصول گرا، نقدهای جدی وارد کرده است. او که اقتصاد خوانده دانشگاه بیرمنگام انگلستان است همواره از توسعه سخن میگوید. توسعه ای متوازن و همه جانبه. به اعتقاد دکتر افقه بیش از توسعه، انسان توسعه یافته مهم است زیرا توسعه را انسان توسعه یافته، رقم میزند. وی که سال گذشته کتاب «انسان توسعه یافته» را منتشر کرده مثل همیشه نظرات خود را بی پرده بیان کرد. دکتر افقه اقتصاددانی است که نه به نظریه بازار آزاد به طور صرف معتقد است نه به نظریه اقتصاد دولتی. به اعتقاد او با توجه به شرایط خاص سیاسی و اقتصادی ایران، الگوی اقتصادی بینابین باید برای اقتصاد ایران تدوین کرد. این نکته خالی از لطف نیست که دکتر سید مرتضی افقه نوه علامه حاج شیخ محمد تقی شیخ شوشتری است. فقیهی که مورد احترام خوزستان است. بدون شک پدربزرگ تأثیر خود را بر نوه اش گذاشته به گونه ای که میتوان آن را از آرام سخن گفتن دکتر افقه و شمرده شمرده حرف زدنش به خوبی فهمید. دکتر افقه مثل همیشه آرام و ساکت و خونسرد روی صندلی پشت میز اتاقش نشسته.
شعارهایی که دولت پارسال داد آیا محقق شده؟
اوضاع کشور خیلی خوب نیست. ایران هنوز به فروش نفت وابسته است و نتوانسته وابستگی به نفت را قطع کند. دولت فعلی هم مدعی بود که میتواند بدون اتکا به نفت و گره زدن سفرههای مردم به درآمدهای نفتی و تحریمهای آمریکا مشکلات را حل کند (من این ادعا را قبلا رد کرده بودم) اما نه تیم اقتصادی قوی برای این کار استفاده کرد و نه شرایط فراهم بود. برخی توهمات را هم داشتند؛ یعنی فکر میکردند به جای اروپا میتوانند با کشورهای همسایه مراودات تجاری و اقتصادی داشته باشند اما این مسئله تابع نظام بین المللی است. وقتی تحریم هستیم حتی با وجود صادرات و ارسال کالا امکان رد و بدل شدن پول نیست. الان خودشان فهمیده اند و بسیاری از مشکلاتی را که میدانستند و یا ادعا میکردند حل میکنند نتوانستند حل کنند بنابراین مشکلات اقتصادی همچنان پابرجاست و میشود گفت دولت منابع مالی چندانی ندارد جایگزین نفت کند و هر چه هم بوده طی چهار سال پس از تحریم که دولتها میتوانند استقراض کنند برای کسری بودجه. بنابراین منابع تعریف شده است؛ از بانک مرکزی وام میگیرند یا اوراق قرضه منتشر یا از خارج کشور قرض میکنند. ما از خارج به دلیل تحریم نمیتوانیم وام بگیریم استفاده از منابع بانک مرکزی و استقراض از آن به گفته دولت به دلیل ایجاد تورم خط قرمز است و عدم استقبال مردم از اوراق بدهی به دلیل پایین بودن سود آن زیر نرخ تورم و ضرر آن دیگر منابعی برای تامین بودجه سالیانه ندارد. در نتیجه دولت منابعی ندارد و دولت فعلی تا اندازه ای امسال فشار خود را روی گرفتن مالیاتها گذاشت اگر میتوانست مالیات ابرثروتمندان را زیاد کند و آنهایی که فرار مالیاتی دارند میتوانست کمک کند اما در عمل تنها از اقشاری مثل کارمندان که دست شان زیر تیغ دولت است میتواند مالیات بگیرد اما گرفتن مالیات از آنهایی که نفوذ دارند یا ابرثروتمندان، ساده و راحت نیست بنابراین موفق نبوده است.
پس با این حساب الان منبع تأمین درآمدهای دولت کجاست و دولت چگونه درآمدهای خود را محقق میکند؟
منابع اصلی تامین درآمد دولت و بودجه سالیانه در جهان مالیات است؛ اما در ایران علاوه بر مالیات، نفت هم منبع تأمین درآمدهای دولت بوده است. با حذف نفت و درآمدهای نفتی دولت مدعی است در حال دور زدن تحریمها است اما نیاز و ظرفیت بودجه ما ۲.۵ میلیون بشکه نفت در روز بوده است که دولت مدعی است که روزانه ۱.۲ میلیون بشکه نفت را میفروشد. این که پول آن میرسد یک بحث است حالا ممکن است با کشورهایی مثل روسیه و چین از طریق تهاتر کالا نیازهای کشور را تأمین کنند، اما ما هنوز نتوانستیم پولهای مسدود شده در کره جنوبی، ژاپن، عراق یا چین را برگردانیم و دولت مدعی دور زدن تحریمها است. یعنی وقتی نتوانیم از طریق نظام یا شبکه بانکی بین المللی پول را وارد کشور کنیم، مجبوریم با درصد بیشتری از طریق صرافیها این کار را انجام دهیم و هزینه این کار را مردم میدهند. بنابراین یکی از منابع تأمین درآمدهای دولت و بودجه سالیانه مالیات و میزان بشکه نفتی است که ادعای فروش آن را دارد و بقیه آن هم از جیب مردم و فشاری که به آنها میآید تأمین میشود.
طی یک سال گذشته چندین بار با نوسان نرخ ارز مواجه شدیم. علت این نوسان چه بوده و آیا قابل پیش بینی بود؟
یک سر مسئله ارز به خارج کشور میرسد و خیلی قابل پیش بینی نیست. اگر بتوانیم پیش بینی کنیم چون ارز در مقابل صادرات است و نفت ما تحریم است و سایر صادرات ما هم حداقل به راحتی انجام نمیشود بنابراین، دولت یعنی بانک مرکزی که متولی کنترل نرخ ارز است در عمل قدرت مانور ندارد. اکنون نرخ ارز آن قدر به صحبتها حساس است که حتی صحبت کردن درباره به نتیجه رسیدن یا نرسیدن برجام روی قیمت ارز تأثیر میگذارد. پس هر کجا بانک مرکزی نتوانسته ارز مورد نیاز بازار را تأمین کند که در عمل نمیتواند، چون به اندازه کافی ارز ندارد که بتواند به طور فعال وارد بازار شود. در نتیجه هر صحبتی توسط طرف داخلی یا خارجی درباره ادامه یا عدم ادامه مذاکرات تأثیر روانی مثبت و منفی روی بازار و نرخ ارز دارد.