اما اگر بخواهد یک چهاردیواری ۵۰ یا ۶۰ متری در تهران اجاره کند، باید کل درآمد خود را هر ماه پای اجاره خانه بپردازد؛ در چنین شرایط دردناکی است که اخبار و اطلاعاتی از روشهای نامانوس و دردناکِ تامین سرپناه به گوش میرسد؛ از کرایه پشتبامها برای اسکان کم درآمدها گرفته تا زندگی به سبک کانتینری و حتی سکونت در حاشیه آرامستانهای شهرهای بزرگ.
برای نمونه، براساس برخی گزارشهای منتشره در رسانهها، تعدادی از زوجها که با افزایش کرایه خانه دیگر امکان اجاره واحد مسکونی در تهران را ندارند، وسایل خود را در کانیتنرهای اجارهای در جنوب پایتخت گذاشتهاند و هر یک راهی خانه پدر و مادر خود شدهاند.
پشت بام خوابی پدیده ناگوار دیگری است که کارگران کم درآمد و بعضاً شهرستانی را در تهران و کلانشهرها درگیر کرده است؛ این پدیده دردناک، معلول ناتوانی در تامین مسکن همان کارگرانی است که براساس اصل ۳۱ قانون اساسی، دولت موظف به تامین مسکن برای آنهاست.
درد دلهای ماشینخوابها
در این اوضاع و احوال، پای درد دل کارگرانی نشستیم که روزها در تهران کار میکنند اما شبها را در ماشین میخوابند؛ کارگرانی که چون خانه ندارند و از پس قیمت اجاره خانه در تهران برنمیآیند، اتومبیلهای شخصی با صندلیهای عقب رفته، حکم سرپناه خواب برای آنها پیدا کرده است و دور از خانوادههای خود در تهران، با کمرهای رگ به رگ شده و عضلات خواب رفته، شبها را به صبح و کارِ دوباره گره میزنند. رضا یک کارگر بیکارشده آذربایجان شرقی است که بیش از یک سال است برای کار در تهران به پایتخت آمده است؛ او در تهران مسافرکشی ميکند؛ البته میگوید هر کار شرافتمندانهای که درآمد داشته باشد را انجام میدهم. رضا همین الان دو هفته است که خانوادهاش را ندیده؛ همه این دو هفته را در تهران و در اتومبیل پراید خود به سر برده است.
او در مورد وضعیت دشوارِ خوابیدن در ماشین بدون هیچ امکاناتی میگوید: صبحها که از خواب بیدار میشوم، خستهتر از شب قبل هستم؛ همه عضلات بدنم درد میگیرد؛ تازگیها کمردرد شدید دارم؛ خوابیدن در ماشین بدون امکانات خیلی سخت است؛ من نه دستشویی دارم؛ نه حمام و نه آشپزخانه؛ غذای ارزان بیرون را میخورم البته روزی یک وعده؛ ماشین را شبها کنار بوستانها پارک میکنم تا بتوانم از سرویس بهداشتی استفاده کنم و حمام رفتن هم که دیگر یک مصیبت است.این کارگر بیکار و آواره در پایتختِ بیآسمان، دلیل ماندن بیسرپناه در تهران را بیکاری میداند و میگوید: نمیتوانم از پس اجارهخانه در تهران بربیایم؛ بنابراین خانوادهام همان شهرستان هستند؛ همسر و یک فرزند دارم که خانه پدر زنم اقامت دارند؛ اوایل سعی میکردم هفتهای یکبار به آنها سر بزنم؛ بعد دیدم هزینه بنزین خیلی سنگین است؛ حالا دوهفته یکبار و یا حتی ماهی یکبار میروم؛ دلم برای فرزندم تنگ میشود؛ دوست دارم من هم مثل باقی پدرها شبها برای پسر سه سالهام قصه بگویم تا خوابش ببرد...
فرشاد هم دستفروشی دورهگرد در تهران است که تا زمان تمام شدن همه اجناس فروشیاش شامل نان محلی و کلوچه، به روستای محل سکونتش در استان همدان بازنمیگردد. او نیز چند شب در هفته در اتومبیل پژو میخوابد؛ فرشاد آرزویش این است که بتواند کنار خانوادهاش باشد؛ در یک شهر باامکانات زندگی کند و دختر و پسرش را به مدرسه خوب بفرستد. او آرزو دارد روزی بتواند یک خانه نقلی در همین تهران رهن کند و خانوادهاش را بیاورد؛ چون میگوید: کار اینجا هست!فرشاد میگوید: گاهی برای دو هفته هم به خانه بازنمیگردم؛ اینجا اجناسم را که فروختم، اگر مسافر باشد مسافرکشی میکنم؛ حتی یکبار وردست یک نقاش رفتم برای کارهای ساختمانی؛ حالا هم اگر کاری باشد همان اوستای نقاش خبرم میکند؛ خلاصه تا وقتی که در تهران کار باشد به روستا بازنمیگردم؛ همینجا در ماشین میخوابم. مشکل مسکن یک مشکل جدی است؛ نه تنها برای کارگرانی که گفته شده روی پشتبامها میخوابند یا آنها که مجبورند اتومبیل را جای خانه و سرپناه، محل خواب و استراخت قرار دهند حتی مزدبگیرانی که تا امروز و امسال توان پرداخت اجاره خانه داشتهاند، نگران بعد از این هستند.
وعدهها برای فردا!
در این اوضاع ناگوار، همه راهکارهای موجود ناکارآمد است و همه پیشبینیها و وعدههایی که برای فردا ميدهند، امیدوارکننده نیست. سیزدهم تیرماه، نایب رئیس اتحادیه مشاوران املاک تهران با بیان اینکه قیمت مسکن نهایت رشد خود را در چهار ماهه نخست امسال داشته، گفت: با اجرای بستههای حمایتی دولت برای ساماندهی بازار مسکن و اجاره در نیمه دوم امسال با کاهش التهاب بازار و ثبات قیمتها مواجه خواهیم شد.اما آیا واقعاً اینگونه خواهد بود؛ آیا کارگرانی که امروز سقفی بالای سر دارند، نباید نگران فردای بیسقفی باشند؟! به نظر میرسد تا زمانی که بیشتر فرودستان حتی میشود گفت بیش از ۷۰ درصد آنها اجارهنشین هستند، این نگرانیها وجود دارد. هیچ راهکاری هم برای خانهدارشدن آنها در دستور کار نیست؛ روشهایی که در حد وسع و توان کارگران حداقلبگیر باشد، تا امروز ارائه نشده است. حتی طرحِ خانههای ۲۵ متری هم که مدتی قبل رسانهای شد، اجرایی نشده است؛ گرچه خانه ۲۵ متری، نه آن مسکن شایسته اصل ۳۱ قانون اساسی است و نه در شان خانوادههای زحمتکش کارگری است که بخواهند در آلونکهای بیکیفیت ۲۵ متری زندگی کنند!
در این چیدمان موجود، روز به روز بر تعداد کارگران کم درآمدی مانند رضا و فرشاد اضافه خواهد شد؛ فرودستانی که برایشان سرپناه راحت و باامکانات، دیگر یک رویا است؛ به نظر نمیرسد فرادستان هیچ برنامهای برای تحقق این رویا داشته باشند؛ زمانی که حق قانونی تبدیل به رویا میشود، یعنی خیلی چیزها دیگر از دست رفته است...!