تقی آزاد ارمکی افزود: ما با جامعهای روبرو هستیم که با دو صفت «ناآرام» و «ناهموار» میشود از آن یاد کرد. من در کتابی که اخیرا نوشتهام تعبیر کردهام که «جامعه ایران ناهموار است که از این ناهمواری، ناآرامی هم بیرون میآید». بعضیها میگویند جامعه اساسا ناآرام است و به خاطر ناآرامی جامعه جنبشهای اجتماعی متعدد از آن ظهور و بروز میکند؛ اما من جامعه ایران را ناهموار میدانم که متن یکدست ندارد و به همین دلیل حاکمیت یکدست هم نمیتواند اعمال شود، رفتار یکدست هم ممکن نیست و اعتراضاتش هم یکدست نیست.جامعه ایران ناهموار است به همین دلیل درون آن مجموعهای از ناآرامیها و ناهمواریها هست. یک موقع این ناآرامیها به شکل عمومی میشود و همه جامعه را تحت تأثیر خودش قرار میدهد و یک جاهای دیگری منطقهای است. بعد از انقلاب اسلامی بیشتر ناآرامیها، به جز دو مورد، منطقهای است؛ یکی ماجرای اخیر و دیگری جریان ۸۸ است که عمومی بوده ولی بقیه همه منطقهای مثلا در مشهد، تبریز، اسلامشهر و تهران بودهاند. اتفاقی که این دفعه افتاده «ناآرامی عمومی» و منطقش هم انسانی است. یک اتفاق افتاده و آدم یا آدمهایی فوت کردهاند ولی این فوت تبدیل به یک کیس سیاسی- امنیتی شده و بعد واکنشهای عجیب و غریبی هم از آن بروز پیدا کرده و کشور تحت تأثیر این قضیه قرار گرفته است. چون منشأ این ترکیبی از زنان و جوانان با حمایت خانواده بوده، موجب شده که این پدیده فراگیر شود و همچنان فراگیری آن ادامه پیدا خواهد کرد. این قضیه کمی متفاوت از ماجرای ۹۶ و ۹۸ است. آن ماجرا یک مقداری به مسأله اقتصادی بر میگردد و اینجا مسأله فرهنگی، اجتماعی و انسانی است.او درباره علت بروز شعارها و رفتارهای خشونت آمیز در اعتراضات معتقد است: اعتراضاتی که قبلا هم بود وقتی ادامه پیدا میکرد رفتارها خشونت آمیز بوده و شعارهای ساختارشکنانه هم داده میشد. به خاطر اینکه زمینه و شروع، میدان و ادامه مسیر با همدیگر متفاوت بوده است. اینجا همین است، ما فی الواقع با پدیدهای مواجه هستیم که در زمان تغییر کرده و قضیه امروز با دیروز تغییر کرده است. مثلا ابتدا در سنندج و تهران بود و بعد به زاهدان و خوزستان رفت و دوباره به تهران برگشت؛ همه جاها را در مینوردد و این اتفاق عجیبی است که به نظر من دارد صورت میگیرد و با قصههای قبل خیلی متفاوت است. آزادارمکی با بیان اینکه گروههای واسط و میانجی در بیان منطقی مطالبات مردم وجود ندارد، میافزاید:چون نظام سیاسی تحلیلی داشت که این تحلیل را در انتخابات ۱۴۰۰ عمل کرد. آن تحلیل «حذف رقیب» بود. یعنی انتخابات یکدست و یکپارچه و نظام سیاسی یکپارچه میخواست و رقیبش را حذف کرد. بعد هم گفت من میخواهم با مردم کار کنم و این نیروهای منتقد، روشنفکران و طبقه متوسط مخل، غربی و مزدور آمریکا هستند و اینها را حذف میکنم. پس طبیعتا نظام سیاسی ما با چیزی به عنوان «مردم» روبهرو شد و با مردم کار کرد و فکر کرد این مردم در اختیارش قرار خواهند گرفت؛ ولی الان با «مردم» ستیز میشود؛ یعنی با کسی که فکر میکرد حامی او خواهد بود. وقتی این طور است دیگر واسطی وجود ندارد و واسطها حذف شدهاند. یکی از واسطها «احزاب» و حتی «احزاب ساختگی» هستند. اگر مثلا حزبی وجود داشت و یک نیرو و شخصیتی آن وسط بود امکان داشت با او گفت و گو شود؛ الان هیچ کدام از اینها وجود ندارد. شما فکر میکنید دشمن واقعی خارجی و فضای مجازی است؛ پس فضای مجازی را میبندد. در صورتی که همیشه این طور نیست؛ اینها امکانها، زمینهها یا حوادث بعد از واقعه هستند.
او با اشاره به اینکه این اعتراضات یک پدیده انسانی زنانه است میگوید: دموکراسی در ایران اگر بخواهد به جایی برسد باید با مسأله زنان و مادران امکان پذیر شود. به عنوان اینکه زن در بیشتر جوامع مورد ستم قرار گرفته، واکنش جهانی آن را نگاه کنید. انسجامی که علیه جمهوری اسلامی پیدا کردهاند به خاطر این ادعا است که چرا با زن برخورد شده است؟ از حجاب و بیحجابی دارد عبور میکند و مسأله زنان، مظلومیت و نابرابری جنسیتی از آن بیرون میآید.زنان در گذشته بینقش بودند، بعد نقش دوم پیدا کردند و دو دهه است که نقش کانونی بیصدا پیدا کرده اند؛ از مقطعی به بعد نقش کانونی با صدا پیدا میکنند. لذا پیش بینی من این است که بازیگران اصلی حوادث آینده ایران «زنان» با صدای بلند هستند. آزادارمکی معتقد است: تنها دهه هشتادیها نیستند؛ کسانی که میگویند «دهه هشتادی ها»، میخواهند یک گمراهی ایجاد کنند و بگویند جمعیتی وجود دارد که با ما تفاوت دارند، ما آنها را آموزش ندادهایم و باید تربیتشان کنیم. اتفاقا جوانان تنها دهه هشتادیها نیستند؛ جمعیت جوان بیش از این است. یعنی شما آدمهای ۳۰ تا حتی ۵۰ ساله هم در میان آنها هستند و برخی خانوادگی آمدهاند و این خطرناک است که ما بگوییم زنانی مدعی بیحجابی و زنانی که آموزش فرهنگی ندیدهاند و جامعه پذیری سیاسی پیدا نکرده اند. اتفاقا صدای آنها بلندتر است ولی نیروهای دیگر هم هستند؛ یعنی به نظر من فیالواقع به نوعی «جامعه» است.او در پایان راه برون رفت از این بحران را «اعلام آشتی و صلح» میداند و میگوید: در چنین شرایطی باید رهبران در هر کشور اعلام آشتی و صلح عمومی کنند. این یعنی از تنش عبور کنیم و دوگانهها و دو قطبیهای مثلا حزباللهی و غیر حزب اللهی یا خودی و بیگانه را کنار بگذاریم؛ چنین صدایی لازم است که همه مردم ایران در ساختن ایران مؤثر هستند. گام دوم اجازه به نیروهای سیاسی برای انجام کار متشکل سیاسی است. سوم این است که دولت باید خسارتهایی که به مردم زده شده را بپردازد.