تولد و شکلگیری احزاب در کشورمان به دلیل آنکه فعالان نخستین حزبهای سیاسی با توجه به گرایشهای سیاسی ناهمخوان با وضعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور پس از مشروطه اقدام به برپایی جمعیتهای سیاسی کردند و بیش از آنکه نگاهشان به داخل کشور باشد چشم امید به «خانه دایی یوسف» داشتند. تجربه سالهای بعد نشان داد آن راه به بیراهه رفتن و به گفته احسان طبری «کژ راهه» است، حال همان طفل ناقص با اسامی و مدعای دیگری در حال ادامه حیات است و هر بار مشکلی دیگر بر گرفتاریهای سابق میافزاید.
فعالیت احزاب سیاسی در بازه زمانی انتخابات و موضعگیری دبیر کل حزبهای بینام و نشان و شخصیتهای که بیش از هر مسئلهای دغدغه سهمخواهی و کسب بخشی از بلوک سهام قدرت را دارند نه تنها تا کنون به غیر از آشفته ساختن جریانهای سیاسی دستاوردی نداشتند، بلکه هر بار با تکرار دریافت سهم و صندلیهای بیشتر به پریشان احوالی کلیت جریان اجتماعی-سیاسی اصلاحطلب تاثیرات مخربی داشتهاند (برای نمونه و مستند شدن این سخن، شمارگان خبرهای منتشر شده یک ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی را در سایتها مشاهده کنید) . میتوان مدعی شد بعضا اعضای همین احزاب که گاه به صورت رفاقتی اداره میشود و تعداد نیروهای حزب نیز از انگشتان دو دست بیشتر نمیشود با توسل جستن به ابزارهای اطلاعرسانی و روشهای غیراخلاقی توانایی زیادی از سایر نیروهای سیاسی میستانند. حزب به عنوان جمعیت و تشکلی منسجم که سلسله مراتب نیروها را نیز برای رسیدن به جایگاهی بالاتر در ساختار حزب و قدرت رعایت میکند، همیشه سودای کسب قدرت دارد. شاید اشاره به چنین رویکردی برای بسیاری از شهروندان ناپسند باشد، ولی در مقابل این گلهمندی میتوان این پرسش را مطرح کرد، بدون در اختیار داشتن قدرت چگونه میتوان کارهای جاری را به سامان کرد؟ بنابراین رسیدن به قدرت امری نکوهیده نیست. اما دغدغه اصلی در این خطوط مسئلهای دیگر است، ورود احزابی که به صورت دوستانه و رفاقتی اداره میشوند و نظم وترتیب خاصی را به همراه ندارند و تنها در انتخابات آفتابی میشوند، نه تنها به شکلگیری و فعالیت قوی تشکلها کمکی نخواهد کرد بلکه تنها به ابزاری برای کسب سودهای شخصی فروکاسته خواهد شد، احزابی به جایترویج رفتار سازمانی و آموزش نیروهای حزبی تنها در بوق بد صدا و گوش خراش سهمخواهی میدمند. احزاب رفاقتی و دوستان نه تنها به فعالیتهای مرتب و سازمان یافته و ارایه تصویری پرکشش از کنش اجتماعی کمکی نخواهند کرد، بلکه باعث انعکاس تصویری نازیبا از فعالیتهای اجتماعی در چشم شهروندان و کنشگران جامعه هستند. آفتی که با تمام هیاهو و آشفتگی که در جامعه ایجاد میکند و گاه باعث فروپاشی نظم جریانهای سیاسی خواهند شد، ولی مرگ خودشان را نیز رقم میزنند. آنچه از سابقه چنین احزابی باقی میماند، تشویش اذهان فعالین سیاسی در دورهای کوتاه مدت است و پس از آن و در صورتی که از رانت خاصی در حوزههای مختلف بهره نبرند، رفتن در میان برگههای تاریخ است. یادآوری: در این نوشتار بیش از آنکه دغدغه جریانهای سیاسی به معنای عام مد نظر قرار گرفته باشد، سفارشی است به احزابی که نام اصلاحطلبی و اصلاحات را یدک میکشند و آنچنان که باید و شاید وضعیت کشور و جریان سیاسی نزدیک به خود را در نظر نگرفته و نمیگیرند و بیش از هر مسئلهای به فکر خودشان و سامان دادن به وضعیت شغلی-مدیریتی دوستانشان هستند.