برای مثال، جو بایدن رئیس جمهور امریکا در آگوست ۲۰۲۳ میلادی از مشکلات اقتصادی چین تحت عنوان بمب ساعتی یاد کرد و اظهار داشت که مشکلات چین ممکن است رهبران آن کشور را به سوی انجام کارهای بد سوق دهد.ریچارد هاس، رئیس سابق شورای روابط خارجی استدلال کرده که در واکنش به رکود اقتصادی چین، پکن ممکن است ناسیونالیسم تهاجمیتر را به عنوان مبنایی برای مشروعیت بخشی و تسریع تلاشها برای اتحاد تایوان با چین در پیش گیرد. مایکل بکلی و هال برندز، پژوهشگران مسائل سیاسی نیز تحلیل مشابهی ارائه کردهاند و اشاره داشتهاند که چین احتمالا در واکنش به کُند شدن رشد اقتصادی توسعهطلبی ارضی را در پیش خواهد کرد و از ناسیونالیسم به عنوان عصایی برای التیام بخشیدن به زخمهای وارد شده بر پیکر چین استفاده خواهد کرد.
چنین پیشبینیهایی مبتنی بر ایده جنگهای انحرافی است. براساس این نظریه شهروندان اغلب در صورت بروز یک درگیری نظامی زیر پرچم کشور جمع شده و حمایت خود را از دولتشان در زمان درگیری با قدرتهای خارجی افزایش میدهند. رهبران سیاسی با درک این موضوع زمانی که به این نتیجه میرسند که ممکن است حمایت مردمی را از دست داده و یا از برکنار شدن خود از قدرت میترسند، ممکن است جنگی را آغاز کنند. با این وجود، رهبران چین به ندرت حتی در مواقع بروز بحرانهای داخلی درگیری خارجی را صرفا به عنوان یک تاکتیک انحرافی در دستور کار قرار دادهاند. این تا حدی بدان خاطر است که دولت چین در مقایسه با سایر دولتها کنترل بیشتری بر افکار عمومی و جامعه از جمله بر اعتراضات دارد. زمانی که چین دچار تزلزل میشود خطر جنگ انحرافی مطرح نیست.سقوط بازار سهام چین در سال ۲۰۱۵ میتوانست فرصت دیگری برای پکن به منظور استفاده از تاکتیک جنگ انحرافی باشد. از ژوئن ۲۰۱۵ تا فوریه ۲۰۱۶ شاخص شانگهای تقریبا ۴۵ درصد کاهش یافت که باعث نارضایتی سرمایهگذارانی شد که به دنبال افزایش رشد بازار پیش قبل از ترکیدن حباب بودند. با این وجود، چین در واکنش به چنین شوکهای اقتصادیای بحران خشونت باری را آغاز نکرد بلکه در داخل بر تثبیت بازارهای سهام و جریان سرمایه تمرکز کرد.رفتار چین یک معماست. رهبران آن کشور با انگیزههای داخلی قوی برای شرکت در بحرانها یا جنگهای انحرافی مواجه شدهاند، اما تقریبا هرگز چنین گزینهای را انتخاب نکرده اند. آنان برخلاف منطق انحرافی اغلب در خارج از کشور زمانی که با ناآرامیهای قابل توجهی در داخل مواجه شدهاند رفتاری آشتی جویانه و مشارکتی را اتخاذ کردهاند.پاسخ به چرایی چنین رویکردی در نهادهای لنینیستی چین است که در جامعه نفوذ دارند و کنترل قوی دولت بر جمعیت آن کشور را امکانپذیر میسازند. حزب کمونیست چین همچنین با کنترل اطلاعات از طریق سانسور، تعیین دستورالعملهای خبری برای رسانهها و پروپاگاندا افکار عمومی را شکل میدهد. در نتیجه چین در برابر ناآرامیهای داخلی در مقایسه با دیگرحکومتهای اقتدارگرا کمتر آسیب پذیر بوده است.حکومت چین در اجازه دادن گزینشی به اعتراضاتی که حزب را هدف قرار نمیدهند بسیار ماهرانه عمل کرده است. در سالهای اولیه قرن بیست و یکم اعتراضات محلی بر سر مسائل اقتصادی مانند کاربری زمین به طور پیوسته افزایش یافت. رویکرد سهل آمیز نسبت به این نوع اعتراضات به حکومت مرکزی کمک کرد تا حکمرانی ضعیف در استانها را شناسایی کند. اعتراضات ضد خارجی اگرچه در چین نادر بود، اما معمولا به صورت ضمنی مجوز ظهور و بروز را از سوی حکومت دریافت کرده، اما به ندرت به طول انجامیده است.شبکه نظارت اجتماعی پیشرفته چین به حکومت آن کشور کمک میکند تا تهدیدات متوجه حزب کمونیست را از بین ببرد. برای مثال، در نوامبر سال ۲۰۲۲ میلادی اعتراضات گستردهای در چین به دلیل سیاست کووید صفر آغاز شد. علیرغم قابل توجه بودن اعتراضات مدت زمان آن کوتاه بود و تنها چند روز به طول انجامید، زیرا پلیس میتوانست از دادههای موقعیت مکانی تلفن همراه برای شناسایی و بازداشت شرکت کنندگان استفاده کند. حتی اگر نارضایتی از حزب افزایش یابد چین ابزارهای زیادی برای سرکوب ناآرامیهای داخلی در اختیار دارد و مجبور نخواهد شد به یک درگیری انحرافی برای منحرف کردن افکار عمومی متوسل شود.