این اقدام ایران با ابراز نگرانی دولتهای اروپایی همراه شد. مقامات دولتی تاکید دارند که با وجود برداشتن گام سوم همچنان مذاکرات با اروپا برای یافتن راهحلی جهت اجرایی شدن خواستههای برجامی ایران ادامه پیدا خواهد کرد و هر سه گامی که جهت کاهش تعهدات هستهای برداشته شده است قابل بازگشت خواهد بود.
همزمان با این تصمیم که مورد توجه رسانههای داخلی و خارجی نیز قرار گرفت شاهد گفتوگوی تلفنی امانوئل مکرون و دونالد ترامپ، رؤسای جمهور فرانسه و آمریکا در خصوص ایران بودیم. بنا بر بیانیه منتشر شده از سوی کاخ سفید، ترامپ در این گفتوگوی تلفنی به همتای فرانسوی خود تاکید کرده است که معافیت تحریم نفتی ایران منتفی است و این پاسخ به معنای ناکامی طرح فرانسوی نجات برجام است. واقعیت آن است که خط اعتباری ۱۵میلیارد دلاری که به نوعی پیشخرید نفت ایران بود تنها زمانی قابلیت اجرایی شدن را داشت که ایالات متحده از اجرای بخشی از تحریمهای نفتی و بانکی منصرف میشد و اکنون با این پاسخ منفی قطعی ترامپ به مکرون میتوان گفت مذاکرات جمهوری اسلامی و اتحادیه اروپا با بنبستی جدی و واقعی مواجه شده باشد.
ترامپ ۲۴ساعت قبل از این گفتوگوی تلفنی نیز برای دومین بار در روزهای اخیر تاکید کرده بود که تمایلی به مذاکره با ایران از طریق واسطههایی همچون رییسجمهور فرانسه ندارد و اگر قرار است گفتوگویی شکل بگیرد تمایل دولت آمریکا مذاکره مستقیم و بی واسطه با ایران است. شاید بر همین اساس هم بود که یک رسانه ژاپنی به نقل از منابعی آگاه اعلام کرد که در اواخر سپتامبر و در حاشیه اجلاس سازمان ملل ملاقاتی میان رؤسای جمهور ایران و آمریکا انجام خواهد شد.
در نقطه مقابل اما تمامی مقامات و تصمیمگیران در نظام سیاسی ایران بر نفی مذاکره با آمریکا تاکید داشته و تنها امکان مذاکره را رفع تمام تحریمها و افزوده شدن ایالات متحده به گروه ۴+۱ میدانند.
حالا در چنین شرایطی پرسشی که میتوان مطرح کرد آن است که نقطه پایان این وضعیت چه خواهد بود؟ وضعیتی که در آن اروپاییها توان جلب حمایت آمریکا از راهحلهایشان برای حفظ توافق هستهای را ندارند، ایالات متحده سیاست فشار حداکثری را پی میگیرد و خبری از معافیتهای تحریمی نیست و ایران نیز میلی به پاسخ مثبت به پیشنهاد مذاکره مستقیم با دولت آمریکا از خود نشان نمیدهد.با نگاهی به لایه زیرین اظهارات و اقدامات برخی مقامات ایرانی شاهد آن هستیم که آنها در انتظار انتخابات۲۰۲۰ آمریکا به سر میبرند و بر این باورند که پایان دوران ترامپ نزدیک است و پس از او شرایط به گذشته برخواهد گشت. این تحلیل علاوه بر آن که بر یک پیشگویی نه چندان محتمل استوار است از جهت دیگری نیز محل سوال است که چه تضمینی وجود دارد که پس از پایان دولت ترامپ، دولت جدید این کشور تمایلی به بازگشت به توافق هستهای به شکل گذشته داشته باشد؟!
بنابراین به نظر میاید که بهتر است تا تصمیمسازان و تصمیمگیران کشور به جای آنکه به فردایی که نیامده است و شاید اصلا نیاید بنگرند، سیاستهای کشور را بر اساس واقعیات امروز و منافع ملی پایهریزی کنند.