در آغازین روز هفته، بورس تهران وضعیتی بغرنج را از سر گذراند؛ از محدوده حمایتی عقب نشست، یک کانال دیگر عقب رفت و در کانال یک میلیون و سیصد هزار واحدی قرار گرفت.
شاید اگر کسی شش ماه پیش و در روزها و ماههایی که بازدهی بازار سرمایه نجومی بود، چنین پیشبینی میکرد بسیاری به او میخندیدند اما در کمتر از چند ماه ریزش، همچون کابوسی پایان نیافتی بر بورس اوراق بهادار چیره شده است. هر چند بسیاری از کارشناسان این ریزش را پیشبینی کرده بودند اما جملگی این پیشبینیها برای سال آینده و پایان عمر دولت کنونی بود.شنبهای که گذشت شاخص کل بورس حدود ۳۸ هزار واحد ریزش را تجربه کرد و با از دست دادن مقاومت ۱.۴ میلیون واحدی، امید خیلی از فعالان بازار را ناامید کرد.حدود ۹۰ درصد نمادهاقرمزپوش بودند، اکثر نمادها با کاهش قیمت مواجه بودند و نمادهای شاخصساز با صفهای فروش سنگین دست و پنجه نرم میکردند؛اتفاقی که از روزهای گذشته برای همگان عادی شده است.
بررسی تغییر مالکیت حقیقی به حقوقی نشان میدهد روز شنبه، شرکتهای حقوقی حدود هزار و ۳۰ میلیارد تومان سهام از سرمایهگذاران حقیقی خریدند؛ عمده این تغییر مالکیت در ۳۰ دقیقه ابتدایی بازار و در تلاش برای تشکیل روند صعودی بود، اما برخلاف تصورات نتیجهای در پی نداشت، چرا که وقتی ریزشها به این مقیاس میرسد و ادامه دار میشود، سرمایه گذاران خرد که تمام یا بخش بزرگی از داراییشان را به بورس آوردهاند به هر قیمتی هم که شده سرمایه خود را نقد میکنند و از بازار بیرون میآیند.سقوط شاخص به زیر یک میلیون و هزار واحد این موضوع را ثابت میکند؛ چرا که قبلا کف مقاومتی محدوده یک میلیون و چهارصد هزار واحد بود اما دیدیم بازار از این محدوده عقب نشست و حالا هم میتواند از هزار سیصد واحد عقبتر برود، چرا که ترس و بیاعتمادی حاکم بر روند معاملات سبب شده تا وقتی صفی تشکیل میشود، بقیه سهامداران هم پشت آن قرار گیرند و جو منفی دوچندانشود، تا جایی که این چرخه تمام شدنی نخواهد بود.
چند ماه پیش و در آغاز سال جاری، در دوره رونق بورس، رشد قیمت سهمها تحت تاثیر تورم بود و حالا نیز ما با همان تورم روبرو هستیم هرچند به دلیل اینکه قیمت برخی سهمها از ارزش واقعی آنها فاصله گرفته بود، ریزش و اصلاح گریزناپذیر شده بود اما حالا مسیر آینده بورس را عوامل بسیار دیگری از جمله قیمت دلار تعیین میکنند. هر چند انتخابات پیش رو در ایالات متحده هم یکی از همین عوامل کلیدی است اما مهمتر از آن اعتمادی است که از سرمایهگذاران رخت بربسته است و مشخص نیست چگونه قرار است بازگردد یا حداقل بخشی از آن ترمیم شود.