بهار اینجاست همین حوالی. درحال مهیا کردن رخت و برگش. و زودتر از اینکه سال را تحویل بگیرد، پایش را به زمستان باز و بساط نوروزی را آنجا پهن کرده است. این چنین است که مجموعهای از آیینهای رنگارنگ نوروزی از روزهای آخر اسفند آغاز میشوند و تا پاسی از فروردین ادامه مییابد. از چهارشنبه سوری و خانه تکانی و رسم خرید رخت و لباس نو و انواع خرید دیگر گرفته تا دیدوبازدیدهای نوروزی و سیزده به در. نوروز و آیینهایش طوری زندگی معمول ما را به چالش میکشند که حتی مفاهیم را هم دستخوش تغییر میکنند. شبهای منتهی به تحویل سال دیگرگونهاند و نام دیگر هم گرفتهاند این ایام: شب عید. پول چرک کف دست در نوروز میشود عیدی و متبرک است و صاف و نو و تا نخورده. آیینهای نوروزی بیشمارند و هر کدام کارکردی دارند و سبک و سیاقی برای معنابخشی به زندگی ما ایرانیها. برای همین هم هست که جانمان برود نوروزمان نمیرود.
ایرانیها از دیرباز تاکنون زندگی روزمرهشان را با انواع آیینها معنادار کردهاندکه نوروز تنها یکی از آنهاست و شاید یکی از معنادارترینها. آیینها، الگوهای رفتاری، عاطفی و شناختی تکرار شونده و نمادین هستند که معمولاً متکی بر باورها و ارزشهای کلیدی هر فرهنگی هستند. این الگوهای تکرار شونده در عمل قواعد بنیادین و عقاید و ارزشهای محوری فرهنگ را در عرصههای مختلف نهادینه کرده و نظم معناداری را در زندگی مستقر میکنند. بههمین سبب نقشی کلیدی در فرهنگ و زندگی مردم دارند. البته همه آیینها وزن و اهمیت یکسانی ندارند و معمولاً برخی از آیینها نقشی کلیدی و محوری در ساماندهی به زندگی و جامعه دارند. به عبارت دیگر آیینهایی که جامعه بیشتری وزن واهمیت را به آنها میدهد و باشکوهتر و حساستر از همه نیز برگزار میشوند، قاعدتاً بیانگر الگوها و قواعد کلیدی و بسیار حیاتی در جامعه هستند. آیینها در دو دسته کلی قرار میگیرند، گاه قواعد کلیدی و بنیادی فرهنگ را تقویت کرده و در زندگی مردم نهادینه میکنند (آیینهای تقویت) و آیینهایی که کارشان حل مواجهه آدمها و جامعه با مواقع بحرانی است، بحرانها و گذرگاههای مهم زندگی مانند تولد، مرگ، ازدواج و... را نه تنها تسهیل میکنند بلکه فرد را برای مرحله جدید زندگی آماده میسازند (آیینهای گذار). البته معمولاً نمیتوان یک آیین را صرفاً در یکی از این دوحالت بهطور ناب دید، بلکه در عمل آیینها صورت چندلایه هردوی این کارکرد را در سطوح مختلف انجام میدهند. واژه آیین در لغت به معنای شیوه و رسم و قاعده و قانون و سامان است. به عبارتی بیانگر یک نظم و سامان در زندگی است. به همین دلیل آیینها در کنه خودشان زندگی ما را بسامان کرده و نظمی معنادار بدان میبخشند. این نظم گاه معطوف به طبیعت است و گاه معطوف به جامعه یا هردوی آنها. بر این اساس میتوان آیینهای ایرانی را بهتر فهمید. نوروز به نوعی تکانهای در زیست روزمره و لحظاتی خارج از ریتم عادی زندگی انسان ایرانی به حساب میآید و این البته خاصیت بیشتر آیینهاست. نوروز اما درون خودش نوعی نظم و سامان دارد که حدود ۲۰ روز تا یک ماه را در برمیگیرد.
کلیدیترین آیین جامعه ایرانی
آیین نوروز یکی از مهمترین و کلیدیترین آیینهای جامعه ایرانی است. آیینی که بهطور همزمان گذار طبیعت از زمستان با بهار را معنادار میکند. گذاری که برای جامعه کشاورزی بسیار حیاتی بوده و هست. بهعبارت دیگر در جامعه ایرانی که بخش اعظم آن کشاورز هستند، مسأله بهار و آغاز چرخه حیاتی معیشت، بسیار اهمیت دارد و یکی از کارکردهای نوروز معنادار کردن اینگذار طبیعت و همسو و هماهنگ کردن ریتم زندگی ما با نظم طبیعت است. از سوی دیگر نوروز علاوه بر شروع چرخه طبیعت، در جامعه ایرانی نقطه کانونی نظم اجتماعی و ضرباهنگ زندگی جمعی هم هست. لذا نه تنها چرخه طبیعت و معیشت کشاورزی بلکه چرخه نظم اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی ما را نیز در خودش دارد. این محوریت نوروز در نظم زندگی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است که آن را به یک مجموعه آیین محوری برای ما ایرانیان بدل کرده است. به همین دلیل نباید از آیین نوروز صحبت کرد، بلکه باید از آیینهای نوروزی صحبت کرد. همه این آیینها در الگوهای رفتاری، عاطفی و شناختی تکرار شوندههایی که دارند، مجموعه بسیار مهم از ارزشها، باورها و هنجارهای محوری فرهنگ ایرانی را به نمایش گذاشته در جامعه درونی میکنند.
مسائل و مشکلات اقتصادی
ما ایرانیها این روزها درگیر مسائل اجتماعی سیاسی و از همه مهمتر اقتصادی هستیم که تا حد زیادی روان و شخصیت و سبک زندگی ما را و بیش از آن عناصر هویتی و جمعی ما را تحت تأثیر قرار داده است اما با این همه، مردم در برپایی نوروز بسیار ثابت قدم هستند.
آیینهای نوروزی بهدلیل تعلیقی که در زندگی عادی ایجاد کرده و فضایی که بهطور نمادین از مواجهه ما با ارزشهای بنیادین زندگی و الهیات و کیهانشناسی عمیق ایرانی ایجاد میکنند، فرصتی هستند که ما را یکبار بهطور موقت از این نظم پرفشار زندگی عادی و روزمره و دشواریهای روحی، روانی و مادی آن فارغ کنند. شاید آیینها نتوانند مسائل مادی ما را حل کنند، اما میتوانند الگوهای ارزشی و اخلاقیای را در ما نهادینه یا احیا کنند که به ما برای ارتقای کیفیت زندگی در سختترین شرایط هم کمک کنند. مسأله اصلی معنایی است که ما به زندگی در شرایط مختلف میدهیم. رنج انسانی معمولاً زمانی است که زندگی برای او معنایش را از دست بدهد و نوروز فرصت و فضایی است که به ما امکان معنا بخشی عمیق و انسانی میدهد. نوروز که متأسفانه در فضای فرهنگی ما و بخصوص در سیاستگذاریهای رسمی فرهنگی ما به یک آیین محدود به فضاهای اندرونی و جمع اندرونی یعنی خانواده و دوستان نزدیک بدل شده است، در کنه خودش فرصتی است برای بازسازی جامعه ایرانی در تمام سطوح. اما متأسفانه مشکل سیاستگذاریهای فرهنگی ما آن است که یا به فرصت آیینهای نوروزی باور ندارند یا اصولاً این آیینها را به رسمیت نمیشناسند.
* زیبایی شناسی نوروز
نوروز که با بهار آغاز میشود مثلاً برخلاف کریسمس یا سال نوی مسیحیان که در زمستان است، دارای بار مثبت شکوفایی و آغاز و تولد نو است. یکی از نکات بسیار کلیدی نوروز، زیباییشناسی آن است. هماهنگی و همسویی که بین نظم زندگی اجتماعی و نظم طبیعت برقرار شده بسیار جذاب است. شروع چرخه زندگی هم برای آدمیان و هم برای طبیعت همزمان است و البته این از خلاقیت اقوام حوزه تمدنی ایرانی و مناطق مجاور است که توانستهاند این رسم زیبا را به الگوی بنیادین نظم زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بدل کنند. از میان همه رسوم ایران باستان، یکی از دلایلی که آیینهای نوروزی باقی ماندهاند، همین وجوه زیباشناختی آن و موقعیت کلیدی و کانونی آن در ضرباهنگ زندگی ایرانیان است. به همین دلیل بهار، در همه وجوه زندگی ما به یک نشانه و نماد کلیدی شکوفایی و آغاز زندگی بدل شده است. هم در طبیعت، هم در جامعه و هم در سطح فردی.
* سیاستگذاریهای آیینی
نکته اصلی در جامعه امروز ما سیاستگذاریهای آیینی است. سیاستگذاریهایی که به نوبه خود خواسته یا ناخواسته تلاش کردهاند برخی آیینها را برجسته کنند و برخی را طرد و گاه سرکوب کنند. به عبارت دیگر سیاستگذاری آیینی در کشورها در فرهنگ رسمی، به جای آنکه از پتانسیلهای آیینی (مانند آیینهای نوروزی و...) استفاده کند، در عمل منجر به اختلال کارکردی و نظم آیینی در جامعه شده است. به همین دلیل از یکسو آیینهای جدید و بدعتهای بسیاری هر روز در برخی عرصهها سر بر میآورند و از سوی دیگر آیینهای سنتی به واسطه بدفهمی و کج فهمی (مانند چهارشنبه سوری) هر روز پلیسیتر تحت کنترل قرار میگیرند. آنچه که امروزه ضرورت دارد، بازبینی در منطق بنیادین سیاستگذاری آیینی در کشور و احیای الگوهای سنتی والبته توانمند آیینها برای جامعه امروز است. آیینهایی کلیدی مانند نوروز فرصتی هستند برای احیای جامعه، نه آنکه فرصتی باشند برای مداخله غلط در جامعه.