حمیدرضا جلاییپور افزود: به لحاظ ارزشی برای تغییرات در جامعه طرفدار رویکرد انقلابی نیست؛ یعنی برای بهبود شرایط کشور، تغییر حکومت را پیش شرط ضروری نمیداند؛ اما این نکته به این معنا هم نیست که چون با رویکرد انقلابی مخالف است، پس امکان انقلاب را منتفی میداند. از نظر او، در هر کشوری ممکن است تحت شرایطی انقلاب رخ دهد یا به عکس توسعه تقویت شود یا ناامن و فقیر شود. نکته دوم اینکه در تحلیل اعتراضها شایسته است به آن، از چشم معترضان نیز توجه کرد؛ یعنی ببینیم این افراد معترض چه میگویند و حرفشان چیست. جای این منبع شناخت در تحلیل این اعتراضها خالی است. جلاییپور با بیان اینکه عناوین متعددی برای اعتراضهای اخیر قابل احصاء است، به چندعنوان اشاره میکند و میگوید: این خیزش اعتراضی، برآیند چند جنبش اجتماعی است که با مرگ مهسا امینی فعال و توفنده شده و مهار آن مشکل شده است؛ دیگر اینکه افراد صاحبنظری در خارج از کشور از این خیزش اعتراضی با عنوان انقلاب صحبت میکنند و میگویند ایران وارد وضعیت انقلابی شده است. از نظر این استاد دانشگاه، وقتی گفته میشود جُنبش اجتماعی است، به این معنا نیست که هر چهار خصیصه جنبشهای اجتماعی را دارد اما برخی از خصیصهها را دارد: عده زیادی ناراضیاند، یکی از ابعاد نارضایتی آن هم همین تحمیل سبک زندگی بوده؛ گویی اعتراضهای اخیر یک حرکت گسترده اجتماعی برای بازپسگیری اجتماعی بوده است. پیش از این، جنبش زنان و جوانان را هم داشتیم اما آثار سیاسی نداشت؛ یعنی کف خیابانی نشده بود. مرگ مهسا امینی جرقهای به این وضعیت جنبشی در ایران زد. به گفته وی، در اعتراضهای کنونی نیز شاهد فعال شدن این هویتطلبیها هستیم. همه این جنبشها با مرگ مهسا فعال شدهاند. جنبش دیگرِ قدیمی جنبش نوجویی، اصلاحجویی، مشروطهخواهی، دموکراسیخواهی و قانونخواهی است که بعد از جنگ ایران و روس شروع شده و تا کنون ادامه یافته است و آخرین بروز آن حرکت اصلاحات ۲۵ ساله بود که حکومت جلوی آن ایستاد.
این استاد دانشگاه و پژوهشگر جامعهشناسی سیاسی اظهار کرد: برخی میگویند چرا مجامله میکنید؟ انقلاب شده؛ برای مثال آقای آصف بیات، عباس میلانی، تورج اتابکی یا حسین قاضیان از وضعیت انقلابی صحبت میکنند. اگر منظور از انقلاب این باشد که عدهای در اعتراضها شعار تغییر حکومت میدهند، این حرف اشتباهی نیست. ویژگی دیگر وضعیت انقلابی از نظر او، اعتماد مردم به اپوزیسیون است. چنین اعتمادی در میان مردم به اپوزیسیون متفرق و وابسته به دلار بنسلمانی نیست. سوم اینکه عده زیادی از مردم یعنی حدود ۷۰درصد از جمهوری اسلامی ناراضیاند اما همین همین ۷۰درصد، اعتماد یا رضایتی از اپوزیسیون ندارند.
جلاییپور معتقد است که بیان این دلایل در وضعیت انقلابی نبودن نباید به این معنا باشد که سرانجام این خیزش اعتراضی محو میشود. به نظر او، این موج اگر بخوابد باز با جرقهای دیگر برمیخیزد؛ اما چرا جای نگرانی است؟ یکی به این دلیل که حکومتی با ابعاد ضعیفِ، اشخاص در آن نقش بیشتری پیدا میکنند؛ به همین دلیل ممکن است با وضعیتهای بحرانی و عدم تعیین روبهرو شویم. به میزانی که حکومت ما بستهتر شده، جامعه نیز معترضتر شده است. برای مثال در ۴۰ سال گذشته در انتخابات رئیسجمهوری شاهد بودیم که ۷۰ درصد از مردم همیشه پای صندوقهای رای میرفتند اما در انتخابات اخیر، ۴۸درصد شرکت کردند؛ آن ۲۵ درصدی که در انتخابات شرکت نکردند چه بسا فرزندانشان در میان معترضاناند. به نظرم در این اعتراضها، کسی با ریاستجمهوری کاری ندارد. وی، عامل سوم و چهارم را به ترتیب تداوم بحران معیشتی و سیاستخارجی پر هزینه برشمرد و معتقد است بیجهت عربستان و اروپا را دشمن خود کردیم. جلاییپور با بیان اینکه جامعه در وضعیت کنونی دوقطبی شده است، میافزاید: یک قطب در بالاست که حکومت میگوید اعتراضها را جمع میکنیم. ظاهر بیرونی حکومت چیزی به مردم نشان نمیدهد که ما داریم چیزی را تصحیح میکنیم. یک قطب هم جمعیت معترض در پایین است که اعتراض میکند و حرف کسی را گوش نمیدهد؛ لذا در اینفضای دوقطبی، حکومت دارد چوب سیاستهای حذفی دو دههاش را میخورد؛ زیرا در این اعتراضها، اقشار میانه و عقلانی حذف شده حضور ندارند.