در عکس ۱۳، نفر دور هم حلقه زدهاند، تشخیص لوکیشن عکس چندان سخت نیست، فرودگاه امام است، همان جا که حالا بیشتر از توصیف گزارشگران فوتبال در شبهای تاریخی فوتبال، شبهای خنده و گریه توامان را به خودش میبیند. همان جا که بیشتر از همیشه آغوش خداحافظی و بدرقه میبیند تا گرمیسلام و استقبال. به هر حال عکس به سرعت میچرخد و واکنش میگیرد، هر چند که واکنشها تکرار مکررات است اما موضوع تکراری نمیشود، کسی به «بد» عادت نمیکند و هر چند که مدتهاست مهاجرت سرخط خبرهای رسانههاست اما هیچ مهاجرت و رفتنی تکراری نمیشود. از سویی دیگر، همین که «۱۳ نفر، شریف، یک شبه و آمریکا» را کنار هم بگذاری کافی است که سرعت دست به دست شدن خبر و عکس را نتوانی بگیری، کانال روزنامه دانشگاه شریف اما وارد میشود و درباره عکس توضیح میدهد: «این تصویر دوشنبه شب هفته پیش، ۲۰ شهریور در فرودگاه امام خمینی و قبل از سفرِ ۳ نفر از ۱۳ نفر حاضر در تصویر به دانشگاه بوستون در ایالت ماساچوست آمریکا، گرفته شده است. ۱۰ نفر دیگر حاضر در تصویر هم برای بدرقه دوستان خود آمده بودند.» با همه اینها این اطلاعیه تاکید میکند که برای افسوس خوردن و فکر کردن به وضعیت بد مهاجرت، آن قدر آمار و ارقام رسمیو غیر رسمیوجود دارد که نیاز به شایعه سازی در فضای مجازی نیست و میتوان از آنها در تحلیلها و تصمیمها استفاده کرد. با وجود این، اطلاعیه دانشگاه شریف با توجه به اتفاقاتی که همان شب در فرودگاه رخ داده، کمیخوشبینانه است.
دوشنبه شب دو هفته پیش، وقتی محمد از دانشجویان دانشکده مکانیک دانشگاه شریف برای بدرقه رفیق و هماتاقیاش وارد فرودگاه میشود، یک لحظه شوک میشود. همان در ورودی دست کم ۲۰ چهره آشنا میبیند، همانها که قاعدتا همیشه در حیاط دانشگاه شریف ملاقات شان کرده، کمیکه میگذرد، متوجه میشود که علاوه بر دوست خودش، دو نفر دیگر از فارغالتحصیلان یکی از دانشکدهها نیز عازم آمریکا هستند، کمیبعدتر متوجه میشود علاوه بر این ۳ نفر، چند نفری دیگر، که تعدادشان ۳ یا ۴ نفر است نیز همان شب، درحال ترک کشور هستند. البته محمد از آن چند نفر اطلاع دقیقی ندارد اما خودش در همان جمع ۱۳ نفره حضور دارد و با اطمینان میگوید که ۶ نفر آن شب مسافر بودند، علاوه بر این، دوستش که حالا دیگر در آمریکاست، برایش تعریف کرده آن شب دست کم ده نفر( از شریف یا سایر دانشگاههای کشور) ویزای F۱ یعنی ویزای تحصیلی داشتند و با همان هواپیما عازم بودند. ضمن اینکه از آن جمع ۱۳ نفره، جز آن سه نفر، چند نفر دیگر، تا چند ماه دیگر راهی هستند و خودش و باقی هم همین برنامه را دارند. هر چند که به قول محمد ،بازه زمانی نیمه مرداد تا نیمه شهریور، بخاطر شروع سال تحصیلی دانشگاههای آمریکایی و اروپایی اوج این نوع سفرها محسوب میشود اما موضوع به همین شهریور و مرداد و تابستان ختم نمیشود، در سالهای اخیر حدود ۹۰ تا ۱۰۰ نفر از ۱۲۰ نفر ورودی دانشکده برق یکی از سالهای دانشگاه شریف، در همان سالهای اول مهاجرت کردهاند. در آماری دیگر، محمد میگوید: «از ۱۲۰ نفر از ورودیهای سال ۱۳۹۷ برق شریف، فقط ۴ نفرشان در همین دانشگاه بوستون پذیرش گرفتهاند، بقیه فارغالتحصیلان و سایر دانشگاههای جهان بماند.» در عکس سیزده نفره، محمد از یکیشان که رفیق خودش است و لابد مثل بقیه رو به دوربین میخندد، خاطره غمانگیزی دارد: «سال پیش تولد الف بود و ما با هم بودیم، آن شب الف به شدت بغض داشت و گریه کرد، حالش اصلا خوب نبود، الف میگفت احتمالا امسال آخرین سالی باشد که برای تولدم ایران و در جمع دوستان و خانوادهام باشم، سال بعد مهاجرت میکنم و معلوم هم نیست کی بتوانم باز به ایران برگردم.» محمد تعریف میکند که الف اصلا دلش نمیخواسته از ایران برود، اما از دوستانی تعریف میکند که ماندهاند و دارند کار میکنند با حقوقهای ناچیز، تجربههای ناخوشایند از فضای کاری یا ادامه تحصیل در کشور. الف با این حال دلش نمیخواسته از ایران برود اما شرایط برای ماندن هم چندان راضیکننده نبوده است. در انتها محمد میگوید: «مهاجرت همیشه و در تمام این سالها در دانشگاه شریف ترند بود اما تا پیش از این، بچهها میرفتند تا شاید برگردند، یا دستکم از برگشتن حرف میزدند اما حالا نه، همه میدانند که بروند دیگر برنخواهند گشت، کسی به برگشتن فکر نمیکند و میداند که دیگر برگشتی در کار نیست.»