کد خبر: ۱۳۶۳۷۱
معمار آرامگاه خیام، فردوسی و کمال‌الملک کیست؟

در ستایش هوشنگ سیحون که ایران را در سنگ سرود!

گروه فرهنگی: درختی بود، ریشه‌ در خاک اما سر در آسمان. هوشنگ سیحون، معمارِ خاطره‌ها، مردی بود که به سنگ جان داد و با سکوت سخن گفت. در سالروز درگذشت او، نه فقط یک معمار، بلکه راوی تاریخ و فرهنگ‌مان را به یاد می‌آوریم؛ کسی که هر بنا برایش یک «آهنگ» بود و هر نقش او، ردی از روح ایران.

این روزها مصادف با سالروز خاموشی مردی‌ است که با هر خط، هر قوس و هر نقش، قصه‌ای از تاریخ این سرزمین را بازگو کرد. هوشنگ سیحون، نه تنها معمار بود که روایتگر هویت ایرانی در زبان سنگ بود. او سازنده نبود، زنده‌ساز بود؛ آن‌ کسی که به آرامگاه، جان داد و به نقشه، معنا بخشید.
هوشنگ سیحون از برجسته‌ترین معماران ایرانی، آثاری خلق کرده که نه‌ تنها از نظر معماری برجسته‌اند، بلکه به نمادهای هویت ملی تبدیل شده‌اند.
 بنایی که به اندیشه خیام جان  داد
یکی از ماندگارترین و خلاقانه‌ترین طرح‌های سیحون، آرامگاه خیام است که در نیشابور واقع شده است. سیحون در این بنا علاقه خیام به ریاضیات و نجوم را به‌ گونه‌ای هنرمندانه در فرم‌های هندسی منعکس کرده است.۱۰ پایه متقاطع آرامگاه، یادآور معادلات هندسی و دقت علمی خیام هستند، در حالی‌ که طراحی باز و مشبک آن، نمایی از آسمان را به بازدیدکنندگان ارائه می‌دهد و نقش خیام در علم نجوم را به تصویر می‌کشد. استفاده از کاشی‌های فیروزه‌ای و تلفیق اشعار خیام با نقوش اسلیمی، ارتباط این بنا با پیشینه فرهنگی و علمی ایران را تقویت کرده است.
سیحون در طراحی این آرامگاه، رویکردی متفاوت از معماری رایج آرامگاه‌ها را در پیش گرفت. او به‌ جای استفاده از سازه‌های بسته و سنگین، فضایی خلق کرد که روح تفکر آزاد خیام را منعکس کند. خطوط کشیده و باز این بنا به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که تداعی‌کننده نگرش فلسفی خیام نسبت به جهان باشند. این ویژگی، آرامگاه خیام را نه‌تنها به یک بنای یادبود، بلکه به اثری هنری و فلسفی تبدیل کرده است.
 ادای احترام به حماسه‌سرای ایران
آرامگاه فردوسی در توس، نمونه‌ای دیگر از نبوغ سیحون در تلفیق هویت ملی و معماری است. این بنا با الهام از معماری هخامنشی و یادمان‌های باستانی ایران طراحی شده است. ستون‌های بلند، سنگ‌نوشته‌هایی از شاهنامه و بهره‌گیری از الگوی مقبره کوروش، همگی باعث شده‌اند این آرامگاه تجسمی از عظمت حماسه‌های ایرانی باشد. سیحون تلاش کرد تا در این اثر پیوندی عمیق میان فردوسی، هویت ایرانی و شکوه ادبیات فارسی برقرار کند.او با رویکردی خلاقانه، عناصر سنتی معماری ایرانی را با اصول مدرن درهم آمیخت و بناهایی ساخت که هویت فرهنگی و تاریخی ایران را در خود جای داده‌اند.مهم‌ترین آثار او در خراسان رضوی شامل آرامگاه خیام در نیشابور، آرامگاه فردوسی در توس و آرامگاه نادرشاه افشار در مشهد است که هر یک بازتابی از اندیشه و شکوه تاریخی ایران محسوب می‌شوند. او در کنار طراحی این بناها، آثار دیگری نیز خلق کرد که همگی نشان از تسلط او بر تاریخ و فرهنگ ایران دارند.
«آرامگاه بوعلی‌سینا» در همدان نیز یکی از نخستین طراحی‌های سیحون است که از برج گنبد قابوس الهام گرفته و ترکیبی از معماری ایرانی و مدرن است.
«ساختمان بانک سپه» در تهران نیز از دیگر آثار شاخص او است که تلفیقی از معماری مدرن و سنتی ایران را به نمایش می‌گذارد.
سیحون همچنین در طراحی بناهای یادبود نگاه ویژه‌ای به تناسب میان فضا، تاریخ و هویت فرهنگی داشت. هرکدام از آثار او نه‌تنها بازتاب‌دهنده شخصیت‌های تاریخی مدفون در آن‌ها هستند، بلکه به‌عنوان نمادهایی ماندگار از دوران‌های مختلف تاریخ ایران محسوب می‌شوند. امروز این آثار نه‌تنها محل بازدید گردشگران، بلکه نقطه اتصال گذشته و آینده این سرزمین محسوب می‌شوند. سیحون با خلق این بناها، اثری ماندگار از خود به‌جای گذاشت که همچنان در قلب تاریخ ایران جاودانه خواهد ماند.
هوشنگ سیحون نه‌تنها معمار بناها، بلکه معمار اندیشه‌ای بود که هویت ایرانی را در بستر زمان حفظ کرد. آثار او نشان می‌دهند که چگونه معماری می‌تواند به‌عنوان یک زبان بصری، تاریخ، فرهنگ و تفکر را منتقل کند. همچنین با گذشت دهه‌ها از ساخت این بناها، آرامگاه‌های خیام، فردوسی و نادرشاه همچنان نمادهایی از اندیشه، فرهنگ و تاریخ ایران هستند که مورد احترام و توجه قرار دارند.
سیحون زاده‌ی ایران بود، اما دل در گرو جهانی داشت که معماری‌اش برآمده از «روح مکان» باشد، نه تقلید فرم‌ها. او معماری را نه به عنوان رشته‌ای دانشگاهی که همچون شیوه‌ای از زیستن و اندیشیدن می‌دید. می‌گفت: «معماری، شعر من است. من با دیوار و آجر و آسمان، شعر می‌گویم. معمار واقعی، باید فلسفه بداند، تاریخ بداند، روان انسان را بشناسد، طبیعت را بفهمد. معماری، تنها ساختن یک بنا نیست، ساختن یک انسان است.»او معتقد بود که «معماری خوب باید مانند یک موسیقی خوب، روح را بلرزاند.» و همین لرزش، در نقش‌هایی که او بر سنگ‌ها و خاک‌مان زد، محسوس است: آرامگاه خیام که ریاضی و شعر را در یک کالبد آرام آشتی داد، آرامگاه فردوسی که پیکره‌ای برای حافظه‌ی جمعی ما شد و بنای ابن‌ سینا که چون فانوسِ دانش در میدان همدان افروخته ماند.
آثار او تنها ساختمان نیستند، بلکه روایت‌هایی‌ هستند که با زبان بی‌کلام حجم و نور، از فرهنگ ما می‌گویند. او می‌گفت: «اگر معماری ریشه در خاک نداشته باشد، مثل درختی‌ است که در هوا کاشته شده.»
و این‌گونه بود که طرح‌هایش همواره از دل خاک ایران می‌روییدند؛ ریشه در تاریخ داشتند و تنه در آینده می‌دواندند.استاد پیشین دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، الهام‌بخش نسلی شد که آموخت چگونه به گذشته بنگرد، بی‌آن‌که از آینده غافل شود. با هنرش مرز میان معماری و هنرهای دیگر را محو کرد؛ چنان‌که نقاشی‌هایش هم‌چون شعرهای بصری بودند و طرح‌های معماری‌اش چون سمفونی‌های سنگی.
در جایی دیگر گفته است: «معمار باید انسان را بشناسد، چون برای انسان می‌سازد. اگر انسان را نشناسد، برای سایه‌اش هم نمی‌تواند خانه‌ای بسازد.»
امروز، جایگاه او در معماری ایران و جهان همچون نشانی‌ است حک‌شده بر قلب تاریخ؛ مردی که از خاک، معنا برمی‌کشید و از سکوت، سخن می‌گفت.

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد
1404/3/7 -  شماره 5827
جستجو
جستجو
بالای صفحه
کد خبر: ۱۳۶۳۷۱
معمار آرامگاه خیام، فردوسی و کمال‌الملک کیست؟

در ستایش هوشنگ سیحون که ایران را در سنگ سرود!

گروه فرهنگی: درختی بود، ریشه‌ در خاک اما سر در آسمان. هوشنگ سیحون، معمارِ خاطره‌ها، مردی بود که به سنگ جان داد و با سکوت سخن گفت. در سالروز درگذشت او، نه فقط یک معمار، بلکه راوی تاریخ و فرهنگ‌مان را به یاد می‌آوریم؛ کسی که هر بنا برایش یک «آهنگ» بود و هر نقش او، ردی از روح ایران.

این روزها مصادف با سالروز خاموشی مردی‌ است که با هر خط، هر قوس و هر نقش، قصه‌ای از تاریخ این سرزمین را بازگو کرد. هوشنگ سیحون، نه تنها معمار بود که روایتگر هویت ایرانی در زبان سنگ بود. او سازنده نبود، زنده‌ساز بود؛ آن‌ کسی که به آرامگاه، جان داد و به نقشه، معنا بخشید.
هوشنگ سیحون از برجسته‌ترین معماران ایرانی، آثاری خلق کرده که نه‌ تنها از نظر معماری برجسته‌اند، بلکه به نمادهای هویت ملی تبدیل شده‌اند.
 بنایی که به اندیشه خیام جان  داد
یکی از ماندگارترین و خلاقانه‌ترین طرح‌های سیحون، آرامگاه خیام است که در نیشابور واقع شده است. سیحون در این بنا علاقه خیام به ریاضیات و نجوم را به‌ گونه‌ای هنرمندانه در فرم‌های هندسی منعکس کرده است.۱۰ پایه متقاطع آرامگاه، یادآور معادلات هندسی و دقت علمی خیام هستند، در حالی‌ که طراحی باز و مشبک آن، نمایی از آسمان را به بازدیدکنندگان ارائه می‌دهد و نقش خیام در علم نجوم را به تصویر می‌کشد. استفاده از کاشی‌های فیروزه‌ای و تلفیق اشعار خیام با نقوش اسلیمی، ارتباط این بنا با پیشینه فرهنگی و علمی ایران را تقویت کرده است.
سیحون در طراحی این آرامگاه، رویکردی متفاوت از معماری رایج آرامگاه‌ها را در پیش گرفت. او به‌ جای استفاده از سازه‌های بسته و سنگین، فضایی خلق کرد که روح تفکر آزاد خیام را منعکس کند. خطوط کشیده و باز این بنا به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که تداعی‌کننده نگرش فلسفی خیام نسبت به جهان باشند. این ویژگی، آرامگاه خیام را نه‌تنها به یک بنای یادبود، بلکه به اثری هنری و فلسفی تبدیل کرده است.
 ادای احترام به حماسه‌سرای ایران
آرامگاه فردوسی در توس، نمونه‌ای دیگر از نبوغ سیحون در تلفیق هویت ملی و معماری است. این بنا با الهام از معماری هخامنشی و یادمان‌های باستانی ایران طراحی شده است. ستون‌های بلند، سنگ‌نوشته‌هایی از شاهنامه و بهره‌گیری از الگوی مقبره کوروش، همگی باعث شده‌اند این آرامگاه تجسمی از عظمت حماسه‌های ایرانی باشد. سیحون تلاش کرد تا در این اثر پیوندی عمیق میان فردوسی، هویت ایرانی و شکوه ادبیات فارسی برقرار کند.او با رویکردی خلاقانه، عناصر سنتی معماری ایرانی را با اصول مدرن درهم آمیخت و بناهایی ساخت که هویت فرهنگی و تاریخی ایران را در خود جای داده‌اند.مهم‌ترین آثار او در خراسان رضوی شامل آرامگاه خیام در نیشابور، آرامگاه فردوسی در توس و آرامگاه نادرشاه افشار در مشهد است که هر یک بازتابی از اندیشه و شکوه تاریخی ایران محسوب می‌شوند. او در کنار طراحی این بناها، آثار دیگری نیز خلق کرد که همگی نشان از تسلط او بر تاریخ و فرهنگ ایران دارند.
«آرامگاه بوعلی‌سینا» در همدان نیز یکی از نخستین طراحی‌های سیحون است که از برج گنبد قابوس الهام گرفته و ترکیبی از معماری ایرانی و مدرن است.
«ساختمان بانک سپه» در تهران نیز از دیگر آثار شاخص او است که تلفیقی از معماری مدرن و سنتی ایران را به نمایش می‌گذارد.
سیحون همچنین در طراحی بناهای یادبود نگاه ویژه‌ای به تناسب میان فضا، تاریخ و هویت فرهنگی داشت. هرکدام از آثار او نه‌تنها بازتاب‌دهنده شخصیت‌های تاریخی مدفون در آن‌ها هستند، بلکه به‌عنوان نمادهایی ماندگار از دوران‌های مختلف تاریخ ایران محسوب می‌شوند. امروز این آثار نه‌تنها محل بازدید گردشگران، بلکه نقطه اتصال گذشته و آینده این سرزمین محسوب می‌شوند. سیحون با خلق این بناها، اثری ماندگار از خود به‌جای گذاشت که همچنان در قلب تاریخ ایران جاودانه خواهد ماند.
هوشنگ سیحون نه‌تنها معمار بناها، بلکه معمار اندیشه‌ای بود که هویت ایرانی را در بستر زمان حفظ کرد. آثار او نشان می‌دهند که چگونه معماری می‌تواند به‌عنوان یک زبان بصری، تاریخ، فرهنگ و تفکر را منتقل کند. همچنین با گذشت دهه‌ها از ساخت این بناها، آرامگاه‌های خیام، فردوسی و نادرشاه همچنان نمادهایی از اندیشه، فرهنگ و تاریخ ایران هستند که مورد احترام و توجه قرار دارند.
سیحون زاده‌ی ایران بود، اما دل در گرو جهانی داشت که معماری‌اش برآمده از «روح مکان» باشد، نه تقلید فرم‌ها. او معماری را نه به عنوان رشته‌ای دانشگاهی که همچون شیوه‌ای از زیستن و اندیشیدن می‌دید. می‌گفت: «معماری، شعر من است. من با دیوار و آجر و آسمان، شعر می‌گویم. معمار واقعی، باید فلسفه بداند، تاریخ بداند، روان انسان را بشناسد، طبیعت را بفهمد. معماری، تنها ساختن یک بنا نیست، ساختن یک انسان است.»او معتقد بود که «معماری خوب باید مانند یک موسیقی خوب، روح را بلرزاند.» و همین لرزش، در نقش‌هایی که او بر سنگ‌ها و خاک‌مان زد، محسوس است: آرامگاه خیام که ریاضی و شعر را در یک کالبد آرام آشتی داد، آرامگاه فردوسی که پیکره‌ای برای حافظه‌ی جمعی ما شد و بنای ابن‌ سینا که چون فانوسِ دانش در میدان همدان افروخته ماند.
آثار او تنها ساختمان نیستند، بلکه روایت‌هایی‌ هستند که با زبان بی‌کلام حجم و نور، از فرهنگ ما می‌گویند. او می‌گفت: «اگر معماری ریشه در خاک نداشته باشد، مثل درختی‌ است که در هوا کاشته شده.»
و این‌گونه بود که طرح‌هایش همواره از دل خاک ایران می‌روییدند؛ ریشه در تاریخ داشتند و تنه در آینده می‌دواندند.استاد پیشین دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، الهام‌بخش نسلی شد که آموخت چگونه به گذشته بنگرد، بی‌آن‌که از آینده غافل شود. با هنرش مرز میان معماری و هنرهای دیگر را محو کرد؛ چنان‌که نقاشی‌هایش هم‌چون شعرهای بصری بودند و طرح‌های معماری‌اش چون سمفونی‌های سنگی.
در جایی دیگر گفته است: «معمار باید انسان را بشناسد، چون برای انسان می‌سازد. اگر انسان را نشناسد، برای سایه‌اش هم نمی‌تواند خانه‌ای بسازد.»
امروز، جایگاه او در معماری ایران و جهان همچون نشانی‌ است حک‌شده بر قلب تاریخ؛ مردی که از خاک، معنا برمی‌کشید و از سکوت، سخن می‌گفت.

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد