دولت آمریکا سرعت مذاکرات را بر اساس انتخابات ایران تنظیم نمیکند. ملاک سرعت این است که این مذاکرات تا چه حد با دفاع از منافع امنیت ملی آمریکا سازگار باشد؛ به عبارت دیگر انتخابات ایران عامل افزایش یا کاهش سرعت هیچ چیز نخواهد بود. حال روشن است که عملا روی کار آمدن هر دولتی در ۱۴۰۰ با هر نگرش، گرایش و آرایش سیاسی عملا تفاوتی در بهبود شرایط نخواهد داشت. اما این نکته آیا به معنای ان است که دولت بایدن تمرکز خود را روی چانه زنی با نظام و حاکمیت در جمهوری اسلامی ایران خواهد گذاشت؟ به واقع برگزاری انتخابات و روی کار آمدن دولتها در کشور با گرایشهای سیاسی تا چه اندازه در ریلگذار سیاست خارجی اثر گذار است؟ در همین خصوص یك دیپلمات پیشین کشور و تحلیلگر مسائل سیاسی و بینالملل،گفت: کاخ سفید مشخصا از دوره اوباما به این مهم اشراف دارد که تعیین اصول و راهبردهای سیاست خارجی در ایران اساسا در حدود اختیار دولت نیست و روسای جمهور تنها مجری استراتژیهای از پیش تعیین شده هستند. لذا ما از زمان ریاستجمهوری اوباما شاهد تغییر لحن سیاست خارجی آمریکا در خصوص ایران شده ایم. کما این در همان زمان اوباما نامهنگاری مستقیم به شخص رهبری را شروع کرد و در دوره ترامپ نیز واشنگتن نیک میدانست طرف واقعی مواجهه در تهران نهادها و جناحهای انتصابی و حاکمیتی هستند نه نهادهایهای انتخابی، به خصوص رئیسجمهور. فریدون مجلسی گفت: در سطح راهبردی مسیر بایدن هم کاملا مشخص است. از این روست که دولت بایدن اجازه آزاد شدن پولهای بلوکه شده ایران در دیگر کشورها مانند کره جنوبی را نداد که با واکنش وزارت امور خارجه مواجه شد. به ویژه که برای ساختار سیاسی در ایالات متحده مشخص شده در رابطه سیاست خارجی ایران، دولت کارهای نیست، بلکه تنها مجری سیاستهای دیکته شده است که در نهایت باید بار تمام مسئولیتها، بار تمام خرابکاریهای خود و دیگران، بار اشتباهات، اقدامات و تصمیماتهای نابجا در منطقه و خلاصه بار تمام آن چه که شده و نشده را بپذیرد، بی آن که دیگری را مقصر معرفی کند.
وی افزود: به گمان من دولت بایدن کماکان خواهان مذاکره با دولت روحانی است، اما تمرکز بایدن روی جنبه حاکمیتی روحانی است تا جنبه اجرایی او در قامت رئیسجمهور. خصوصا که روحانی در این هشت سال به وضوح نشان داده که محور تلاشهایش برای اجرای منویات حکومتی است، اگرچه در برهههایی به آن نقد دارد و یا مخالف آن است، اما در نهایت باید آن را اجرا کند، البته در انتخابات سال ۹۲ و شعار کلید برای حل مشکلات، افکار عمومی در کشور به این ارزیابی رسیده بود که روحانی با استقلال عمل بیشتر، مجری نگاهها و سیاستهای خود خواهد بود در صورتی که اکنون پس از گذشت عمر دو دولت یازدهم و دوازدهم، نه تنها خبری از استقلال رویه دولتهای او و شخص روحانی در هیچ زمینهای دیده نمیشود، بلکه در شکل به مراتب پررنگتری از دولتهای پیشین منویات حکومتی را اجرا میکند. همین نکته سبب شده که، هم ملت و هم بازیگران منطقهای و فرامنطقهای با محوریت ایالات متحده حساب جدی روی دولت روحانی باز نکنند. پس بایدن نه وقت کشی میکند تا دولت سیزدهم روی کار بیاید و نه عجله خواهد که تا پیش از پایان عمر دولت روحانی مذاکره و احیای برجام را عملی کند. از این رو رابرت مالی به درستی عنوان کرده است که آمریکا به خاطر انتخابات ایران، روند مذاکرات و تحرکات دیپلماتیک خود را سریع یا کُند نمیکنند. یا در مواضع دیگری عنوان کرده است که تنها راه پیش رو مذاکره مستقیم ایران و ایالات متحده آمریکا برای احیای برجام است و یا در بخش دیگری از سخنان خود این گونه بیان میدارد که آمریکا امتیازات یک جانبهای برای ایران تا زمان بازگشت از تمام اقدامات کاهش تعهدات برجامی نخواهد داد، چون تغییر دولتها تغییری در نگاه تهران ایجاد نخواهد کرد. فلذا تمرکز بایدن مذاکره با نظام است تا دولت ایران. این كارشناس مسائل سیاسی گفت: از زمان هاشمی رفسنجانی تا دولت روحانی تصدی گری دیگر نهادها و دیپلماسی موازی به قدری پررنگ شده که عملا دولت تابعی از این مسیر دیکته شده است. شما در همین سفر رئیسی به عراق و یا مهمتر از آن سفر قالیباف به روسیه و حواشی و هزینههای دیپلماتیکی که ذیل هر دو سفر برای کشور پیش آمد، دیدید که دولت عملا به هیچ حساب آمد. کمااین که قبل تر هم در سفر بشار اسد به ایران و نمونههای فراوان دیگر خصوصا تعیین برخی سفرا در کشورهای حساس عملا دولت، وزارت امورخارجه و شخص محمد جواد ظریف در حاشیه قرار دارد؛ به طریق اولی خود روحانی هم به همین ترتیب. پس در پاسخ روشن به سئوال شما باید گفت که سهم تاثیر دولتها با گرایشات و نگرشهای سیاسی خاص خود از سال ۱۳۶۸ و شروع دوره دوم رهبری در حوزه تعیین اقتضائات سیاست خارجی ایران، اگر نگوییم به صفر رسیده، اما تقریبا به صفر نزدیک شده است. نکته بسیار مهمتری که در سایه مسائل یاد شده باید عنوان کرد این است که چون در این ۳۱ سال بعد از سال ۱۳۶۸، ملت شاهد کاهش تاثیر دولتها در امور راهبردی کشور از تعیین چارچوبهای اقتصاد تا سیاست خارجی، امنیت، مسائل سیاسی داخلی و ... بوده است که بروز و ظهور کاملش در دولت روحانی روی داد دیگر رغبتی به مشارکت در انتخابات ندارند چون نیک میدانند که حضور و یا عدم حضورشان، اولا در تعیین رئیسجمهور مدنظرشان اثرگذار نیست؛ در ثانی اگر هم اثر گذار باشد، دایره عمل و اختیار چندانی ندارد. پس یقینا، هم به واسطه انبوه مشکلات، چالشها و بحرانهای کنونی کشور به ویژه در حوزه اقتصاد و معیشت و نیز به دلیل آن که جامعه احساس میکند حضور در انتخابات و تغییر دولت، تغییری مثبت در امور کشور ندارد روند کاهش مشارکت مشخصا از انتخابات مجلس یازدهم در اسفند ماه سال گذشته آغاز شده است و به احتمال قریب به یقین در انتخابات خرداد ۱۴۰۰ رکورد کاهش مشارکت انتخابات دوم اسفندماه ۹۸ شکسته خواهد شد.